وارد دوره راهنمایی که شد بیشتر از سن و سالش رفتار میکرد. حرف پدر و مادرش را نمیخواند و حال و حوصله درس و مدرسه را نداشت.
آنقدرها که مدرسه برایش شده بود یک جای خوشگذرانی و خوش و بش با دوستان! البته بودند زمانهایی هم که از ترس اخراج و فشارهای پدر نیم نگاهی به مشق و درسهایش میانداخت.
دوستانی هم که در مدرسه پیدا کرده بود، با دوستان دبستانش حسابی فرق داشتند، به قول خودش، اهل پارتی و بزمهای شبانه بودند، اصلاً آنها را چه به مشق و درس! آرش یکی از همان دوستان پایهای بود که روز و شبش را برایش میساخت. روزهای تلخ و خوشی که ازهرکدامشان یک دوست پایه ساخته بود.
آرش هم دوست بود و هم ساقی...... فرشاد کلاس سوم علوم تجربی است. صدای زنگ آخر مدرسه را که میشنود کیف و کتابش را جمع میکند بیخیال درس و مشق فردا همراه آرش به همین پارک میآیند. علفشان را بار میزنند و چت (خمار) میکنند.
حالا هم هر دو روی صندلی یکی از پارکهای میدان نیلوفر نشستهاند و از زندگی این روزهایشان میگویند: «خانم انگار از دنیا عقب هستی. گل که دیگه فاز نمیده.» فرشاد که تازه پشت لبش سبزه شده، میخندد و به اطراف نگاهی میکند و میگوید: «همین برای هفت پشتم بسه.» سیگارش را روشن میکند و نگاهی به اطراف میکند، با صدای بم شدهاش میگوید: «کلاس هفتم بودم که با آرش آشنا شدم از همون جا با هم یکی شدیم و تا الان دوستیم. هر جا بخوام با هم میریم هر کاری هم بخوام با هم میکنیم. اتفاقاً نخستین بار با آرش «گل» زدم. خیلی فاز داد توی مهمونی بودم از اون شب به بعد تفننی زدم و الان چند وقتی بعد مدرسه میام اینجا یک چیزی میخریم و بعد گل میزنیم بعد هم شروع به خوردن غذا میکنیم.»
پیراهن فرم مدرسه را روی کیفش گذاشته، فرشاد روی نیمکت پارک نشسته وآرش کنار ما راه میرود.
میخواهند علفشان را بار بزنند. کاغذ سیگار را روی دستش میگیرد و کمی علف را روی آن میریزد کاغذ را میبندد و با گوشه زبانش لوله سیگار را خیس میکند. فندکش را از جیبش بیرون میآورد و آتش به فیلتر سیگاری میافتد. کام میگیرد و به من هم تعارف میکنند: «چیزی نیست. خانمهای همسن و سال شما شبها جمع میشن اینجا با هم علف میزنیم. علف که اعتیاد نداره، نترس خانم.»
از کجا میدانی که اعتیاد ندارد؟
«چون هر وقت دلم خواست کشیدم و هر وقت نخواستم نه.»
این دلیل میشه: «مشکلی نداشتم. خود آرش کلی دوست توی مدرسه دارد که از خودش علف میخرن. اونها هم مثل من.»
از بچههای مدرسه میخرین؟
«دهن قرصهای مدرسه.»
توی مدرسه هم مصرف میکنید: «نه مصرف نمیکنیم بیشتر رد و بدل میکنم. اگر ببینن. اخراجم میکنن. حوصله داستان بعدش رو با بابام ندارم.»
زمان ما مدیر و معاون بعضی وقتها میآمدن داخل کلاس. وقتی میگفتن کیفها روی میز همه میفهمیدیم که امروز وقت بررسی وسایلمونه برای شما از این کارها نمیکنن: «نه تا الان نشده اما من خودم جاساز میکنم.»
آرش تو علف رو از کجا میآری: «خودم چند تا گلدون دارم توی خونه.یک وقتهایی هم از کسی میگیرم یک کمی بیشتر میفروشم.»
مادرت نفهمید که این گلدونها برای چیه؟
«نه تازه همیشه هم بهش آب میده حسابی مراقبشه.»
آرش کسی تو خونه شک نکرد؟علف رو چطور خشک میکنی؟
«اصلا. یک وقتهایی میبرم بالای پشت بوم یک وقتها هم تو کمدم درش رو قفل میکنم. اون تو چند روزی بمونه خشک میشه دردسر نداره.»
مشتری هات همین همکلاسیهات هستن: «بعضی هاشون. بعضیهاشون هم بچههای پارک هستند. از محلههای دیگه میآن اینجا گل رو میگیرن و همین جا میکشن.»
یکی از همون مشتریهای آرش در بین گفتوگوی ما سرمی رسد. اولش از دور صدایش میزند، او هم سن و سالی ندارد به نظر 15 یا 16 ساله میآید. آرش میرود و دستش را میگیرد و پیش ما میآورد. اسمش کیوان است و کلاس نهم، گرافیک میخواند. خودش میگوید چند ماهی میشود که گل میزند و بیشتر از سیگار گل را دوست دارد.
«نخستین بار با آرش توی مهمونی بهداد کشیدم خیلی خوب بود رو هوا بودم بعد کم کم همینجوری علف میزدم. امروزم هوس کردم. چند باری هم پنیر زدم. از اونم خوشم اومد.
پنیر دیگه چیه: «همون حشیشه.»
کیوان ترس از اعتیاد نداری:
«نه خیلی دوستام پنیر میزنن و چیزیشون نشده.»
آنهایی که خلافشان سنگین است، ساقیهای خودشان را دارند و اگر هم روزی آنها را پیدا نکنند، در پارکهای تهران هستند: «گل و علف گرمی50 تا100 تومن میفروشن بستگی به علفش داره. بستهای بیشتر میخریم که مقدارش بین 50 هست اونم البته بستگی به علفش داره. اما بچهها بیشتر بستههای کوچیک گروهی میگیرن و میزنن. چون براشون ارزونتر تموم می شه.»
اولین باری که گل زدی چه حالی داشتی؟
همه چیز یادم میرفت. خیلی خوش میگذرونم. به چیزی فکر نمیکنم. حشیش منو میخندونه با گل هم خیلی میخندم.
توهم هم میزنی؟
نه اصلاً. به غذا میافتم. خیلی غذا میخورم. طعمها و بوها برام تازه میشه. کلا هیجانی داره که هیچی جاشو نمیتونه بگیره.
گل، مخدر دانشآموزی
چند وقتی هست که مخدر گل بین برخی از نوجوانان شایع شده است.
این را نه فقط مشاهدات میدانی ، بلکه تبلیغات گسترده ماده «گل»حک شده روی پیراهن و کلاه نوجوانان تأیید میکند. برچسبهایی که به شکل برگ گیاه ماریجوانا ساخته شده و عدهای یا روی خودرویشان میچسبانند و یا پشت کوله پشتی نوجوانان به چشم میآید. همه اینها نشان از خبر تلخی دارد که میلاد مشایخی کارشناس اعتیاد بیشتر توضیح میدهد: «گل نام دیگر مخدرمعروفی به نام ماریجوانا است که این روزها در اکثر کشورها بیشتر دلالان و فروشندگان مواد برای درآمد بیشتر، برای آن عناوین جدید و وسوسهکنندهای انتخاب کردهاند تا جوانها و نوجوانان را به سمت این ماده بکشانند. به گل، وید، علف و غنچه هم میگویند که البته در زبان ساقیها نام این مخدر سم، پنیر و چیز هم است.اما مادهای که جدیدتر از گل آمده است و بیشتر در فضای مجازی در حال تبلیغ است شیره گل است که با دستگاه مخصوصی آن را میکشند. »
وی با تأکید بر اینکه باید فکری به حال رواج این مخدر در بین نوجوانان بکنیم میگوید: «در چند سال آینده بحران گل بین دانشآموزان خواهیم داشت، گل سه سال پیش وارد ایران شد و حالا آرام آرام جای حشیش را گرفته است. متأسفانه تمرکز چرخه قاچاق هم اکنون روی نوجوانان 13 تا 19 سال است. چرا که برای نوجوانان این ماده مخدر ارزانتر از دیگر مخدرها است و راه دسترسی به آن هم برایشان بسیار آسانتر است.
در حقیقت اوج مصرف ماده مخدر گل بین دانشآموزان کلاس هفتم به بعد است.هم اکنون خیلی از نوجوانان که گل مصرف میکردند به سمت شیره گل کشیده شدهاند. این مخدر با وسیلهای به نام «چلین» کشیده میشود و متأسفانه این موضوعات را ما میبینیم و کاری برای آن نمیشود. با این حال بعد از چند سال مصرف کردن آن، اثر این ماده روی بدن و مغز از بین میرود و نوجوان به سمت ماده دیگری میرود. در حقیقت گل دروازه ورود به کشیدن شیشه است.»
وی میگوید: «ارزانی، سهولت در مصرف، قابلیت حمل آسان، قابلیت بارگذاری در نخ سیگار، امکان مصرف در بسیاری از محلها و موقعیتها و نیز امکان تهیه در سادهترین اماکن از مهمترین عوامل شیوع بالا در مصرف این ماده است. از عوارض بسیار خطرناک این ماده تخریب شدید حافظه، فراموشی، حواس پرتی، اشتهای شدید و بهم خوردن روال رژیم غذایی انگیزه بسیار ضعیف در ترک، ایجاد مشکلات بعضا غیر قابل برگشت در کبد، قلب و مغزی، حالات جنونآمیز در فرد همراه با توهم، سوءظن و پرخاشگری است. مصرف آن در دراز مدت موجب گرایش به سوی مواد خطرناکتر، عفونتهای ریوی، نازایی، تشنج، اختلالات روانی شدید، بیانگیزگی که یک حالت ناامیدی، بیتفاوتی و بیمسئولیتی است میشود.»
مشایخی با اشاره به اینکه در برخی از شبکههای اجتماعی شاهد تبلیغ و آموزش ماده گل به روشهای جدید هستیم، میگوید: «در گروههای تلگرامیای عضو هستم که در آنجا طرز پرورش ماده گل و همچنین استفاده آن به افراد را آموزش میدهند. باورش شاید سخت باشد اما برخی از این گروهها 16 هزار عضو دارد. »
آموزش و پرورش: اعتیاد دانشآموزی نداریم
موضوع اعتیاد دانشآموزان از اوایل دولت دهم پررنگ شد، در آن زمان کارشناسان مسائل اجتماعی زنگ خطر اعتیاد دانشآموزی را به صدا در آوردند و پس از آن نیز خبرنگاران از حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر آموزش و پرورش دولت دهم درباره تعداد دانشآموزان معتاد و راهکارهای وزارت آموزش و پرورش پرسیدند، که آقای وزیر در جواب گفت: «دانشآموز معتاد؟ نداریم. دانشآموزی که معتاد باشد که دیگر دانشآموز نیست.»
البته این گونه پاسخ دادنها درباره اعتیاد دانشآموزان فقط مخصوص وزیر دولت دهم نبود. وزیرآموزش و پرورش دولت یازدهم هم سالهای اول وزارتش اعلام کرد: «ما دانشآموز معتاد نداریم.» علی اصغر فانی اما بعدترها اعلام کرد: «دانشآموز معتاد نیست، بلکه معتاد دانشآموز است.»
همچنین معاون تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش در واکنش به آمارهای نادرست درباره اعتیاد دانشآموزان معتقد است: «آنها که آمار اعتیاد دانشآموزی را روشن میگویند، موج آفرینی و مدرسه هراسی ایجاد کرده و والدین را نگران میکنند.»
با این حال طبق اعلام ستاد مبارزه با مواد مخدر یک درصد از جمعیت دانشآموزی معتاد است. این آمار در حالی گفته میشود که هنوز حرف زدن درباره اعتیاد دانشآموزی از سوی مسئولان این وزارت آموزش و پرورش جزو خط قرمزها است.
این را حتی میشود از روی رفتارهای مدیران این وزارتخانه هم فهمید. چرا که پیگیریهای برای گفتوگو با مدیرکل آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش هم بینتیجه مانده و سئوالات خبرنگار روزنامه ایران ماهها است که روی میز مسئولان این وزارتخانه مانده است.
عملکرد وزارت آموزش و پرورش در حوزه کاهش و یا پیشگیری از آسیبها اجتماعی مورد انتقاد دکتر هومن نارنجیها کارشناس و درمانگر اعتیاد هم است: «آموزش و پرورش درباره اعتیاد دانشآموزان سکوت کرده است و با این سکوت فقط آمار اعتیاد را بالا میبرد. ما بارها از مدیر کل آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش پرسیده ایم در زمینه کاهش آسیب و یا پیشگیری از اعتیاد در مدارس چه برنامههای دارند؟
متأسفانه سئوال ما بیپاسخ مانده است. شوربختانه اینکه بسیاری از مدیران حتی اجازه صحبت کردن در زمینه آسیبهای اجتماعی را به کارشناسان و مشاوران نمیدهند، موضوع دیگر بحث آموزش و پرورش در مدارس است. در بحث آموزش دانشآموزان کلی مفاهیم را یاد میگیرند که بعد از امتحان هم فراموش میکنند و در حوزه پرورش که باید مهارتهای زندگی را به دانشآموزان آموزش دهند هیچ فعالیتی انجام نمیشود. موضوع پرورش در مدارس ما فراموش شده است و همین موضوع موجب شده دانشآموزان به هر پیشنهادی پاسخ مثبت دهند. همچنین شاهد باشیم که در کیف دختران دبیرستانی مشروب الکلی پیدا شود و یا پسران نوجوان در نزدیکی پارکهای محل تحصیلشان خمار و نشئه دیده شوند.»
وی میگوید: «در باور جامعه دانشآموزی ما مخدر گل اعتیاد آور نیست، مثل سیگار هر زمان که بخواهیم میتوانیم بکشیم هر زمان که نخواهیم میتوانیم کنار بگذاریم. این به خاطر آن است که ما به دانشآموزانمان اطلاعات درست در زمینه اعتیاد ندادیم. این درحالیست که وضعیت دانشآموزان تهرانی در حوزه اعتیاد نسبت به دیگر دانشآموزان کشور در وضع بدتری است. گرچه آمار جامعی در این باره وجود ندارد اما ستاد مبارزه با مواد مخدر میگوید یک درصد جمعیت دانشآموزی معتاد هستند.»
گریند بر آن دیده کاینجا نشود گریان
اينا 13 -14 سالگي شروع كردند و وضعيت قطعا وحشتناك ميشه ....
اي كاش ميشد يه نفر مثل رئيس جمهور فيليپين تو ايران به قدرت ميرسيد با همون " قاطعيت خشونت و انظباط " بدون كوچكترين انعطاف عوامل اعتياد بدون ترحم " اعدام " ميكرد.
بدون شك تو اين مورد حداقل يه" هيتلر" لازم داريم.