پرويز كاظمي داراي مدرك عالي برنامهريزي و مديريت استراتژيك و وزير رفاه و تامين اجتماعي دولت احمدينژاد بود كه به دليل اختلافات ديدگاهي و مديريتي با او از وزارت استعفا داد.
درباره ريشه مساله فيشهاي نجومي و همچنين بررسي عملكرد فراكسيونهاي مجلس پرویزكاظمي به «آرمان» گفت:« مديران كشور قبل از اينكه به يك مقام و منصبي برسند «بايد چشم و دل سير باشند» تا نسبت به موقعيتهايي كه ممكن است در آينده در مقابل آنها قرار بگيرد طمع نكنند وحريص نباشند. متاسفانه چشم و دل سير نبودن برخي از مديران باعث شده اين افراد خارج از محدوده حركت كنند و بيشتر به فكر منافع خود باشند. برخي از مديران ما «مديران آسانسوري» هستند. اين عده يك شبه از پاركينگ يك ساختمان به اتاق مدير نقل مكان ميكنند و به مدير تبديل ميشوند.
به همين دليل مديران آسناسوري بلاي جان اقتصاد كشور شده اند». در ادامه متن گفتوگوی پرویزكاظمي را ميخوانيد:
چرا در كشور ما هراز گاهی مسائلي مانند فيشهاي نجومي مطرح ميشود و پس از مدتي جاي خود را به مورد مشابه ديگري ميدهد؟ريشه اين مسائل را بايد در عرصه سياسي جستوجو كرد يا اينكه از ناتواني مديران در زمينه نظارت و تصميمگيري اقتصادي ناشي ميشود؟
جريانهاي سياسي در ايران معمولا از حربههاي مختلفي عليه جرياني كه قدرت را در اختيار دارد استفاده ميكنند. اين در حالي است كه برخي از اين حربهها داراي جنبههاي اخلاقي است و برخي نيز از چارچوبهاي اخلاقي خارج ميشود. جريانهاي سياسي اين نكته را فراموش كردهاند كه در صورتي كه نقدي را به يك دولت وارد ميدانند بايد آن را در چارچوب و اصول اخلاقي عنوان كنند. متاسفانه جريانهاي سياسي به دنبال مچگيري و نقطه ضعف دولتها هستند و به نقاط قوت دولتها کمتر توجه ميكنند. اين يك آسيب كلي است كه فضاي سياسي ايران سالهاست با آن مواجه است و سبب برهمخوردن آرامش رواني جامعه شده است. نكته ديگر اينكه همه برخوردها با مساله فيشهاي حقوقي به صورت سياسي و عليه دولت آقاي روحاني صورت گرفت و هيچ شخص و نهادي به صورت كارشناسي با آن برخورد نكرد. بدون شك مساله فيشهاي نجومي مساله جديدي نيست و در گذشته نيز وجود داشته است.
در شرايط كنوني برخي از مدارس براي ثبت نام يك دانشآموز در دبيرستان مبلغ ۱۰تا۱۲ميليون و براي ثبت نام در مقطع پيش دانشگاهي۲۰ميليون تومان از خانوادهها پول ميگيرند. براي من اين مساله مشخص نيست كه چرا كسي درباره اين موضوعات مهم بحث نميكند و رسانههاي گروهي تنها به مساله فيشهاي حقوقي ميپردازند. نكته ديگر اينكه پيشبرد اهداف اقتصادي جامعه نيازمند مدير توانمند و لايق است كه بتواند در لحظات سخت تصميمات درست و منطقي بگيرد. وظيفه يك مدير در سطح ملي اين است كه بهترين افراد را در مقامهاي مناسب قرار دهد تا زيرمجموعه وي كارآيي و توانمندي مناسبي از خود نشان بدهد. حضرت علي (ع) ميفرمايند: «براي اينكه متوجه شوي در يك مجموعه چه ميگذرد ابتدا نگاه كن انسانهاي بزرگ و كوچك در سر جاي خود به كار گرفته شدهاند يا خير».
اگر در يك سازمان انسانهاي كوچك در جايگاه انسانهاي بزرگ و انسانهای بزرگ در جايگاه انسانهاي كوچك به كار گرفته شده باشند نظم آن سازمان به هم ميريزد و در نتيجه نميتوان به بهبود شرايط اميدوار بود. نكته ديگر اينكه مديران كشور قبل از اينكه به يك مقام و منصبي برسند«بايد چشم و دل سير باشند» تا نسبت به موقعيتهايي كه ممكن است در آينده در مقابل آنها قرار بگيرد طمع نكنند وحريص نباشند. متاسفانه چشم و دل سير نبودن برخي از مديران باعث شده اين افراد خارج از محدوده حركت كنند و بيشتر به فكر منافع خود باشند. برخي از مديران ما «مديران آسانسوري» هستند. اين عده يك شبه از پاركينگ يك ساختمان به اتاق مدير نقل مكان ميكنند و به مدير تبديل ميشوند. به همين دليل مديران آسانسوري بلاي جان اقتصاد كشور شدهاند.
در كشورهاي پيشرفته يك فرد براي اينكه به يك مدير توانمند تبديل شود بايد داراي تخصص، تجربه و تعهد لازم در زمينه مديريتي خود باشد تا بتواند به جامعه خود خدمت كند. مساله مهم اينكه يك مدير آسانسوري هنگامي كه به مديريت ميرسد به دليل نداشتن تخصص لازم نميتواند افراد متخصص را در زيرمجموعه خود به كار بگيرد و به همين دليل تلاش ميكند از مديران آسانسوري ديگر در زير مجموعه خود استفاده كند. در نتيجه به مرور زمان سيستم مديريتي به هم ميخورد و سازمان به نتيجهگيري مطلوب نميرسد. ماده۲۴۱قانون تجارت عنوان ميكند ۵درصد سود قابل تقسيم را ميتوان به عنوان پاداش به اعضاي هيات مديره پرداخت كرد. به عنوان مثال اگر يك شركت۱۰۰ميليارد تومان سود داشته باشد براساس قانون ميتواند به اعضاي هياتمديره خود ۵ ميليارد تومان پاداش پرداخت كند. در نتيجه اگر يك مدير سود يك شركت را از ۲۰ميليارد به۵۰ميليارد تومان تبديل كرده بايد از وي تقدير كرد.
مشكلات معيشتي و اقتصادي خانوادهها اعم از بيكاري و ازدواج جوانان به مردم اجازه نميدهد چنين دغدغههاي تخصصي مديريتي را بپذيرند. در چنين شرايطي براي اقناع افكار عمومي چه راهكاري را بايد در نظر گرفت؟
انتخاب مديران ما براي حل مشكلات مردم اشتباه بوده است. مديراني كه ما انتخاب كرديم در حد و اندازههايي نبودند كه بتوانند مشكلات مردم را حل كنند. مساله مهم اين است كه برخي از مديران بدون اينكه بتوانند مشكلات مردم را حل كنند يا پيشرفتي در مجموعه خود ايجاد كنند از پاداشهاي نجومي استفاده كردند. متاسفانه كشور ما در سالهاي اخير در يك آشفتگي سياسي و اقتصادي قرار گرفته كه اين آشفتگي هم مانع از انتخاب مديران شايسته در زمينههاي تخصصي شده و هم اينكه مديران توانمند با مشاهده اين آشفتگي حاضر نيستند سابقه و تجربه خود را به هدر بدهند و براي حضور در عرصه مديريت ابراز علاقه نميكنند. اين وضعيت به صورت مستقيم و غير مستقيم به كشور و مردم صدمه ميزند و به همين دليل بايد هرچه سريعتر جلوي اين وضعيت را گرفت و اجازه نداد اين بيماري بدخيم به تمام بدن بيمار سرايت كند.
زماني كه وزير رفاه و تعاون اجتماعي بوديد با مساله فيشهاي نجومي برخورد داشتيد؟
يك مدير يا از چنين مسالهای اطلاع دارد يا ندارد و در هر دو حالت نيز مقصر است. اگر از اين مساله اطلاع دارد و كاري انجام نميدهد مقصر است و اگر اطلاع ندارد باز براي اينكه از اتفاقات زيرمجموعه خود آگاهي ندارد، مقصر است. بنده زماني كه وزير بودم به دليل اينكه بايد اضافه حقوق مديران ارشد وزارتخانه را تاييد ميكردم از ميزان حقوق همه مديران اطلاع داشتم. در آن مقطع زماني از حقوقهاي نجومي در وزرات تعاون خبري نبود و بنده با چنين مسالهای برخورد نكردم. در شرايط كنوني نيز محال است وزرا از ميزان حقوق دريافتي مديران زيرمجموعه خود بياطلاع باشند.
به نظر شما برخورد دولت آقاي روحاني با مساله فيشهاي حقوقي موفقيت آميز بوده است؟ عملكرد دولت تاچه ميزان قابل قبول بوده است؟
دولت آقاي روحاني بايد يك ارزيابي كلي درباره عملكرد اقتصادي خود داشته باشد و به مردم ارائه بدهد. ما بايد به صورت ريشهاي اين مساله را مورد بررسي قرار بدهيم كه چرا پس از هر مدتي يك اتفاق مانند فيشهاي نجومي در كشور مطرح ميشود و افكار عمومي را معطوف به خود ميكند. اين در حالي است كه معمولا زمان زيادي نيز طول نميكشد كه يك مساله جديد مطرح شود. همه اين مسائل نشاندهنده ساختار معيوب اقتصاد در ايران است. از سوي ديگر ما با مشكل مديريتي و انتخاب مديران توانمند مواجه هستيم. به نظر من آشفتگي مديريتي در كشور در اغلب اوقات به انتخابات مربوط ميشود. به عنوان مثال چند دستگي سياسي در انتخابات هفتم اسفند و مشخص نبودن مواضع جريانهاي سياسي تا لحظات آخر باعث عدم ثبات مديريتي در كشور شده است. در شرايط كنوني فراكسيونهاي مجلس داراي هارموني و نظم نيستند و نميتوان به آينده آنها زياد خوشبين بود.
چرا نميتوان به آينده فراكسيونهاي مجلس اميدوار بود؟
متاسفانه اغلب مسائل در كشور ما به صورت هيجاني و با سروصداي زياد همراه ميشود. اين در حالي است كه حل كردن مشكلات مردم نياز به آرامش دارد. نكته ديگر اينكه عملكرد قوي وتاثيرگذار نمايندگان مجلس نيازمند تحزب و برنامهريزي است كه در كشور ما وجود ندارد. در انتخابات هفتم اسفند تا چند روز مانده به برگزاري انتخابات هيچ چيز مشخص نبود و همه مسائل به لحظات آخر واگذار شده بود. شرايط به گونهاي بود كه حتي ليست انتخاباتي جريانهاي سياسي نيز مشخص نشده و مردم نميدانستند بايد به چه كساني راي بدهند. در نهايت نيز شرايط به گونهاي پيش رفت كه مردم به اين نتيجه رسيدند كه تنها اصولگرايان در مجلس نباشند. هدف اصلاح طلبان هم اين بود كه اصولگرايان در مجلس نباشند. در نتيجه مهم نبود چه كساني وارد مجلس خواهند شد.
اگر امروز از چند نفر از شهروندان تهراني كه به ليست اميد راي دادند بپرسيد نام چند نفر از ۳۰ نفري كه به آنها راي داديد را به زبان بياوريد بدون شك قادر نخواهند بود اين كار را انجام دهند. نتيجه اين اتفاقات در نهايت به ضرر كشور است. بنده قبل از برگزاري انتخابات نيز عنوان كردم اگر در انتخاب نيروهاي شايسته دقت نكنيم دوباره بايد چهار سال ديگر به انتظار نشست تا يك مجلس قوي و تاثيرگذار تشكيل شود. در شرايط كنوني نيز همين اتفاق افتاد و ما براي اينكه شاهد تغييرات مهم و اساسي در مجلس باشيم بايد چهار سال ديگر انتظار بكشيم. برخي تفاوت «پاراف» و «امضا» را نميدانند. در نتيجه چطور ميتوان از چنين کسانی انتظار داشت كه مشكلات صنعت و فرهنگ جامعه را حل كنند. در كشورهاي پيشرفته كساني وارد مجالس قانونگذاري ميشوند كه قبل از آن در منصبهاي مهم تخصصي مديريت كردهاند و داراي تجربه و تعهد كافي در زمينه تخصصي خود هستند. اين در حالي است كه اغلب نمايندگان كنوني مجلس براي كسب تجربه وارد مجلس شدهاند و در حال تجربه اندوزي هستند.
چرا فراكسيونهاي مجلس تاكنون موفق نشدهاند به انسجام و كارآيي لازم دست پيدا كنند؟
مهمترين دليل اين مساله عدم برنامهريزي و فقدان تحزب در كشور است. اگر ما به شرايط انتخابات نگاه كنيم متوجه ميشويم كه ليست اميد در حالي بسته شد كه سه يا چهار روز به برگزاري انتخابات باقي مانده بود. به همين دليل افرادي وارد ليست شدند كه تنها هدف شان ورود به مجلس بود و به هيچ چيز ديگر فكر نميكردند. اين افراد هنگامي كه مشاهده كردند حضور در ليست اميد زمينه را براي ورود به مجلس مهيا ميكند از فرصت استفاده كردند و بدون در نظر گرفتن جنبههاي مختلف نمايندگي وارد ليست شدند و در نهايت نيز به مجلس وارد شدند. به همين دليل پس از اينكه وارد مجلس شدند تلاش كردند خود را در چارچوبهاي حزبي و فراكسيوني تعريف نكنند. در شرايط كنوني اين افراد با فراكسيونهاي متبوع خود هماهنگ نيستند و بدون مشورت با فراكسيونها راسا درباره اتفاقات مجلس تصميمگيري ميكنند.
به همين دليل نميتوان به مجلس دهم با اين كاركرد اميدوار بود. نكته ديگر اينكه اغلب نمايندگان در دوران مبارزات انتخاباتي، خود را حامي و همراه دولت معرفي ميكردند؛ اين در حالي است كه هنوز چند ماه از تشكيل مجلس نگذشته بحث استيضاح وزير کار مطرح ميشود و اصلاحيه لايحه بودجه در كميسيون مربوطه تصويب نميشود. به نظر من ما دوباره در دور گرفتار شدهايم.
در شرايط كنوني اصولگرايان در حال بررسي گزينههاي خود براي انتخابات رياستجمهوري هستند. اصولگرايان در نهايت به چه گزينهاي خواهند رسيد و مهمترين رقيب آقاي روحاني چه كسي خواهد بود؟
به نظر من اصولگرايان به دليل چنددستگي در نهايت موفق نخواهند شد به يك گزينه واحد دست پيدا كنند. اصولگرايان در انتخابات اخير همواره با معضل چند دستگي و تفرقه روبهرو بودهاند و به نظر ميرسد اين وضعيت در انتخابات رياستجمهوري آينده نيز وجود خواهد داشت. در شرايط كنوني نشانه و علامتي مبني بر اجماع اصولگرايان وجود ندارد و رويكردي كه در پيش گرفته شده در نهايت به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد. از سوي ديگر مشكلات مردم به اندازهاي زياد شده كه ممكن است بهجز گزينههاي اصلاحطلبان و اصولگرايان دنبال افرادي بگردند كه داراي نظريههاي متقن وصحيح مديريتي باشند تا بتوانند مشكلاتشان را حل كنند. در زماني كه كشور مورد تحريم قرار داشت برخي عنوان ميكردند تحريمها بيشتر به كشور آسيب وارد كرده يا تصميم ها؟ به نظر من به همان اندازه كه تحريمها بر اقتصاد كشور تاثيرگذار بود، تصميمات اشتباه مديران نيز در اين زمينه دخالت داشت. ما تا زماني كه موفق نشويم مشكلات مديريتي و انتخاب مديران خود را حل كنيم نميتوانيم به اهداف خود برسيم. در سالهاي اخير سيستم مديريتي ما با مشكلات متعددي مواجه شده كه بايد هرچه زودتر آن را حل كنيم.