| روز رقابت فرارسید؛ رقابتی سخت و البته مهیج. وقتی سوت بازی زده شد، ١٢ بازیکن ٢ تیم والیبال بابلسر در زمین دانشگاه روبهروی هم ایستادند. قرار بود پیروزی را به خانه ببرند و صعود کنند. پابهپای هم رقابت میکردند، امتیاز میگرفتند و امتیاز از دست میدادند، اما یک حادثه همهچیز را وارونه کرد. دیگر توصیههای فنی مربی هم کارساز نبود. ناگهان تابلوی ثبت امتیازها روی دو رقم ثابت ماند، نتیجهها تغییر نکرد. همه مات یک صحنه در زمین والیبال شده بودند. صحنه غمانگیز مرگ یک والیبالیست ١٦ساله در زمین.
رضا باقرزاده در زمین والیبال قلبش برای همیشه از حرکت ایستاد. او هم جانش را برای چند ساعت بازی و هیجان از دست داد، مثل همان بچههایی که جانشان را روی بازی و ورزش گذاشتند. همانها که خیلی زود کتاب نازک زندگیشان به صفحه آخر رسید.
مرگ تلخ والیبالیست ١٦سالههفته گذشته، رضا به همراه بچههای محله کاظمآباد بابلسر برای بازی به زمین والیبال دانشگاه رفتند تا با هم بازی کنند، اما اینبار هم اتفاق تلخی در کمین بود. سوت بازی که زده شد، همه مشغول بازی شدند اما هیچ کدامشان فکرش را هم نمیکردندکه این آخرین باری است که با رضا همبازی میشوند. شور و هیجان بازی به اوج خود رسیده بود که ناگهان رضا از درد به خود پیچید و روی زمین افتاد. بچهها دور او جمع شدند. همبازیهایش رضا را صدا میزدند، ولی او توانی برای جواب دادن نداشت. با اورژانس تماس گرفتند، اما دیگر فایدهای نداشت، رضا دیگر نفس نمیکشید. مسئولان اورژانس علت مرگ رضا را سابقه بیماری قلبی و مشکل دریچه میترال اعلام کردند که ورزش سنگین باعث عود بیماری و درنهایت ایست قلبی او شده است.
این برای چندمینبار است که بچههای کمسن و سال هنگام ورزش و بازی جانشان را از دست میدهند. بچههایی که حتی به سن قانونی «١٨سال» هم نرسیدهاند. همانها که قربانی بیتوجهی مسئولان اماکن ورزشی هستند. از معلم ورزش مدرسه گرفته تا هیأت فوتبال و مسئولان ساخت و تجهیز اماکن ورزش، همه بهنوعی در بروز این حوادث تلخ نقش دارند. البته نباید از بیاحتیاطی بعضی از این قربانیان هم گذشت، بهویژه آنها که با وجود سابقه بیماری و بیتوجه به توصیه پزشکان درباره خودداری از فعالیتهای شدید بدنی، جانشان را از دست میدهند.
کودکانی که هنگام بازی جان باختند٢٦ بهمن سال گذشته بود که فاطمه، دختربچه ١١ساله سمنانی به همراه همکلاسیهایش برای آموزش فوق برنامه شنا از طرف مدرسه به استخر ٢٢ بهمن سمنان رفت و در آنجا دچار حادثه شد. مسئولان تربیتبدنی و سلامت آموزش و پرورش استان سمنان در آن زمان علت به کما رفتن فاطمه را عارضه مغزی ناشی از زمینخوردگی و غرقشدگی در آب استخر عنوان و غریق نجات استخر را مقصر اصلی این حادثه عنوان کردند، اما مقصر یا مقصران اصلی این حادثه هنوز هم مشخص نشدهاند.
سوم بهمن بچههای دبیرستان سعادت دزفول هم شاهد اتفاق تلخی بودند. در این حادثه غمانگیز سیدعلیرضا جزایری نوجوان ١٥ساله دزفولی با وجود توصیه پزشکان و تأکید خانوادهاش بر ممنوعیت فعالیت ورزشی، تنها به دلیل بیاحتیاطی اولیای مدرسه و معلم ورزش پس از فعالیت شدید بدنی در زنگ ورزش به کما رفت و پس از چند روز جانش را از دست داد.
چندماه پیش از این هم یک پسربچه ١٤ساله در گمیشان استان گلستان هنگام بازی فوتبال جان باخت. در این حادثه که ١٢ آذرماه سال ٩٤ اتفاق افتاد، رسول بحرپیمایی، دانشآموز کلاس هشتم با دوستانش در خیابان فلسطین این شهر مشغول بازی فوتبال بود که بهدلیل زمینخوردن و ضربه مغزی در دم جان باخت.
چندماه قبل از این هم بار دیگر فوتبال بچههای کمسن و سال اینبار در تهران حادثهساز شد؛ حادثهای که در آن فراز تیموری، پسر ١٢ساله در خیابان مالک اشتر تهران به دلیل سقوط تیر دروازه روی سرش دچار ضربه مغزی شد و با وجود تلاش پزشکان در بیمارستان لقمان جان سپرد. هرچند مقصر اصلی این ماجرا هم هنوز مشخص نشده است، اما گفته میشود در این حادثه ناحیه ٢ شهرداری منطقه ١٠ مقصر بوده که تیر دروازه را بهطور اصولی به زمین متصل نکرده است.
شاید در نگاه نخست دلیل اصلی این حوادث ناگوار بیاحتیاطی و بیتوجهی به ایمنی و امنیت محیطهای بازی و ورزش باشد، اما این اتفاقات غمانگیز روی تلخ دیگری هم دارد و آن عدم پاسخگویی مسئولان و روند کند و مبهم رسیدگی قضائی به این پروندههاست؛ بهطوری که در بیشتر این حوادث مسببان اصلی بهطور دقیق مشخص نمیشوند یا در صورت مشخص شدن مقصر هم پیچیدگی و روند کند بررسی و صدور حکم قضائی عملا رنج و سختی مضاعفی به خانوادهها تحمیل میکند. خانوادههایی که علاوه بر مصیبت از دست دادن فرزند باید مشقت و رنج بلاتکلیفی دریافت غرامت و دیه فرزندشان را هم به دوش بکشند.
٦میلیون دیه برای مرگ یک پسر فوتبالیست!مجید توکلی یکی از همین افراد است. پدری که با گذشت ٥سال از مرگ فرزندش هنوز هم نمیداند مقصر اصلی آن حادثه چه کسی است و از کجا باید پیگیر حق و حقوق پسرش باشد. امیر ١٦ آبان سال ٩٠ هنگام بازی فوتبال در سری رقابتهای لیگ استان یزد به دلیل برخورد توپ به قفسه سینه دچار ایست قلبی شد و پیش از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد. امیر ١٥سال بیشتر نداشت و میخواست روزی در تیم آبیهای پایتخت بازی کند تا باعث افتخار و سربلندی پدر و مادرش باشد، اما حالا پدر امیر چندسال است که پرونده مرگ پسرش را زیربغل زده و به هر دری میزند تا حق امیر را بگیرد. او هنوز هم به سختی درباره آن حادثه صحبت میکند. «نزدیک به ٥سال از مرگ امیر میگذرد، هنوز هم نمیدانیم باشگاه آبفای یزد مقصر است یا هیأت فوتبال استان یا تقصیر اورژانس است که خیلی دیر امیر را به بیمارستان منتقل کرد، اما هرچه هست امیر من دیگر زنده نمیشود.»
اینها را مجید توکلی، پدر امیر به «شهروند» میگوید و چندسال بیمهری و بیتوجهی مسئولان به پرونده مرگ پسرش را اینگونه تعریف میکند: «٢ ماه پس از مرگ امیر از طرف باشگاه آبفا و هیأت فوتبال یزد با من برای پرداخت دیه تماس گرفتند، با اصرار آنها به هیأت فوتبال رفتم، یک چک ٦ میلیونی به من دادند و گفتند این دیه امیر است! یعنی دیه بچه من از جریمه قطع یک درخت هم کمتر بود. خیلی ناراحت شدم، اما آنها اصرار داشتند که این پول را بگیریم. من قبول نکردم، ولی در هیأت فوتبال بیمه امیر را به من نشان دادند و گفتند که سقف پوشش بیمه همین مقدار است، درحالیکه پسر من با باشگاه آبفای یزد قرارداد محضری داشت. من هم شکایت کردم به امید آنکه بتوانم حق پسرم را بگیرم، اما با گذشت نزدیک به ٥سال از شکایتم هنوز یکریال هم بابت مرگ فرزندم دریافت نکردهام، حتی از لحاظ قانونی مقصر یا مسئول اصلی این حادثه مشخص نشده است. بعضی مواقع جوری با من برخورد کردند که من حتی شرم گفتنش را دارم.»
پسر من قربانی بیمسئولیتی شدپدر امیر در پاسخ به این پرسش که چرا پرونده مرگ امیر هنور به نتیجه نرسیده است، میگوید: «متاسفانه بازپرس پرونده شکایت ما را رد کرد و به ما گفت شما فقط میتوانید از بازیکن تیم فولاد آلیاژی که توپ را به سمت امیر شوت کرده شکایت کنید! این حرف خندهدار و بیمنطق است. مسئولان برگزارکننده مسابقه باید امکانات ایمنی مانند آمبولانس را کنار زمین مهیا میکردند. مقصر اصلی این حادثه کسانی هستند که بدون امکانات بازی را برگزار کردند. ٣٨ دقیقه طول کشید تا آمبولانس بیاید، وقتی هم که رسید هیچ امکاناتی نداشت، آنها حتی یک دستگاه اکسیژن برای تسهیل تنفس امیر نداشتند. پزشکان بیمارستان فرخی به من گفتند اگر امیر را چند دقیقه زودتر به بیمارستان رسانده بودند، زنده میماند. همه اینها مستنداتش موجود است و به مقامات قضائی هم ارایه شده است. من حتی با رئیس دادگستری یزد هم ملاقات کردم ولی آنجا هم جواب درستی به من ندادند و حق ما را به آن دنیا حواله دادند! تربیتبدنی و هیأت فوتبال استان یزد هم هیچ همکاری با ما نداشتند. در این مدت حتی سراغی هم از ما نگرفتند، اینها بیشتر دل من و مادرش را میرنجاند.»
او درباره آخرین وضع پرونده پسرش میگوید: «وکیل گرفتم و دوباره پرونده امیر را به جریان انداختهام. من تا آخرش هستم تا حق پسرم را بگیریم. پسر من قربانی بیمسئولیتی شده و بالاخره حق امیر را میگیرم.»