در میان آن همه ازدحام و هیاهوی خیابان مولوی با گنبد بزرگ فیروزهایاش آرام جا خوش کرده است. وقتهایی که از چهارراه سیروس به سمت خیابان مولوی حرکت میکنید، در لابلای دود غلیظی حتما آن را خواهید دید. با اینکه محیط بزرگی با عنوان «باغ فردوس» احاطهاش کرده و از ایوان و رواق و آینهکاری چیزی کم ندارد اما سهم تهرانیها از آن فقط همین گنبد فیروزهای پر گرد و غبار است.
سالهای سال است که کسی اجازه ندارد آنجا را ببیند.
بقعه را همه سر به هواهایی که در مولوی و چهارراه سیروس تردد میکنند، دیدهاند اما اغلب مردم فکر میکنند که گنبد، متعلق به یک مسجد است. خیلی از آنهایی هم که بقعه «سر قبر آقا» را میشناسند، موفق نشدهاند وارد باغ شوند. در سبز و بزرگ بقعه را قفل بزرگی زدهاند. زنگ در را هم از جا درآوردهاند که حتی اگر دلتان هم بخواهد، راهی برای ورود نداشته باشید.
نمایی از گنبد فیروزهای سر قبر آقا
داخل این بقعه «حاج میرزا ابوالقاسم تهرانی» آرام گرفته است که امام جمعه تهران در عصر فتحعلی شاه، محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار بوده است. او را «میرزا ابوالقاسم امام جمعه» صدا میکردند و یکی از روحانیون با نفوذ زمان خودش محسوب میشده است. البته به غیر از میرزا ابوالقاسم چهرههای دیگری هم پیش از او و پس از او در این آرامگاه دفن شدند اما او از آنجا که نزد مردم و شاه عزیز بود، پس از فوتش شاه قاجار دستور داد که برای این آرامگاه گنبد و بقعه با شکوهتری بسازند. از آن زمان این محل قبرستان بزرگی بود که مردم برای زیارت اهل قبور به آنجا میرفتند و اسمش را گذاشته بودند، سر قبر آقا ...
نمایی از محوطه داخلی بقعه سر قبر آقا
این مکان در دولت محمود احمدینژاد به عنوان «موزه مطبوعات» معرفی شد؛ موزهای که عمر چندانی نداشت و فقط یک ماه فعالیت کرد. مالک اصلی این مکان اداره اوقاف است که در واقع در آن مدت زمان یکماهه، آن را به موزه مطبوعات اجاره داده بود.
حالا سالهای سال از درگذشت میرزا ابوالقاسم امام جمعه و دفن او در آرامگاه «سر قبر آقا» گذشته اما در محله مولوی هنوز کم و بیش هستند کسانی که او را میشناسند اما با اینکه سالهاست در جوار بقعهاش کار و کاسبی میکنند، نتوانستهاند بقعه را از نزدیک ببینند. گنبد بقعه حالا پر از کبوترهایی است که فضلههایشان کمکم دارد رنگ و روی آن را از بین میبرد.
درباره این مکان حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد؛ مثلا برخی میگویند در زمانهای خیلی قدیم زنان نازا به «قبر آقا» متوسل میشدند تا حاجت بگیرند. بعضیها میگویند که طلاکاریهای بقعه دزدیده شده و برخی دیگر هم میگویند این شایعه است و طلاکاریها سر جایش هست.
وقتی از حسن آقا که چند سالی است مغازه مواد شوینده در جوار بقعه «سر قبر آقا» دارد، میپرسم که آیا تا به حال وارد بقعه شدهاید یا خیر؟ میگوید: «کسی رو اینجا راه نمیدن. خیلی ساله که درش بستهست. شاید 10 سال یا 20 سال، شایدم بیشتر. هر کسی هم که اومده و رفته تو پارتی داشته، یعنی از یه جایی نامه آورده. نگهبانش یه پیرمردهست. گاهی وقتا میاد بیرون میشینه. بهش بگو خبرنگاری، شاید رات بده.»
صحبت حسنآقا درباره معرفینامه حقیقت دارد. گفته میشود بعضی از افرادی که میتوانند از بقعه بازدید کنند باید از اداره اوقاف معرفینامه داشته باشند تا پیرمرد سرایدار اجازه ورود به آنها بدهد.
آقا ابوالفضل هم خودش میگوید که بیشتر از 10 سال است در خط پل چوبی ـ چهارراه سیروس رانندگی میکند. وقتی بقعه را با دست به او نشان میدهم، با لبخندی میگوید: «این همه سال دارم تو این مسیر میرم و میام، هیچوقت ندیده بودمش. یعنی دیده بودما اما بهش توجه نداشتم. حالا مگه چی هست که انقدر پیگیر، دنبالشی؟»
اهالی خیابان مولوی انگار زیاد هم علاقه ندارند از «سرقبر آقا» بگویند و یا اینکه دلشان بخواهد وارد بقعه شوند. البته آقا جلال که یکی از قدیمیهای محله است، میگوید: «چند سال پیش رفتم اونجا رو دیدم. خبری نیست دخترم. اونجا پر از قبره. البته چند سال پیش شنیدم که نزدیک بود یه بخش از طلاکاریای بقعه رو بدزدن اما نشد. اونجا انقدر کسی رو راه ندادن که دیگه متروکه شده.»
اما مریم که یک فعال در حوزه میراث فرهنگی است، توانسته است یک بار از محوطه داخلی بقعه بازدید کند. او درباره اوضاع «سرقبر آقا» میگوید: «محوطه بقعه یه حوض بزرگ داره که کاملا با لجن پوشیده شده. اونجا پر از سنگ قبرهای قدیمیه که البته خیلیهاشون دیگه کنده شدن. برق و آب نداره و بی سر و سامانه. کاملا ساکت و متروک.»
این آرامگاه تقریبا 3000 متر مربع مساحت دارد و شخصیتهایی چون سید مهدی امامی، ناظمالاطبا، سعید نفیسی و ... در آن آرمیدهاند. اگر شما هم تجربهای از بازدید بقعه «سرقبرآقا» دارید، در تکمیل این گزارش شریک شوید. اصلا تا به حال این محوطه توجه شما را جلب کرده است؟