بهتر است علاوه بر داشتن عکس مناسب، اسم خود را ساده و بدون کاراکترهای عجیب و غریب بنویسید. این ها توصیه هایی است برای نوشتن یک بیوی اینستاگرامی؛ اما آیا همه به توصیه های این چنینی گوش می دهند؟
چه در ملاقات حضوری، و چه در دیدار از حساب کاربری اینستاگرام و توییتر، شما دقیقا هفت ثانیه فرصت دارید تا هنگام ملاقات با فردی، برای اولین بار، تاثیر و حس خوبی روی او داشته باشید، بهتر است علاوه بر داشتن عکس مناسب، اسم خود را ساده و بدون کاراکترهای عجیب و غریب بنویسید...
این ها توصیه هایی است برای نوشتن یک بیوی اینستاگرامی؛ اما آیا همه به توصیه های این چنینی گوش می دهند؟ یا برای جلب توجه دست به دامان کاراکترهای عجیب و غریب می شوند؟
آن چه در ادامه می آید، گفت و گو با دکتر امیرحسین جلالی، روان پزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران است. او در این گفت و گو دلیل شکل گیری هویت های نقاب دار را بررسی می کند.
احتمالا با بیوهای عجیب و غریب اینستاگرامی برخورد داشته اید؛ به نظر شما چرا بعضی ها برای معرفی خودشان از اطلاعات عجیب یا غیرواقعی استفاده می کنند؟همه آدم ها به طور ذاتی نیاز به ابراز وجود دارند؛ میل به دیده شدن و مطرح شدن، میل به تایید شدن از سوی عده زیادی از اطرافیان و میل به بودن در کنار کسانی که شبیهشان فکر می کنند یا مثل آن ها زندگی می کنند. همه این امیال کاملا طبیعی است اما اگر برای کسی زمینه ابراز وجود فراهم نباشد، یعنی زمینه ای نباشد تا به وسیله آن خودش را مطرح کند، به سمت عجیب و غریب شدن می رود و خودش را جور دیگری معرف می کند.
از نظر روان شناختی، رفتار همسان انسان ها را نمی شود براساس الگویی مشخص دسته بندی کرد. برای رفتارهای یکسانی که از سوی گروه های مختلف جامعه سر می زند، باید توجیه و تفسیرهای متفاوتی قائل بود.
گاهی رفتار کسی که خودش را با جملاتی غیرمتعارف و غیرواقعی معرفی می کند، موید تمایلش به جلب توجه است. گاهی تمایل به ارائه تصویری اغراق شده و غیرطبیعی از خود است. گاهی تمایل به ارائه تصویری اغراق شده و غیرطبیعی از خود است که در این صورت یا شخص به علت ناکامی و بی کفایتی اش، از افشای هویت حقیقی خود نگران است، یا از تعریف خود واقعی اش شرمنده است.
بعضی وقت ها هم هیچ کدام از این موارد مطرح نیست، فرد نتوانسته با این مسئله کنار بیاید که مثل خیلی از داشتن یک زندگی، متفاوت از سبک و سیاق معمول می بیند، در گرو تصویری غیرمعمول و اغراق شده از خود. اما نکته ای که دارای اهمیت است، این است که گاهی میل به متفاوت بودن با دیگران، اعتراض به فرصت هایی است که در اختیار یک فرد قرار نگرفته؛ اعتراض به خلاقیت هایی است که در جامعه زمینه ای برای بروز آن ها فراهم نشده!
برای افرادی که صحبتشان شد، فضای مجازی جذاب تر است، چون امکان بیشتری برای خودنمایی دارند. کدام یک از مختصات فضای مجازی این امکان را بیشتر برایشان مهیا می کند؟مهم ترین ویژگی ای که فضای مجازی در اختیار هر فرد قرار می دهد، امکان حضور با خودِ ایده آل است؛ هویتی که شخص به میل خودش می آفریند. هیچ کدام از ما در ایجاد هویت خودمان نقشی نداشتیم، نه عوامل ژنتیکی در اختیار ما بودند و نه کنترلی نسبت به انتخاب عوامل محیطی داشتیم. چهره ما، والدینمان، موقعیت اجتماعی و مالی خانواده، کشوری که در آن متولد می شویم و... همه و همه از قبل تعیین شده اند، بدون این که ما در انتخابشان دخیل باشیم.
اما وقتی فرد، هویتی نقاب دار برای خودش انتخاب می کند، در این هویت جدید، ظاهر امر، داشتن یک هویت نمایشی است که غالبا برای جلب توجه و گرفتن تایید بیشتر است؛ اما در هسته این رفتارها نوعی شیفتگی به خود وجود دارد که بخشی از این خودشیفتگی هم طبیعی است. درواقع با داشتن یک هویت نمایشی، شخص دو امکان برای خودش فراهم می کند، خلق خودی جدید و ایده آل و ارضای خودشیفتگی.
اشتیاق و علاقه به حضور در فضاهای مجازی و این میل به دیده شدن از کجا نشئت می گیرد و تا چه اندازه این میل و اشتیاق می تواند بیمارگونه باشد؟میل به دیده شدن امری عادی است و جزو نیازهای طبیعی انسان است و تا وقتی افراطی آسیب زا نباشد، بیمارگونه نیست. همین طور که بخشی از توجه و حضور در فضاهای مجازی پدیده ای عادی است و از نیاز طبیعی انسان به تعلق در گروه و میل به دیده شدن و تایید و تشویق شدن نشئت می گیرد. هر انسانی دوست دارد عضو گروه باشد؛ وقتی هیچ کارناوال و حزب و دسته و سندیکایی وجود نداشته باشد تا فرد به صورت مشروع و قانونی در کنار افرادی شبیه خودش به ابراز عقیده بپردازد، جذب گروه های مجازی می شود و برای خودش فضایی امن و ایده آل دست و پا می کند.
در حال حاضر جای بدیلی برای فضای مجازی وجود ندارد. اگر جای بدیلی وجود داشت، به این نیازها در آن جا پاسخ داده می شد. نیاز به کودکی کردن، نیاز به شیطنت، نیاز به دوری گاه به گاه از فضای رسمی و اداری و بودن در فضایی شاد و دوستانه و غیررسمی، همگی از نیازهای طبیعی یک فرد است که با حضور در جایی مثل یک کارناوال شادی به آن پاسخ داده می شود.
این میل به دیده شدن خاص زمانه ما نیست، از گذشته وجود داشته ، منتها در تیراژ کمتر. کسی که مویش را مدلی خاص درست می کرد، یا لباس جیغ می پوشید و توی خیابان می آمد، هدفش این بود که دیده شود، منتها در گذشته تیراژ این اتفاقات کمتر بود. فضای مجازی باعث شده این اتفاقات بیشتر گزارش شود، در نتیجه باعث تکثیر تیراژشان شد.
و نقدی که به رفتار و مدل زندگی این افراد وارد است؟بعضی رفتارها جهانی است. مثلا در قلب نیویورک هم وقتی مردم یک ستاره سینمایی را در خیابان می بینند، مشتاق اند با او عکس سلفی بگیرند و در فضاهای مجازی پخش کنند تا به نوعی دیده شوند. درست مثل اتفاقی که در کشور ما و خیلی از کشورهای دیگر می افتد. صرف این که یک رفتار پاپیولار است، دلیل بر بد بودن آن رفتار نیست. در عین انتقاد جدی به این فرهنگ روزمره ای که به وجود آمده، باید بستر بروز این رفتارها را هم بررسی کرد.
فرض کنید در یک جامعه احساسات یک فرد سرکوب شود، این فرد تصور می کند دیگر به این جامعه تعلقی ندارد، آتیه ای در این جامعه ندارد، خیال می کند دیده نمی شود، کسی صدایش را نمی شنوند و...ی ا وقتی احساس فرد این است که گرفتار تبعیض طبقاتی است، گرفتار نگاه کنترل گری است که دائما او را تحت نظر دارد و نمی گذارد خود واقعی اش را بروز دهد، به ناچار جور دیگری خود را معرفی می کند، با مدلی غیرمعمول، با جملاتی عجیب و غریب، یا جور دیگری بروز می کند با رفتاری نابهنجار! پس بهتر است قبل از بررسی رفتارهای شخصی فرایندهای اجتماعی را که باعث بروز این رفتارها می شود، بررسی کرد.
نگرش ها و سلایق آدم ها در بسیاری از زمینه ها متفاوت است. بالطبع این مسئله حریم هنجارها و نابهنجاری های آن ها را هم تحت تاثیر قرار می دهد. ملاک درست تعریف هنجارها چیست؟تردیدی نیست که در همه جوامع افرادی هستند که نگاهشان کلان تر و آینده نگرانه از آحاد جامعه است، به مسائلی فراتر از درگیری های روزمره زندگی می اندیشند و دغدغه های مهم تری دارند، پس سلیقه هایشان هم متفاوت است و ممکن است تعریفشان از هنجار و نابهنجار هم متفاوت باشد.
اما واقعیت این است که انتلکت های یک جامعه در کافه ای گرد هم می آیند و بحث می کنند که آن کافه را یک کارگر از میان عادی ترین اقشار جامعه ساخته، که ممکن است دوست داشته باشد وقتی شب ها خسته از سر کار بر می گردد، به تماشای یک تئاتر سنگلچی برود یا اصلا یک موسیقی شیش و هشت گوش کند.
یک جامعه تشکیل شده از طبقات و اقشار مختلف با نیازها و علایق متنوع است که باید به این تنوع توجه کرد. گاهی رفتار لایه های متفاوت جامعه شبیه به هم است. مثل حضور در یک صحنه اجتماعی مهم. ولی در بیشتر موارد از هم متفاوت است. با وجود این که جامعه نیاز دارد به افرادی که دیدگاه های کلان دارند، اما اگر قرار باشد همه افراد یک اجتماعی روشن فکر باشند، چه کسی زباله های شهر را جمع می کند؟
وقتی ملاک تعریف برای هنجارها در یک جامعه تنگ باشد، دست افراد جامعه برای انتخاب سبکی از زندگی که منطق بر سلایقشان باشد، بسته می شود. طبیعی است که در چنین شرایطی خیلی از رفتارهایی که فرد دوست دارد داشته باشد، نابهنجار محسوب می شود.
در چنین شرایطی ولنگاری تعریف بزرگی پیدا می کند و فقط اقلیت جامعه محجوب شمرده می شوند. به عبارتی در این شرایط هنجارهای سفت و سخت شکسته می شود و عده ای مطابق علایقشان رفتار می کنند. وقتی چهارچوب تعیین هنجارها به جای خردورزانه بودن و توجه به تنوع آدم ها و نیازهای متنوعشان، تنگ نظرانه باشد، ممکن است که فرد برای ذهن خودش هم هنجار تعریف کند و دیگران را با همان عینک ذهنی خودش قضاوت کند.
درست است که قانون پوشیدن لباس فرم اول از یک دستور اداری ساده شروع می شود، ولی آرام آرام و از فرط تکرار ممکن است تبدیل به یک قانون ذهنی شود؛ طوری که اگر کسی در پیک نیک هم لباس رنگی و غیررسمی بپوشد، به نظر جلف و سبک به نظر برسد. ملاک درست تعیین هنجار زمانی است که تنوع نیازهای طبیعی انسان با عنایتی خردمندانه در آن لحاظ شود.
و آخرین حرف شما؟درون هر انسانی چهره های مختلفی وجود دارد که این نه آسیب زاست، نه غیرعادی. بسته به شرایط و امکانات تغییر می کند؛ همان طور که ما در محل کارمان لباس رسمی می پوشیم و درخانه لباس راحتی... امر غیرعادی زمانی است که شخص برای مطرح شدن خود دست به خلق خودی عجیب و غیرواقعی بزند.
منبع: چلچراغ