میثم قهوهچیان؛ یثربی معتقد است عرفان بنا به طبیعت و سرشتش منجر به توهم و یا دروغ میشود و کسی نمیتواند از صدق این راه خبر داده و تنها اثر فردی ممکن است داشته باشد. وی معتقد است بنابراین تفاسیر عرفانی از قرآن معرفتبخش نیستند.
یحیی یثربی، استاد فلسفه بازنشسته دانشگاه علامه طباطبائی و صاحب «تفسیر روز» در صفحه پیغامرسان تلگرام خود نقدهای را به عرفان وارد کرد. وی چنین نوشته است که «عرفان راه و روشی است که خود به خود دچار مشکل ریاکاران و فریبکاران میگردد! یعنی، اگر یک نفر واقعاً تن به ریاضت دهد و به سیر و سلوک بپردازد، دهها نفر دیگر با ریا و دروغ خود را اهل ریاضت دانسته و ادعای کشف حقیقت میکنند.
با این تفاوت که، آنکه حقیقتاً به ریاضت میپردازد، اصلاً از ریاضت دم نمیزند و خود را با ریا و خودنمایی آلوده نمیسازد. اما، مدعیان دروغین با هر وسیلهای خود را تبلیغ میکنند و مردم را مرید خود میسازند تا جایی که شاهانه زندگی میکنند و از حماقت مریدان آستانبوسشان لذت میبرند! در طبیعت عرفان این است که انسان از دو جهت دچار دروغگویی بشود و دروغ بگوید یکی از این جهت که بگوید من اهل کشف و شهود بوده و تجاربی داشته و مقاماتی را طی کردهام که اینها را یک عده شیاد در دنیا کم نیستند انجام داده و به دروغ ادعا میکنند». در همین راستا برای روشن کردن دیدگاههای دکتر یثربی به مقوله عرفان و فهم نقدهای وی به سراغ این استاد عرفان و فلسفه رفتیم و با وی به گفتوگو نشستیم که حاصل آن متن پیش روست:
در پاسخ به این پرسش که چگونه طبیعت عرفان به دروغ منجر میشود؟، گفت: کاهنان در دوران قدیم تحت تاثیر سیاست، دروغ میگفتند و همین کاهنان در قرعه مقدس، به سود معبد تقلب میکردند. بنابراین در این کارهای مرموز که مردم نمیبینند و دخالت زیادی ندارند، طبیعی است که عده زیادی ادعای دروغ داشته باشند، مثلا مدعی تخصص در فیزیک یا شیمی را میتوان با دو پاسخ سنجید و راستگوییاش را مورد ارزیابی قرار داد، اما چگونه میتوان صدق باور کسی را آزمود که ادعای عرفانی میکند؟
وی افزود: سوءاستفاده در جریان متصوفه از قدیم رونق داشته است و بسیاری صوفیان اصیل مسلمان یک قرن پس از پیدایش تصوف و عرفان میگفتند از عرفان فقط نامش مانده است. این مسئله در اظهارات قشیری و قبل از او هم هست و در زمان حلاج هم شیوخ را به دروغ متهم میکردند و این در طبیعت عرفان است، چون چیزی است که قابل بررسی نیست مثل انرژی درمانی که عدهای نادان به صرف ادعا، آن را قبول میکنند.
استاد فلسفه دانشگاه علامه با بیان اینکه هیچ راهی وجود ندارد که کشف شود که مدعی عرفان دروغ میگوید، گفت: اثبات صدق و کذب ادعای عرفانی به راحتی ممکن نیست. برخی از روی عقل و منطق چنین ادعاهائی را نمیپذیرند، ولی بسیاری هم دنبالهروی میکنند. عرفان راهی است که در آن دروغ نفوذ میکند، چون به طور خلاصه عرفان مستعد این وضعیت است، از این نظر که باطنی بوده و رمز و رازدار است. به قول مولانا «از هزاران اندکی زین صوفیند/ باقیان در دولت او میزیند» و این یعنی از هزار نفر یک نفر درست میگوید.
عرفان به توهم و دروغ منجر میشود
نویسنده کتاب «فلسفه عرفان» تصریح کرد: جهت دوم این است که دچار توهم میشوند، یعنی شارلاتان نیستند و فکر میکنند که رسیدهاند. کلیه کسانی که در مراکز مختلف چه در حوزه و دانشگاه یا مجالس خصوصی، درس عرفان میدهند، ممکن است عدهایشان شیاد باشند و عدهای هم توهم دارند که اگر فصوص بگویند عارفاند و شاگرد هم فکر میکند، اگر به این درس برود عارف میشود، در حالی که عرفان درسی نیست و ربطی به درس ندارد.
وی افزود: در این میان برخی میدانند دروغ میگویند و برخی دچار توهم هستند. ادعای عرفان بدون ریاضت کشیدن یا دروغ است یا حکایت توهم فرد دارد. انسان پس از ده، بیست، پنجاه سال و شاید بیشتر خون جگر خوردن و دست از زندگی کشیدنها، اگر ادعا کند عارف است، شاید حق داشته باشد، اما کسانی که به جایی میرسند و بساط داشته و درس میدهند طبیعی است دکان دارند.
این مفسر قرآن ادامه داد: کسانی که دکان عرفان دارند، اهل ریاضت نیستند. کدام ریاضت را کشیدهاند؟ اگر چنین سلوکی داشتند، در سر و سیمایشان معلوم بود، در حالی که در ظاهر این افراد آسایش موج میزند و مزه حکمت را نچشیدهاند و عرفان با درس دادن حاصل نمیشود و ایشان یا دروغ میگویند و یا متوهم هستند.
یثربی با بیان این که این شعر سعدی «ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز/ کان سوخته را جان شد و آواز نیامد» در همین راستاست، گفت: خوب کسی که حقیقتا به چیزی رسیده باشد، دکان باز نمیکند و مشغول لقب جمع کردن نمیرود و برایش القاب زیادی به کار نخواهد رفت. این القاب به این خاطر است که طرف مزه معرفت را نچشیده است، کسی که مزه عرفان را تجربه کرده باشد، صدایش در نمیآید و آخر این راه هم فناست و البته سعدی باز خوب گفته است که این مدعیان در طلبش بیخبرانند.
نویسنده کتاب «عرفان نظری» افزود: کسی که خبری بیابد، خبری از او به کسی نمیرسد و شکار حماقتها نشده و بساط ریاست نمیگستراند و عدهای چاپلوس دور خود جمع نمیکند. عرفان به خاطر طبیعتی که دارد، دچار دروغ و توهم است و به خاطر رازآمیز بودن، مدعیانش میتوانند دروغ بگویند.
این استاد فلسفه تصریح کرد: مگر آقای طاهری به چیزی رسیده بود؟ وی تنها دکان باز کرده بود. طاهری به هزاران شغل دست زد و هیچ یک نگرفت، اما این برای خود مکتب عرفانی درست کرد و این کارش گرفت و به جاه و مقامی رسید. طاهری از اسلحه ساختن گرفت تا به عرفانسازی رسید و از این طریق به نان و نوایی دست یافت. مگر معصومین ما از دور کسی را شفا دادهاند که طاهری این کار را بکند؟ دستیار طاهری که استاد دانشگاه است و هنوز هم در صدا و سیما برنامه عرفانی میسازد، برای کتابهایش مقدمه نوشت و طاهری را به عالم بالا برد و بعد از اینکه او را دستگیر کردند، از دروغگوییاش سخن به میان آورد و این نشان میدهد که بسیاری عرفان را به دکان تبدیل کردهاند.
یثربی ادامه داد: کسی که حقیقت یافته است در قید جزئیات نمیماند. پیامبر اکرم(ص) در میان مردم زندگی میکرد و اجازه نمیداد کسی بار سبکش را هم بردارد و حمل کند. کسی که نرسیده است و اسیر نفس خود است، هزار برنامه برای خود درست میکند و هزار نفر اطرافی و عامل و مبلغ برای خود میسازد. این تفصیل حرف من بود. مجذوب تبریزی یا همدانی در شعر «یک شب آتش در نیستانی فتاد» به همین مسئله اشاره میکند که آتش نیای را که ادعای دروغین داشت را سوزاند.
نویسنده کتاب «عرفان نظری»، با بیان اینکه مردم هوشیار ما میدانند که هیچ کسی نمیتواند بگوید جز عقل و اندیشه راهی به درون وجود دارد، گفت: عرفان راه است مانند فلسفه که او هم راه است و روش تفکر که باید در آنها رفت و رسید. عرفان هم روش کسب معرفت است که باید طی کرد و رسید و با خود عارف خواندن، کسی عارف نمیشود. اساس عرفان ریاضت است که بسیار دشوار است و کم کسی تن به ریاضت میدهد و ادعای دروغ میکند که زحمتی برایش ندارد. بنابراین عرفان واقعی مشروط به ریاضت کشیدن است که عمری به طول میانجامد و با درس، ظاهرسازی، خانقاه رفتن و سبیل گذاشتن حاصل نخواهد شد.
نتیجه عرفان فردی است
وی در پاسخ به اینکه با توجه به دو مقصد ضروری که برای عرفان ترسیم میکنید، تکلیف ما با میراث عرفانی چیست؟ گفت: اولا شما باید تشخیص بدهید که اینها راست است و یا نه، امثال طاهری کار خود را کردهاند، کتابدار بودن مهم نیست. شما باید مولانا و بقیه را در یک ردیف قرار داده و بررسی کنید که آیا به چیزی رسیدهاند؟ دوم اگر رسیدهاند تنها برای خودشان حجت است. تفاوت عرفان و نبوت این است که نبی به چیزی که رسیده باید تبلیغ کند، اما عرفا اگر به حقیقتی رسیده باشند، حق تبلیغ ندارند.
نویسنده کتاب «فلسفه امامت» با بیان اینکه ما میراث عرفانی را دوست میداریم، گفت: من خودم چندین بار گفتهام، من پنج سالم بود که پدر بزرگم مرا به نزد یکی از نمایندگان برخی مشایخ درجه دو از نقشبندیه و قادریه که به منطقه ما میآمدند برد و گفت تا برای من دعای علم بنویسند. یکی از آن درویشها هم دعایی داد که مدتها در بازوی من بافته شده بود. من از بچگی با درویشیگری و عرفان آشنا شدم و در دوران طلبگی این گرایش را به صورت مخفیانه در قم تبلیغ میکردم. آن زمان آقای مکارم کتابی نوشته بود به نام «جلوه حق» در رد صوفیه که ما با آن مشکل داشتیم.
وی افزود: من در دانشگاه پیگیر این مسئله بودم و در یکی از شهرستانها به خانقاه هم رفت و آمد داشتم و سخت درگیر این مسائل بودم اما از سال ۷۵ عواملی پیش آمد که متوجه شدم این راه دستاوردی قابل ملاحظه در مقابل هزینهای که پرداخت میشود، ندارد و از آن زمان این مسئله را به مردم گفتم که این کار را نکنید.
یثربی تصریح کرد: در این فاصله من خیلی تجربه کسب کرده و هنوز هم تجربه میکنم و لذت میبرم. در آن زمان هر کس بر خلاف عرفان حرف میزند، بدم میآمد، اما به گونهای که امروز در مورد عرفان هشدار میدهم، مورد انتقاد بسیاری هستم. شما میدانید بیشترین تعلیمات من در حوزه عرفان است. «فلسفه عرفان» یکی از مهمترین کتبم بوده و به غیر ترجمهام از استیس، کتب دیگری در عرفان عملی و نظری نوشتهام، با این حال، امروز که متوجه نقایص جدی آن شدهام اعلام میکنم.
مولوی خوب است، اما حجت نیست
وی افزود: این هشدارهای من باعث شد که در برخی مراکز محروم شدم و با این همه کتبم یک بار هم جایزه کتاب سال را نگرفتم و الان هم تنها در خانه به فعالیت میپردازم. امیدوارم ان شاالله دوستان بدانند که من ضد عرفان نیستم، اما میگویم اگر با روش درست نرویم، صد در صد غلط است و کسی فکر کند اگر درس بخواند و دکتر شود، عارف خواهد شد و عرفان با خون دل به دست میآید. بنابراین سعدی، حافظ، مولانا و ابنعربی، همه را باید بررسی کرد که آیا رسیدهاند یا نرسیدهاند. فلسفه و عرفان عشقهای من هستند و من با فلسفه میآموزم و از عرفان لذت میبرم.
یثربی تصریح کرد: ما ابزاری نداریم که بفهمیم مدعیان عرفان به حقیقتی رسیدهاند یا خیر، اما در صورتی که ایشان به چیزی هم رسیده باشند، فردی است و حجیتی برای دیگری ندارد. عرفا نمیتوانند تجربه خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. پس بنابراین میگویم مولوی خوب است و از آثارش لذت میبرم اما او را حجت قرار نمیدهم.
تفاسیر عرفانی نادرست هستند
وی در پاسخ به این پرسش که نظرش در خصوص برخی از تفاسیر عرفانی منسوب به ائمه(ع) چیست؟ گفت: در خصوص تفاسیر عرفانی قرآن منسوب به ائمه به ضرس قاطع معتقدم که جعلی هستند. متاسفانه تفسیر عرفانی منصوب به امام جعفر صادق(ع) دروغ اندر دروغ است و ایشان محکمترین برخورد را با عرفا داشتند.
یثربی ادامه داد: اگر تفاسیر عرفانی به تاویل نپرداخته و از روش معمول استفاده کنند که از جمله تفاسیر معمولی خواهند بود، اما اگر به خط ابن عربی بیفتند، صد در صد تفسیر به رای هستند و تفاسیر عرفانی همان طور که علامه طباطبائی میفرمود، راه را برای تاویلهای بیبند و بار بازمیکنند.
نویسنده کتاب «عرفان نظری» تصریح کرد: تفاسیر با تاویلهای عرفانی از نظر من صد در صد نادرست هستند، اما اگر کسی میخواهد، میتواند از این تفاسیر مانند موسقی لذت ببرد. به قول سعدی اشتر به شعر عرب، در حالت است و طرب. تفاسیر عرفانی معرفتی به انسان نمیدهد، شما یک کنسرت را ببینید شاید غرق لذت باشید، اما معرفتی کسب نخواهید کرد. البته لذت در حد معقول مناسب است. سرگرمی هم لذتبخش است اما معرفتزا نیست و بشر باید به دنبال کسب معرفت باشد. من هنوز هم که این شعر زیبا «بیمار عشق را، ز مسیحا چه فایده؟/ دارد لب تو فایده، اما چه فایده؟ دیشب، چه خودکشی که نکردم به کوی تو/ بیرون نیامدی به تماشا، چه فایده؟» گریهام میگیرد، اما چیزی از آن نمیآموزم.
یثربی در پایان گفت: مردم، حوزه و دانشگاه باید توجه کنند که عرفان راه و سلوک است، میگویند دو راه هست: عقل و سلوک. بیشتر مردم امروز راه عقل را میروند، اگر راه عرفان را میروند باید سلوک داشته باشند. عرفان بیسلوک از نماز بیوضو هم بدتر است. یک شوخی هم بکنم، یکی از دراویش در شرح حال دراویش هندوستان آمده است، وضو میگیرد و نماز نمیخواند، کسی پرسید تو که نماز نمیخوانی چرا وضو میگیری؟ که درویش گفت اینجا وضو میگیرم و بعد به بالا اشاره کرد که بالا نماز میخوانم، عرفان این است، دروغ و ادعا. عرفان این است، لذت دارد اما چیزی به انسان نمیدهد، رشد ایجاد نمیکند و غیر از سلوک چیزی نیست و به غیر از آن هر چه باشد دروغ است. فرد باید به صورت شخصی ریاضت بکشد که ممکن است تا پایان عمر و بدون نتیجه ادامه داشته باشد و اگر به نتیجه منجر شد کاملا شخصی خواهد بود.
گفتوگو از میثم قهوهچیان
منبع: ایکنا