پریا شیخی در شهروند نوشت: آمار طلاق متأسفانه درجامعه کنونی بالاست. آمارها حاکی از آن است که در دهه اخیر درصد طلاق بسیار بالا رفته. آمارها نشان میدهد طلاق در ایران رو به افزایش است. معمولا تیتر روزنامهها درمورد طلاق با این مضمون شروع میشود. آمارهایی که وجود دارد، خام هستند و فقط میزان عددی تعداد طلاقهای ثبتشده در روز را اعلام میکنند.
هر چهار دقیقه یک طلاق! با توجه به آمار ارایهشده ازسوی سازمان ثبتاحوال هر چهار دقیقه یک طلاق ثبت میشود، آمار چیست؟ از واژه آمار ٣ معنی میتوان برداشت کرد:
١- اطلاعات عددی: مجموعه اعدادی که به روش خاصی از جامعه تحت مطالعه، جمعآوری و به صورت جدول و نمودار با شاخههای عددی ارایه میشود.
٢ - تئوری اعداد: منظور اصول و قواعد ریاضی و احتمالی برای ساختن فرمولها و محاسبه پارامترهاست.
٣ - روشهای آماری: روشهایی که درجمعآوری، تنظیم و تجزیه و تحلیل و تفسیر اطلاعات عددی مورد استفاده قرار میگیرد.
آمار علمی است که پیرامون جمعآوری و تنظیم و تحلیل و تفسیر اطلاعات عددی سخن میگوید، تنها اطلاعات عددی! این آمارها فایدهای ندارند و فقط باعث دلنگرانیها و تشویشهایی درجامعه میشود که کمکی به حل مشکل نمیکند، آمارهای عددی که به وسیله ابزار و تکنیکهای دقیق ارایه نشود، نهتنها دردی را دوا نمیکند بلکه باعث اشتباه در تصمیمگیریها میشود.
آمار باید به وسیله کاربردن تکنولوژی از روشهای علمی باشد و ابزار و تکنیک لازم را برای محققین آماده کند تا جدای از آمار عددی آماری بر پایه تحقیق کاربردی ارایه شود، هر تحقیق بر پایه سه مرحله بنا میشود: ١- آمادهسازی زمینه تحقیق و طرح آزمایش، ٢- اجرای طرح تحقیق و مشاهده نتایج و تحلیل مشاهدات وکشف اطلاعاتی تازه نسبت به موضوع یا فرضیات تحقیق، ٣- ساختن قانونی جدید و توصیف آن و کاربرد آن در آزمایشهای دیگر. آمارهایی که تاکنون ارایه شده تنها میزان تعداد عددی طلاق بوده، اما باید به وسیله روشهای دقیق علمی و شاخصهای درست موجود آمار خالص طلاقها ارایه شود، آمارهای دقیق شاخصها و نسبتهای طلاق نیاز به استفاده از ابزارها و تکنیکها و روشهای علمی توسط متخصصان و کارشناسان جامعهشناسی در این حوزه دارد.
متأسفانه آماری که ثبتاحوال ارایه میکند، تعداد عددی طلاقهای ثبت شده است، اما طلاق فقط مختص به طلاق ثبتی نیست، طلاق گونههای متفاوتی دارد که نباید از وجود آمار آنها هم غافل بود، طلاق یک پدیده چند وجهی است؛ زیرا از یک جهت، پدیده حقوقی است و از جهت دیگر، یک پدیده روانشناختی و حتی یک پدیده اقتصادی و از زاویه دیگر پدیدهای اجتماعی. از آنجا که علل و زمینههای گوناگون و نیز بستر یک نظام اجتماعی در شکلگیری طلاق موثر است، بهعنوان یک پدیده اجتماعی درنظر گرفته شده است؛ «طلاق» در لغت، به معنای رهاکردن و آزادکردن و در اصطلاح، به معنای گسستن پیوند ازدواج با لفظی مخصوص است.
انواع طلاق از دیدگاه علمی: طلاق روانی- فرد مورد نظر ترک شده و واکنش سوگ با احساساتی از قبیل افسردگی و نوسان خلق به خاطر مرگ رابطه رخ میدهد. جدایی از همسر شخص را وادار میکند که مستقل باشد و از موقعیت وابستگی خود خارج شود. رهایی از آثار طلاق حدود ۲سال طول میکشد و درپایان این فرآیند، شخص نسبت به همسر قبلی خود بیتفاوت شده و هریک از طرفین هویت تازهای بهعنوان فرد مجرد پیدا میکنند.
طلاق عاطفی- شامل زندگی زن و شوهر با هم به صورت فیزیکی و با کاهش و حتی حذف تمام آیتمهای عاطفی روانی با وجود ادامه زندگی در چارچوب عقد قانونی به دلیل آبروهراسی یا وجود بچه یا ترس از جدایی (بیشترین خطر روابط خارج خانواده در این نوع طلاق است.)
طلاق قانونی- شامل حضور در دادگاه و طی مراحل قانونی برای جدایی و دریافت حق ازدواج مجدد است.
طلاق اقتصادی- تقسیم دارایی زوج بین آن دو و نیز حمایت اقتصادی از زن با پرداخت نفقه و غیره.
طلاق اجتماعی- تغییر شبکه اجتماعی زوجین و افزایش یا کاهش و قطع ارتباط با افراد در ارتباط با زوجین.
طلاق والدین- جدایی یکی از والدین از والد دیگر کودک.
طلاق ریشه در مسائل عمیق اجتماعی، شرایط پیش از ازدواج، رسانههای دیداری و شنیداری و ساختارهای اجتماعی جامعه دارد. همچنین در نهادهای اجتماعی مانند رسانه و خانواده تحولاتی ایجاد شده که برخی از این تغییرات آسیبزا بوده که این مسائل مدیریت نشدهاند. دانستن آمار و اطلاعات طلاق درکشور، حق اولیه مردم است.
هر اطلاعاتی، چه خوب و چه بد، مردم را به تأمل وامیدارد و باعث میشود با هوشیاری بیشتر، به عواقب کار خود بیندیشند، دانستن آمار حق اولیه است اما درصورتی که این آمار با کمک ابزارها و روشهای پژوهشی کاربردی زیرنظر کارشناسان به دست آید، درغیر این صورت فقط باعث مشتبهشدن و تصمیمگیریهای اشتباه میشود و با توجه به آمارهای واقعی که وجود دارد، نشان میدهد میزان طلاق در سالی که گذشت، تغییر چندانی نداشته و درنهایت دانستن آماری که خالص نیست؛ کمکی به کم یا زیادشدنش نمیکند، تنها نگرانیهایی را به وجود میآورد که میتواند جامعه را ناامن کند و اضطرابهای کاذب را بیشتر.