مرد میانسال وقتی ١٤سال پیش در یک درگیری خانوادگی همسرش را کشت و با رضایت خانواده اولیای دم از مجازات قصاص رهایی یافت، اینبار زن تنهایی را درخانهاش به قتل رساند. این مرد که پس از مثله کردن جسد زن تنها قصد انتقال آن به بیرون از خانه را داشت، با هوشیاری همسایهاش بازداشت شد. او اما با صحبتهای ضد و نقیضش سعی در پنهانکردن راز اصلی این جنایت معمایی را دارد. این مرد جنایتکار صبح دیروز درمقابل قضات جنایی دادگاه کیفری استان تهران، بازهم اظهارات ضد و نقیضی را مطرح و این پرونده را پیچیدهتر کرد.
١٨ اردیبهشت سال ٩٣ بود که به کلانتری ١٣١ شهر ری خبر یک جنایت رسید. آنها بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور درمحل حادثه به تحقیق در این رابطه پرداختند. وقتی مأموران به آنجا رسیدند، مرد جوانی که خبر این جنایت را به پلیس داده بود، به آنها گفت: «چند دقیقه پیش از پنجره خانهمان به بیرون نگاه میکردم که ناگهان سعید را دیدم. سعید همسایه طبقه چهارم است. او یک شیء پتوپیچ شده را از خانه بیرون میبرد. چهرهاش هم نشان میداد که خیلی هول کرده است. او آن شیء مشکوک را داخل صندوق عقب خودرواش گذاشت و به ساختمان برگشت. من که به شدت مشکوک شده بودم، بلافاصله به سراغش رفتم اما ناگهان لکههای خون را در راهپلهها دیدم. همان لحظه سعید درحالی که یک کیسه پلاستیکی مشکی در دست داشت، ازخانهاش بیرون آمد و با دیدن من شوکه شد. با یک نگاه به کیسه پلاستیکی ناگهان با صحنه وحشتناکی روبهرو شدم. پای قطعشده یک زن داخل آن بود. همان لحظه سعید میخواست فرار کند که با داد و فریاد همسایهها را خبر کردم. بعد از آن هم با پلیس تماس گرفتم.»
با این اظهارات بلافاصله مأموران سعید ٥٤ساله را بازداشت کردند و او را مورد بازجویی قرار دادند. این مرد میانسال در بازجوییها به قتل رزیتای ٢٧ساله اعتراف کرد و گفت: «راننده آژانس هستم و چند وقتی میشود که کارم همین است. دراین میان، رزیتا همیشه مسافر من بود و چندباری او و مادرش را به مقصد رساندم. به همین دلیل در این رفتوآمدها بیشتر با هم آشنا شدیم و یکبار درمیان راه مادر رزیتا گفت که ازچند سال پیش رزیتا تنها شده و همسرش او را ترک کرده و به خارج از کشور رفته است. مدتی که گذشت، به خاطر صحبتهای مادر رزیتا دلم برای دختر جوان سوخت و تصمیم گرفتم به خاطر تنهاییاش به او کمک کنم. به همین دلیل برایش یک خانه اجاره کردم و گاهیوقتها به او پول میدادم تا کمک خرجش شوم. چند وقتی از این ارتباط گذشت تا اینکه روز حادثه رزیتا با من تماس گرفت و گفت که حالش خوب نیست. من هم به او گفتم که به خانهام بیاید. وقتی رزیتا به خانهام آمد، ناگهان دیدم که یک پسرجوان هم به همراهش آمده است. خیلی تعجب کردم که رزیتا گفت، باید قولنامه خانهای را که برای او اجاره کردهام، به نامش بزنم. من قبول نکردم که رزیتا با من درگیر شد. همان لحظه نیز پسرجوان به سمت من حملهور شد و میخواست کتکم بزند که من هم سعی کردم با چاقو آنها را بترسانم تا از خانهام بیرون بروند، اما ناگهان چاقو به گردن رزیتا خورد. پسرجوان هم با دیدن این صحنه فرار کرد. من که با یک جسد درخانهام مانده بودم، تصمیم گرفتم برای خارج کردن آن از خانه جسد را مثله کنم که با دیدن همسایهام دستگیر شدم.»
با این اعترافات تحقیقات در این رابطه ادامه یافت تا اینکه مشخص شد سعید ١٤سال پیش همسرش را نیز در یک درگیری خانوادگی به قتل رسانده اما با رضایت اولیای دم از قصاص معاف شده بود. در ادامه سعید بار دیگر اظهارات خود را تغییر داد و اینبار به مأموران گفت: «صحبتهای قبلی من دروغ بوده و پسرجوانی درکار نبوده است. من چون با رزیتا در ارتباط بودم، روز حادثه به دلایلی با هم درگیر شدیم و من چون عصبانی بودم، او را با چاقو کشتم.»
در ادامه تحقیقات سعید چندبار دیگر هم اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کرد و درنهایت پس از بازسازی صحنه جرم، پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. این متهم صبح دیروز درمقابل هیأت قضائی این شعبه ایستاد و بار دیگر صحبتهای تازهای را درمورد این جنایت مطرح کرد. در ابتدای این جلسه که به ریاست قاضی قربانزاده برگزار شد، خانواده مقتول درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و به هیأت قضائی گفت: «روز حادثه من پا درد شدیدی داشتم و به خاطر این درد کلی قرص مسکن قوی خورده بودم. اصلا حالت طبیعی نداشتم و به همین دلیل رزیتا را کشتم، اما هرچه فکر میکنم، یادم نمیآید که دلیل این کارم چه بود.»
در ادامه این جلسه قاضی اظهارات قبلی متهم را خواند که او باز هم با تغییر صحبتهایش گفت: «روز حادثه رزیتا از من میخواست که قولنامه خانه اجارهای را به نامش بزنم. سر همین با هم درگیر شدیم. در این میان او مرا هل داد که به خاطر درد پاهایم روی زمین افتادم. همان لحظه یک شیء را از آشپزخانه برداشتم. درحالی که فکر میکردم تلفن است، تصمیم گرفتم با مادر رزیتا تماس بگیرم، اما گویا آن شیء چاقو بود. برای همین رزیتا هم ترسید و فکر کرد که میخواهم با چاقو به او حمله کنم. همین شد که او خودش به سمت من حمله کرد و چاقو به گردنش خورد. وقتی هم دیدم مرده است، از ترسم جسدش را با چاقو و قندشکن مثله کردم.»
در ادامه قاضی درباره قتل همسرش از او سوال کرد که متهم گفت: «من همسرم را نکشتم. آن روز مادر و برادر همسرم چون همسرم را با یک مرد غریبه دیدند، کشتند. بعد از آن قتل را به گردن من انداختند و من بیگناه زندانی شدم. درنهایت هم با پرداخت ٦٠٠هزارتومان پول رضایت گرفتم و بعد از سهسال از زندان آزاد شدم.»
پس از صحبتهای متهم وکیل وی نیز از موکلش دفاع کرد و گفت که متهم مبتلا به بیماری روانی است. درپایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی نهایی دراینباره را صادر کنند.
اینها دور از جون دادگاه و قاضیان محترم آن ،آنها را جلبک و گلابی فرض کردند؟مردک این داستان را یک بچه دو ساله هم باور نمی کند!