محبیان میگوید: منش احمدینژاد تا آنجا که از او شناخت دارم با گردن نهادن و واپسنشینی ناهمساز است. حدس میزنم احمدینژاد میکوشد از گذرگاه انتخابات شوراها راهی نو بهسوی قدرت بیابد.
آرایش انتخاباتی در جریان اصولگرا به مرور شفافتر میشود، گویی احمدینژاد مانند ابری بر اوضاع اردوگاه اصولگرایان بود که چون کنار رفت دقیقتر می توان درباره معادلات انتخابات ریاست جمهوری سال 96 و نقشی که اصولگرایان در این میدان رقابت سیاسی ایفا خواهند کرد با فعالان و تحلیلگران سیاسی به بحث و گفتگو نشست.
امیر محبیان از فعالان سیاسی اصولگرا معتقد است: هنوز نمیتوان از شمار نامزدهای اصولگرا سخن گفت ولی شاید در وهله نخست بیش از انگشتان یک دست، نامزد در میان اصولگرایان به صحنه بیاید.
تغییر شورای مرکزی جبهه پایداری و گزینه مدنظر این تشکل اصولگرا، نگاه احمدینژاد به انتخابات 96، اختلاف جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، میزان رأی آوری وعده افزایش رقم یارانه نقدی، تعداد نامزدهای جریان اصولگرا و مدل های انتخاباتی موتلفه و ایثارگران دیگر موضوعاتی بود که در این گفتگو دکتر محبیان درباره آنها صحبت کرد.
وی معتقد است پایداریها به سمت ضرغامی یا فتاح نخواهند رفت، او این را هم میگوید که احمدینژاد رای و سازمان هوادارانش را بذل و بخشش نمیکند.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید؛
آقای محبیان!تغییرات در شورای مرکزی پایداری و حذف چهره هایی چون زهره طبیب زاده، کامران باقری لنکرانی، روح الله حسینیان و نبویان را چگونه ارزیابی می کنید؟ چقدر ترکیب جدید شورای مرکزی پایداری با آیت الله مصباح هماهنگ است؟
دگرگونی شورای مرکزی احزاب امری غیر طبیعی نیست و آن را لزوماً نباید استوار بر سناریویی پیشین دانست ولی در گمانهزنیهای سیاسی گاهی بر روی این دگرگونیها محاسباتی صورت میگیرد.
برای نمونه شاید تحلیلگری اینگونه واکاوی کند که شاید کنار رفتن یا کنار گذاشتن آقای حسینیان از روی نبود موضعگیری روشن او در جریان کنار رفتن دکتر احمدی نژاد از میدان انتخابات باشد و یا کنار رفتن دکتر باقری لنکرانی برای نامزدی در انتخابات باشد؛ ولی درستی یا نادرستی این گمانهها در بستر زمان محک زده میشود.
در این میان از دو گزینه که دغدغه ها و گفتمانی نزدیک به جبهه پایداری دارند این روزها زیاد نام برده میشود، پرویز فتاح و عزت الله ضرغامی، نظر شما درباره آنها چیست؟ آیا آنها خصوصیات لازم برای حمایت شدن از سوی جبهه پایداری را دارند؟آ یا ممکن است محمود احمدی نژاد نیز از گزینه مورد نظر جبهه پایداری در انتخابات حمایت کند؟
در اینکه افراد نامبرده از نامزدهای جبهه پایداری باشند؛ تردید دارم. گمان اینکه نامزد پایداری از درون سازمانشان بیرون بیاید زیادتر است؛ برای نمونه کسی چون دکتر لنکرانی.
ولی درباره پشتیبانی دکتر احمدی نژاد، من شک دارم که احمدینژاد ظرفیت مردمی خود را بذل و بخشش کند.
تردید دارم احمدینژاد رای خود را آشکار کند؛ از سوی دیگر احمدینژاد به سمتگیری سیاسی خود از دیدگاهی ایدئولوژیک نگاه میکند و برای رای خود ارزشی قایل است که برای آن همسنگی نمیشناسد.
احمدینژاد برای فضای نبود انتخاباتی خود هم برنامه دارد. منش احمدینژاد تا آنجا که از او شناخت دارم با گردن نهادن و واپس نشینی ناهمساز است. او هر راهی بسته شود راهی نو را خواهد یافت.
حدس میزنم احمدینژاد میکوشد از گذرگاه انتخابات شوراها، سامان هواداران و انگیزه آنها را حفظ کرده و راهی نو بهسوی قدرت بیابد.
به نظر شما احمدی نژاد سال 96 به چه کسی رأی می دهد؟ برخی معتقدند او به روحانی رأی می دهد و برای شکست اصولگرایان تلاش می کند تا به آنها ثابت کند پایگاه رأی ندارند.
تردید دارم احمدینژاد رای خود را آشکار کند؛ از سوی دیگر احمدینژاد به سمتگیری سیاسی خود از دیدگاهی ایدئولوژیک نگاه میکند و برای رای خود ارزشی قایل است که برای آن همسنگی نمیشناسد.
ازاینرو با آن کفه ترازوی کسی را سنگین نخواهد کرد. با این همه اگر بتوانم در ذهن او رخنه کنم درمییابم که او در میان اصولگرایان به نامزدی هم وزن خود قائل نیست بنابراین گمان دارد که اصولگرایان بدون او آماده به کنار زدن روحانی نیستند.
احمدی نژاد به بازیگردانی خود باور دارد و شاید زمانی قصد کند که هنر خود را در چرخاندن اصولگرایان در سال 84 درباره دیگران و حتی رقبای سرسخت پیشین خود بیازماید.
برخی می گویند با نهی احمدی نژاد از کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری روحانی دیگر رقیب جدی ندارد و دو دوره ای شدن ریاست جمهوری اش قطعی است، نظر شما چیست؟
به گمانم روحانی با کنار رفتن احمدینژاد نفسی آسوده کشید ولی دور از اندیشه نیست کسانی در جریان اصلاحات باشند که اندوهگین شوند. برخیها شاید در اندیشه بودند که در فضای دوقطبی؛که احتمال پیروزی نامزدشان بیشتر بود؛ با شکست احمدی نژاد، بیپشتوانگی بخشهایی از حاکمیت را به گمان خویش به رخ بکشند.
این فضا از آنان ستانده شد. از سوی دیگر در فضای دوقطبی که احساسات بر خرد چیره میشود؛ میل به پرسش از میان میرود و کسان پیش از سنجش، گزینش میکنند. اکنون روحانی بیش از فضای دوقطبی باید پاسخگوی بخردانه کم و کاستیها باشد.
آقای محصولی گفته از نظر جبهه پایداری باید دنبال نامزد اصلح رأی آور باشیم نظر شما چیست؟آیا این نوعی تجدید نظر در دیدگاه انتخاباتی جبهه پایداری در سال 92 نیست چرا که آیت الله مصباح در آن سال فرموده بودند "گاهی باید فرد اصلح - ولو رایآوری نداشته باشد"؟
شرط بایسته اصلح بودن، عدم رای آوری نیست که با گفتهای چون جستجو برای اصلح رای آور گمان کنیم که دگرگونی در موضع رخداده است. این سخن گفتهشده تعارضی منطقی با سخن آیت الله مصباح ندارد.
ریشه اختلافات جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را چه می دانید؟ آیت الله مقتدایی اخیرا گفته بود دیگر همکاری گذشته میان این دو تشکل روحانی وجود ندارد؟ آیا اینجا هم در پشت قضایا باید دست آقای هاشمی را دید؟
روحانیون حتی اگر اختلافات سخت داشته باشند در لحظات حساس بر پایه ضرورت، کشمکش خود را کنار میگذارند؛ از نایکسانی رایهای روحانیان در دو تشکل روحانی، گرمای لازم برای برونرفت اصلاح طلبان از سرمای گوشهنشینی به دست نخواهد آمد.
آیا این دفعه نیز استراتژی انتخاباتی اصولگرایان براساس تکلیف شرعی نامزدها تعیین می شود؟ به نظر شما جریان اصولگرا در انتخابات 96 چند کاندیدا خواهد داشت؟
تکلیف شرعی مبنای کار سیاسی اصولگرایان است و اگر کسانی این گزاره را به شوخی یا دستاویز سوداگری قدرت تبدیل کنند؛ نباید آن را کمارزش شماریم.
مهم آن است که افزون بر تکلیف شرعی باید شرایط بایسته هم آماده شود و آن مقبولیت لازم برای حضور در صحنه انتخابات است. هنوز نمیتوان از شمار نامزدها سخن گفت ولی شاید در وهله نخست بیش از انگشتان یک دست، نامزد در میان اصولگرایان به صحنه بیاید.
شاید تحلیلگری اینگونه واکاوی کند که شاید کنار رفتن یا کنار گذاشتن آقای حسینیان از شورای مرکزی پایداری از روی نبود موضعگیری روشن او در جریان کنار رفتن دکتر احمدی نژاد از میدان انتخابات باشد.
آیا وعده یارانه نقدی همچون سال 84 و 88 می تواند آرای چند میلیونی به سبد یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری واریز کند؟ اینکه آقای محسن رضایی صحبت از یارانه 100 هزار تومانی کرده را چگونه ارزیابی می کنید؟
وعدههای شیرین و زودبازده همواره فریبنده تودهها است ولی مردم ما این شعارها را آزمودهاند و بهتر آن است که سیاستمداران از روشهای جوامع نخستین برای برانگیختن نیازهای اولیه مردم بهره نگیرند که هم با رسالت و مسئولیت آنان ناهمساز است و هم آزمون ثابت کرده است که آینده خوبی ندارد. افزونبر این درباره دکتر رضایی و دیگران نیت خوانی نمیکنم و آن را نیز درست نمیدانم.
نظرتان درباره مدل تیم کاندیدا که مدنظر ایثارگران و رهپویان است، چیست؟
روش شناساندن همزمان گروه نامزد با شناساندن خود او کار شایستهای است که در جهان مرسوم است ولی گمان ندارم در ایران اکنون کسی در این کار پیشگام شود ولی از پایه این کار را چون دامنه آگاهی مردم را میگستراند و بهگزینش آنها ژرفا میدهد؛ ارزشمند میدانم.
مدل نامزد حزبی موتلفه چه طور؟ آیا قدمی جدی برای نهادینه کردن تحزب در تحرکات سیاسی است یا یک اقدام تاکتیکی برای خراب کردن بازی نواصولگراها (پایداری و ایثارگران)؟
با شناختی که از سیاستمداران حزب موتلفه دارم آنان را سیاستمدارانی با دغدغه دین میدانم و گمان ویران گری چهره رقیبان را برای آنان ناپسند میدانم ولی برداشت من آن است که شاید در پسزمینه ذهن آنان این باشد که شناساندن نامزد حزبی به آنان دستی بالاتر و پرتر در هر چانهزنی آینده سیاسی درون جناحی را خواهد داد.
لابد تعریف "منطقی" عوض شده و ما خبر نداریم!