فرارو- پری سادات هاشمی مقدم*؛
با شنیدن صدای زنگ مدرسه، دانشآموزان به سرعت خود را به صف رسانده و در
نقاط مشخص شده قرار میگیرند. هر کدام از سویی میآیند. چند نفری هم دوان
دوان و نفسزنان از کوچههای اطراف مدرسه خود را میرسانند.
با
صدای سوت ناظم، صفوف شکل منظمتری به خود میگیرد و این، آغاز برنامه
صبحگاه است که با خواندن قرآن شروع میشود. در ادامه، چند مطلب دیگر که
شامل دکلمه، شعر، دعایی که از قبل برای همه آماده شده و شاید لطیفه و نرمش
صبحگاهی هم در پیش است.
چند دههای است که برنامه صبحگاه به همین
منوال تکرار میشود و تکرار میشود. به راستی آیا تاکنون به این موضوع
اندیشیدهایم که هدف از اجرای برنامه صبحگاه چیست و کدام نیاز آموزشی ما را
برطرف میکند؟ و اگر آن را پیشنیاز شروع آموزش و کلاس بدانیم، باید چگونه
باشد؟ باید دانشآموزان را در کدام مسیر آموزشی به حرکت درآورد و هدایت
کرد؟
طبیعتا هدف این است که بهعنوان کاری ارزشمند در روند
فعالیتهای مدارس ما قرار گیرد. نباید فراموش کنیم که شروع آموزش و یادگیری
نیاز به مقدمهای دارد که انگیزهی لازم را برای یادگیری هرچه بهتر
فراگیران ایجاد کند، به طوری که با علاقه و اشتیاق در کلاس درس حاضر شوند.
اولین
مرحله این مقدمه که بهطور کلی در مدرسه برای همگان اجرا میشود، برنامه
صبحگاه است که با توجه به اینکه میتواند نقطهی شروعی برای ایجاد انگیزه
باشد، اهمیت دقت در چگونگی استفاده از این موضوع و چگونگی اجرای آن را چند
برابر میکند و اگر قرار باشد که روزانه و بهطور مستمر اجرا شود باید
اهداف مشخص و مثبتی را دنبال کند و این هم بخشی از همان نظام آموزشی است که
همگان تلاش میکنیم آن را در راستای اهداف والای انسانی قرار داده و زمینه
پیشرفت فرزندانمان را فراهم نماییم.
بر اساس مشاهدات چندین ساله
نگارنده، به وضوح دیده میشود که اکثریت دانشآموزان از برنامه صبحگاه
بیزارند و چه بسیار سعی میکنند با هر ترفندی از صف خارج شده و در کلاس
منتظر بمانند! همچنین است در برخی از روزها که به علت بارندگی یا عللی
دیگر، صبحگاه اجرا نمیشود، دانشآموزان با خشنودی و رضایت به کلاس
میروند! مسلماً اگر صبحگاه جذابیت میداشت شاهد این گونه بیزاریها
نبودیم. در حقیقت برای نگه داشتن بچهها در صف صبحگاه نوعی زور و اجبار را
بکار میبریم.
مطمئناً با اصل برنامه صبحگاه مخالفتی نیست؛ اما لزوم
چگونگی اجرای آن، زمان و مدت اجرا و کمیت و کیفیت آن با توجه به ردههای
سنی و جنسی و آموزشی باید در مد نظر قرار گیرد.
در اینجا نگارنده دو پرسش مطرح میکند و در ادامه روند اجرای برنامه صبحگاه تشریح میشود:
آیا برنامه صبحگاه در هر شرایط زمانی و مکانی باید اجرا شود؟
آیا لزومی دارد که کودکان کم سن و سال مدتی طولانی در یک نقطه بایستند؟
درباره
پرسش دوم لازم است توضیح بیشتری داده شود و آن اینکه بسیار دیده میشود که
دانشآموزان برای مدت بیست الی سی دقیقه و بعضا بیشتر در یک نقطه ایستاده و
بیحرکت نگه داشته میشوند. شاید این پرسش در ذهن مطرح شود که در این زمان
طولانی چه میکنند؟ اگر به برنامههایی که تحت عنوان صبحگاه یاد کردیم،
تذکرات انضباطی ناظم و صحبتهای مدیر و... را هم بیفزاییم، گاهی از زمان
گفتهشده نیز بیشتر میشود (این برنامههای اضافی ممکن است همیشگی نباشد،
اما در روزهای زیادی تکرار میشود). برای چند لحظه یک کودک شش ساله که به
کلاس اول رفته را در نظر بگیریم.
او پس از پیاده پیمودن راه خانه
تا مدرسه (یا حتی اگر در سرویس باشد هم، شلوغی سرویس و ماندن پشت ترافیک
و...)، به محضی که به مدرسه می رسد مجبور است برای مدت طولانی در صبحگاه
بایستد؛ آن هم در حالی که کیفی سنگین (پر شده با چندین کتاب درسی و کمک
آموزشی، دفتر، مداد و مداد رنگی، تغذیه و...) در دست دارد. چقدر انگیزه
برای رفتن به مدرسه و چقدر انرژی برای رفتن سر کلاس و متمرکز شدن روی درس
برایش باقی میماند؟
هر چند این پروسه در همه جا یکسان نیست اما در بیشتر شهرها وضعیت تقریبا بدین صورت است.
خستهکننده
و کسالتآور بودن این برنامه و تکراری بودنش و یکنواختیاش در طول سال را
میتوان مهمترین ایرادات وارد بر برنامه های صبحگاهی مدارس دانست. یادمان
باشد مدارس، پادگان نیستند که دانشآموزان مجبور باشند برای زمانی طولانی
خبردار بایستند. برنامه صبحگاه مدارس باید نشاطآور باشد. بچهها را به
حرکت و هیجان و سر زنده بودن وا دارد. آنها را شاد کند و بخنداند (البته
گاهی اوقات این چنین است، اما به نسبت تعداد روزهای سال تحصیلی بسیار کم
است).
یکی دیگر از اشکالات برنامه صبحگاه این است که در ارائه و
اجرای آن الگوی سنی دانشآموزان رعایت نمیشود. به عنوان مثال در بسیاری از
مدارس یک کودک ششساله برنامهای را نظاره میکند که یک نوجوان
دوازدهساله میبیند. موضوعی که مناسب کودکان ششساله باشد، برای نوجوان
دوازدهساله جاذبه ندارد و موضوعی که مناسب نوجوان دوازده ساله باشد، کودک
ششساله از فهم آن عاجز است.
از همین رو است که راهها و شیوههای
دیگر پیشنهاد میشود. برای نمونه در حیاط مدرسه تنها نرمش صبحگاهی انجام
شود و سایر برنامهها همراه با معلم و آغاز کلاس صورت پذیرد. معلم با
همکاری دانشآموزان برنامهای را تدوین کند که متناسب با سن و جنس و سایر
شرایط بچهها باشد. به عنوان مثال آیاتی از قرآن کریم همراه با معانی آن
انتخاب شود، که بتوان آن را در حد درک کودکان توضیح داد. علاوه بر آن
مطالبی که برای پایه اول انتخاب و اجرا میشود، با مطالب ارائهشده برای
پایه ششم متفاوت خواهد بود. ضمن آنکه برنامه صبجگاه اگر کلاسی باشد، می
توان آنرا مرتبط با موضوعات درسهایی همچون قرآن، هدیههای آسمانی، مطالعات
اجتماعی و... نمود. با این روش، دانشآموزان دیگر مجبور نيستند مدتی
طولانی در صف ایستاده و وزن کیف خود را تحمل کنند.
همچنین به دلیل
تعداد اندک دانشآموزان هر کلاس، بکارگیری همهی دانشآموزان در اجرا است؛
چرا که برخی به دلیل خجالتی و گوشهگیر بودن، کمتر در این برنامهها شرکت
میکنند و این فرصت خوبی است تا اینگونه دانشآموزان را به مرور به جمع
سایرین وارد نماییم.
در ادامه نیز میتوان چند برنامه کوتاه و
نشاطآور دیگر اجرا کرد. مطمئناً پیامدهای مثبت چنین برنامهای بیشتر از
برنامههای کنونی است.
در پایان لازم است یادآور شویم که هر چند
تاکنون تلاشهایی برای تحقق اهداف آموزشی و رسیدن به ملاکهای پیشرفت در
این زمینه برداشته شده، اما همچنان تا تحقق کامل آن فاصلهی زیادی داریم.
شاید بتوان آن را به کلاف سردر گمی تشبیه کرد که چند سر این کلاف دست چند
نفر است و هر کدام با کشیدن آن باعث پیچیده شدن بیشتر نخهای کلاف به هم
خواهد شد.
* معلم آموزش و پرورش در اصفهان