سیدمحمدعلی ابطحی در روزنامه شرق نوشت:
خاطرات تلخ خانوادههایی را که فرزندانشان در سوریه به شهادت میرسند میخواندم؛ زخمزبانها و بیمهریها. شهدای بیادعایی مثل سردار احمد غلامی و شایعه کشاندن سردار قاسم سلیمانی به حوزههای سیاسی، همه باعث شد به ضرورت نگاه ایرانی به مسئله قاسم سلیمانی و حضور سربازان و نیروهای نظامی ایران در سوریه توجه جدیدی شود.
درباره مسئله حضور نظامی ایران در سوریه از نظرگاههای مختلف بحث میشود. گاهی بهعنوان مدافعان حرم از آن یاد میشود که یک نگاه عقیدتی است. برخی به این نگاه نقدهایی دارند؛ یکی اینکه آیا دفاع از حرمهای مقدسه در کشورهای دیگر باید برعهده ایران باشد؟ دفاع از بقیع که قبور چهار امام معصوم در آن قرار دارد و مورد هتک درازمدت حکام سعودی و وهابیون است، با این نگاه اولویت ندارد؟ و اینکه جنگ فعلی با داعشیان در حلب چه ربطی به دفاع از حرم دارد؟ البته شکی نیست که انگیزه دینی بعضی از نیروهای ایرانی در جنگیدن در سوریه دفاع از حرمهای آن دیار است.
اما یک دلیل بسیار فراگیرتر در مسئله حضور ایران در سوریه هست که میتواند همه ایران را پشتیبان آن کند و آن اینکه حضور نظامی ایران در سوریه، دفاع از امنیت و تمامیت ارضی ایران است. شاید نتوان این نکته را بهدلیل ملاحظه جهانی و سوری بیان کرد. اما واقعیت این است که حضور نظامی ایران در سوریه یک استراتژی بازدارنده برای حفاظت از ایران است. داعش و گروههای مسلح خطرناکی که تا قلب اروپا و آمریکا رفتهاند؛ منطقه اطراف ما را در تسخیر خود دارند.
انفجارها و حملات تروریستی در همه کشورهای همسایه ما اوج گرفته است. طبعا برای آنان ایران اولویت بیشتری دارد؛ زیرا ایران همپیمان حزبالله و سوریه است و این همپیمانان عمیقترین زخمها را بر پیکر داعش وارد کردهاند و جدیترین مبارزه با آنان را در این سالها داشتهاند. همچنان که ایران در مبارزه با طالبان که عناصر وحشی و جنایتکار ماقبل داعش بودند نیز در صف مقدم بود. علاوه بر اینها مسئله عقیدتی در بین است. ایران کشوری شیعی است. حتی سنیهای آن هم تمایل به قرائت خشونتبار وهابی ندارند. رهبری حکومت آن با مرجع تقلید شیعی است و بیشترین فاصله و رویارویی عقیدتی بین قرائت شیعی و قرائت وهابی در آن وجود دارد. همهچیز برای اینکه ایران هدف ناامنی و خشونت و رفتار تروریستی داعشیها و همه جریانات تندرو باشد، وجود دارد. در این میان، استراتژی دورکردن مرزهای ایران به هزاران کیلومتر آنطرفتر و مبارزهکردن با تروریستها در دورترها نوعی از استراتژی است که میتوان از آن دفاع کرد.
در داخل کسانی هستند که با اعزام نیرو برای دفاع از دولت سوریه مخالفاند. اما ایرانی نمیتواند در برابر دفاع از سرزمینش و امنیتش بیتفاوت باشد. نمونهاش هشت سال دفاع مقدس بود. وقتی لشکر صدام وارد سرزمین ما شد، هیچکس پشت رزمندگان دفاع مقدس را خالی نکرد. هرکس ایرانی بود، حتی اگر به جبهه نمیرفت اما برای رزمندگانی که از وطن دفاع میکردند کلاه از سر برمیداشت. در شرایط فعلی قبل از اینکه دشمنان ایران و ایرانیها وارد سرزمین ما شوند و ناامنی ایجاد کنند، اقدام پیشدستانه کرده و در هزاران کیلومتر دورتر آنان را متوقف کردهاند.
خالیکردن پشت آنها از نظر اصول ایرانی و میهنپرستی، در فرهنگ ما نبوده است. در ایام جنگ ایران و عراق هم برخی اختلافات در داخل کشور وجود داشت. اما همه در دفاع از رزمندگان اتفاق نظر داشتند. اکنون هم برخی دلخوریها و اختلافنظرهای داخلی وجود دارد. منتقدان زیادی نمیتوانند نقدهای خود را آزادانه بگویند و پارهای مشکلات دیگر هست. اما دلخوریهای داخلی نباید باعث شود پشت کسانی را که از امنیت کل ایران پاسداری میکنند، خالی کنیم. به همین دلیل است که در ادبیات همه گروهها که برای ایران اهمیت قائل هستند، اجماع کمنظیری در دفاع از سردار سلیمانی وجود دارد.
برای سردار سلیمانیای احترام قائلاند که نیروهایش هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای رسمی ایران از مرزهايمان دفاع میکنند. این نگاه من نیست. نگاه اکثریت اصلاحطلبانی است که میشناسم و در سختیها بار اصلاحات را بر دوش کشیدهاند. گاهی هم گفته میشود که به این مدافعان امنیت ایران پول داده میشود. حلالترین پولی که میشود از سرمایههای ملی پرداخت کرد، پرداخت به کسانی است که ایران و مرزهای آن را امن نگه میدارند. وظیفه ایرانی است که به مدافعان ایران در هر جا که باشند، ادای احترام کند. البته غیرایرانیان و بهخصوص عربها، حتی مردمان عرب، از این رفتار ناراحت هستند. آنها میگویند چرا سرزمینهای ما مرز ایران باشد. این ناراحتی از آنها درکشدنی است ولی به همان میزان ایرانیها حتی اگر نتوانند بگویند، باید از این نیروها دفاع کنند.
واژه سلیمانی الان در این مملکت = غرور ملی
کسی با مبارزه در آن سوی مرز و دورتر از کشور که به نوعی جنگ فرامرزی است نه درون مرزی مخالفت نمی کند ولی مخالف زمانی شروع مشکلات کشور می شود که دوستان عزیز همه موضوعات را با هم قاطی می کنند و همه چیز را به هم می ریزند. فردی همچون سردار سلیمانی عزیز یک نظامی وطن پرست است که نباید وی را به سیاست گره زد. یا اینکه مشکلات کشور باید مدیریت شده و تحت الشاع سایر موارد همچون جنگهای فرامرزی قرار نگیرد.