bato-adv
کد خبر: ۲۸۶۱۵۱

از جاده عمر تا جاده واقعی

تاریخ انتشار: ۱۷:۳۳ - ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
یادداشت دریافتی- حمید نجف؛ زندگی همچون  جاده ای می ماند که شروع آن با تولد و پایانش با مرگ همراه است؛ در این جاده مسیر های فرعی بسیاری وجود دارد بعضی بن بست است و برخی میان بر؛ کسی که از تجارب دیگران بهره می برد؛  قبل از ورود به راه فرعی نسبت به وضعیت آن سئوال می کند؛  اگر راه بن بست باشد؛ پا در آن نمی گذارد و عمر خود را در آن مسیر ضایع نمی کند؛ اگر هم راه میان بر باشد که چه بهتر می رود و از دیگران پیش می افتد؛ این الفبای ساده زندگی و رمز موفقیت در جاده عمر است.

اما در جاده واقعی هم داستان کم و بیش شبیه جاده قبلی است؛ می توانیم  در این جاده با احتیاط برانیم و در طول مسیر از زیبایی های اطراف آن لذت ببریم  یا  با بی احتیاطی و عدم توجه به تجارب تلخ گذشتگان  در چشم بر هم زدنی مسیر جاده واقعی خود را با پایان جاده عمر پیوند زنیم.

متاسفانه  بیشتر کسانی که با نادیده گرفتن تجربه دیگران در مسیر بن بست زندگی قرار می گیرند؛ جزو عاملین حوادث جاده ای واقعی هم  بشمار می روند؛ کسانی که گاها زندگی افراد دیگر را نیز با  اندیشه نا صحیح  خود قربانی می کنند.

این روزها کم و بیش اخباری  از حوادث و سوانح که اتفاقا ماحصل تجربیات تلخ  گروهی از مردم است را می بینیم و می شنویم؛ بعضی از این اخبار درس می گیریم و بررخی مایلیم مسیر بن بست را برویم و خود تجربه کنیم.

متاسفانه با مروری مختصر و تمرکز بر علل حوادث و سوانح جاده ای در می یابیم که عامل خطای انسانی از جایگاه بالاتری برخوردار است؛ اگر کمی جلوتر برویم؛ شوربختانه به نتایج ملموس‌تری دست پیدا می کنیم؛ سبقت غیر مجاز؛ سرعت غیر مجاز؛ انحراف به چپ؛ ناتوانی در کنترل خودرو و غیره ....

آیا بخش اعظمی از این تلفات ناشی از بی توجهی ما نسبت به تجارب گذشته نیست؟

 به راستی چرا باید عامل خطای انسانی در سوانح رانندگی ما اینقدر بالا باشد؟

یکی از صفاتی که معمولا بین اکثر ما به طور مشترک وجود دارد بی تفاوتی است؛ بی تفاوتی نسبت به کار؛ نسبت به بهداشت و سلامتی و حتی بی تفاوتی نسبت به ایمنی تا زمانیکه حادثه و اتفاقی برای ما یا سایرین رخ نداده باشد نسبت به هشدارها بی تفاوت هستیم به محض وقوع سانحه یک چند روزی آسمان ریسمان را به هم می بافیم و تقصیر را به گردن این و ان می اندازیم و پس از گذشت چند روز کم کم داستان را به باد فراموشی می سپاریم.

چرا ما نسبت به ایمنی و سلامت خود و خانواده؛ تا این حد بی توجه هستیم؟

چرا باید تنور اخبار دلخراش تلفات جاده ای در ذهن ما به ثانیه ای گرم شود و در لحظه ای سرد؟

رسانه های ما هم متاسفانه اینگونه هستند؛ اولویتهای ما هم بعضا بر همین اساس شکل می گیرد؛ اصل را معمولا فدای فرع و حاشیه می کنیم و توان خود را پای آن به حراج می گذاریم.

در رانندگی هم بعضا خود را تافته ای  جدا بافته می دانیم  و بالاتراز دیگران  تصور می کنیم.

این حس برتری و مهارت در رانندگی چطور به ذهن ما می رسد؟

چه عاملی باعث می شود که  گاهی خیابانها و جاده ها را با پیست اتومبیلرانی اشتباه بگیریم؟

دلیل این غرو؛ تکبر و تغییر فاحش شخصیت ما در پشت فرمان چیست؟

آیا سرعت باعث پیدایش و تقویت اینگونه  رفتارها  در ما می شود یا دلیل دیگری دارد؟

تا چه زمانی باید شاهد پی در پی دلایلی همچون سرعت غیر مجاز؛ سبقت غیر مجاز؛ ناتوانی راننده در کنترل خودرو و.. باشیم؟

پایان این سیکل کجاست؟

آیا با تشدید برخورد و افزایش جرایم این مشکل مرتفع می شود؟

آیا فکر می کنید با اصلاح جاده ها و ایمن نمودن خودرو ها مشکل حل خواهد شد؟ شاید بخشی از تلفات تا حدودی  کاهش پیدا کند اما عمده مشکلات و گرفتاریهای ما همچنان باقی خواهد ماند.

دوستان تا ما نخواهیم اتفاق خاصی روی نخواهد داد؛ زحمت زیادی هم برای ما ندارد؛ نه خرج زیادی روی دست ما خواهد گذاشت و نه زمان بیشتری از ما می گیرد؛ یک دستور العمل بسیار ساده دارد که در یک  کلمه خلاصه می شود و همگی  آن را می دانیم؛ احتیاط

احتیاط  برای رعایت کامل مقررات و احترام به سایرین  در حین رانندگی تا صدمه ای از جانب ما به دیگران وارد نشود؛
احتیاط  برای مراقبت از خود که دیگران  صدمه ای به ما نزنند.

احتیاط سوم از بات توجه به  ایمنی خودرو و جاده؛ اگر آگاهیم که خودرو  یا جاده ای که در آن پا می گذاریم  از ایمنی لازم برخوردار نیست با دقت و سرعت مطمئنتری برانیم؛ چون تجربه را تجربه کردن خطاست.

bato-adv
مجله خواندنی ها