خانواده مرد ٣٥سالهای که هنگام عبور از خیابان تصادف کرد و دچار مرگ مغزی شد، با اهدای عضو او موافقت کردند تا چند بیمار نیازمند به زندگی عادی نزدیک شوند.
خانواده مرد ٣٥سالهای که هنگام عبور از خیابان تصادف کرد و دچار مرگ مغزی شد، با اهدای عضو او موافقت کردند تا چند بیمار نیازمند به زندگی عادی نزدیک شوند.
به گزارش شرق، ساسان عباسی، هماهنگکننده پیوند اعضای دانشگاه شهید بهشتی استان کهگیلویهوبویراحمد در این مورد گفت: «مرحوم محمد نظریانفر ۳۵ساله از اهالی شهرستان کهگیلویه و ایل بزرگ طیبی ساکن بخش چاروسا، عابرپیادهای بود که به دلیل تصادف دچار خونریزی و مرگ مغزی شد. پس از آن خانواده او حاضر به اهدای اعضای بدن او شدند و از این فرد دو کلیه، کبد و قرنیه برداشته و برای پیوند به بیماران نیازمند انتقال داده شد».
برادر ٤٥ساله محمد درباره دلایل اهدای اعضای برادرش توضیحاتی داده است که میخوانید.
چه اتفاقی افتاد که برادر شما دچار مرگ مغزی شد؟ با ماشین تصادف کرد، یعنی ماشین به او زد؛ چهار پنج روز هم بیمارستان بود و عمل جراحی هم روی او انجام شد اما در نهایت مرگ مغزی او از سوی پزشکان اعلام شد و آن موقع بود که بنابر وظیفه شرعی بحث اهدای اعضایش به نیازمندان را مطرح کردیم.
تصادف چگونه اتفاق افتاد؟ برادرم در جاده یاسوج- اصفهان تازه از تاکسی پیاده شده بود که آن ماشین وسط خیابان به او زد. در ادامه ماجرا مرگ مغزی او اتفاق افتاد. ما برای اینکه بالاخره دست او از این دنیا کوتاه شده بود و خداوند از او راضی باشد و چون در آن دنیا باید جوابگو باشد، اهدای عضو را انجام دادیم.
فردی که پشت فرمان بود و به برادر شما زد الان در چه شرایطی به سر میبرد؟ او هم آزاد است. همان روز اول رضایت دادیم و منتظریم نتیجه دادگاه مشخص شود.
دلیل این اتفاق چه بود؟ کارشناسان راهنمایی و رانندگی چه گفتند؟ ظاهرا خیابان تاریک بود و آن راننده هم سرعت بالایی داشت. کارشناس راهنمایی و رانندگی هم نظرش را به دادگاه داده و ما فعلا منتظریم ببینیم چه میشود.
پرونده قضائی در چه مرحلهای است؟ کارهای انحصار وراثت انجام شده است و ظاهرا یک ماه طول میکشد که پرونده قضائی تکمیل شود و دادگاه رأی را صادر کند. پرونده بیمه هم در حال رسیدگی است.
چه شد که تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟ ما دیدیم راهی برای بازگشت برادرم وجود ندارد و کاری از دست ما هم بر نمیآید و آن بنده خدا نمیتواند به حیات ادامه دهد اما میتوان جان چهار نفر دیگر را نجات داد و برای او هم باقیات صالحات خواهد بود که زندگی را به نیازمندان برگردانیم، بنابراین اهدای عضو انجام دادیم.
آیا خودتان داوطلب اهدای اعضا بودید یا بعد از پیشنهاد مسئولان بیمارستان، موضوع را پذیرفتید؟ وقتی کادر درمانی بیمارستان نتیجه کامل را به ما اعلام کردند و ما فهمیدیم دیگر امیدی به بازگشت وجود ندارد، همان موقع بود که پیشنهاد اهدای عضو را مطرح کردند و ما که دیدیم کار تمام است و حیات دوباره او امکانپذیر نیست ولی میتوانیم حیاتی دوباره به چند نفر بدهیم، از موضوع استقبال کردیم.
آیا پدر و مادر شما در قید حیات هستند؟ برادرتان ازدواج کرده بودند؟ فرزند دارند؟ فقط پدرم که ٧١ سال دارد زنده است و مادرم فوت شده است. برادرم ازدواج کرده بود و دو پسر دو و پنجساله دارد.
نظر اعضای خانواده در این مورد چه بود؟ پدرم با موضوع مشکلی نداشت و او هم با این استدلال که برادرم از بین میرود و حیاتش تمام میشود، برای رضای خدا حاضر به اهدای عضو شد. حتی برای همسر برادرم هم جلسه مشورتی گذاشتیم و درباره اهدای عضو با او صحبت کردیم که او هم رضایت خود را اعلام کرد؛ البته قبل از جلسه مشورتی زمینه را آماده کرده بودیم و به طور غیرمستقیم حرفهایی زده شده بود.
ظاهرا چند نفر از اقوام شما هم در موضوع اهدای عضو نقش فعالی داشتند؛ به نحوی که نام آنها در پرونده اهدای عضو ثبت شده است.
همه ما آنجا بودیم اما من دهدشت بودم و قبل از رسیدن من آنها که یاسوج بودند، پیگیر موضوع بودند و بعد آنها بیشتر پیگیر کارها بودند چون ما هنوز بهشدت ناراحت بودیم و حال مساعدی نداشتیم.
خانواده شما عضو ایل بزرگ طیبی است، آیا در این مورد خاص هم با مشورت بزرگان ایل تصمیم گرفتید یا خانواده خودتان برای اهدای عضو تصمیم گرفت؟ خانواده خودمان تصمیم نهایی را گرفت، اما درباره موضوع با عموها و عموزادههایم صحبت و مشورت کردیم. از طرفی همه اقوام تقریبا به بیمارستان آمده و در جریان موضوع بودند و ما همان روز تصادف که فهمیدیم برادرم در چه شرایطی به سر میبرد، به موضوع فکر کردیم و برادرخانمم هم بهنوعی در جریان قرار گرفت. در نهایت دو برادر و چند خواهر دیگرم هم در جریان قرار داشتند که وقتی به طور قطعی موضوع مطرح شد، همه استقبال کردند.
آیا پیش از این درباره موضوع اهدای عضو چیزی شنیده بودید یا به موضوع فکر کرده بودید؟ در استان ما و در شهر یاسوج و حتی در خود دهدشت قبلا موارد متعددی از اهدای عضو اتفاق افتاده بود و در تلویزیون هم دیده بودیم که همشهریانمان این کار را انجام میدهند.
اطرافیان شما و افرادی که از ماجرای اهدای عضو مطلع میشدند، چه واکنشی داشتند؟ خیلی خوشحال بودند و تحسین میکردند و تقریبا همه میگفتند چه جرئتی داشتید که این کار را کردید، برادر شما جوان بود. معمولا با ذوق و شوق درباره رضایت ما به اهدای عضو صحبت میکردند و میگفتند کار درست و خداپسندانهای کردید.
یعنی در اطراف شما بعد از اهدای عضو یا حتی قبل از آن کسی مخالفت نکرد؟ کسی چنین واکنشی نداشت، حداقل به گوش ما نرسید. چون پزشکان از بهبود برادرم قطع امید کرده بودند و این بهترین کار ممکن بود و برای همین همه تحسین میکردند و میگفتند با وجود اینکه تصمیمگیری در آن شرایط سخت است، کار درستی انجام دادید.
توصیه شما به افرادی که ممکن است در شرایط مشابه شما قرار بگیرند، چیست؟ من که از خودم خیلی راضی هستم، بههرحال کسی که در آن شرایط قرار گرفته به قول معروف کارش تمام است؛ اگر بتوان با اعضای بدنش جان چند نفر را نجات داد و رضایت طرفین و خدا را هم به همراه داشته باشد، خیلی کار عالی و خوبی است. به بقیه افرادی که ممکن است شرایط ما برایشان پیش بیاید توصیه میکنم این چیزها را در نظر بگیرند. ما دیدیم حیات برادرم تمام شده و قلب، کلیه، چشم و بقیه اعضای بدنش را اهدا کردیم که به نظرم بهترین کاری بود که در آن شرایط میشد انجام داد.