«مغز متفکر اصلاحات»؛ سیاستمداری را به این نام خواندند که از همان ابتدا که مشی سیاسی خود را هویدا کرد صاحب مخالفان زیادی شد؛ مخالفانی که از پیش بینیهای او از عملکرد دلواپسان نگران بودند و هراس آنها بیشتر از برنامههایی بود که او برای رفع هجمههای برنامه ریزی شده در اتاق تاریک تخریب در ذهن داشت. ساکن طبقه دوم ساختمانی در نازیآباد از همان نوجوانی به واسطه افکار پدر با سیاست آشنا بود و آن زمان که به جوادیه رفت، به رغم آنکه سن و سالش به آن درجه نرسیده بود که فعالیتهای رسمی و در چارچوب تشکیلات انجام دهد، سعی کرد با توجه به آنچه در جلساتی که همراه بزرگ ترها در آن حضور داشت الفبای سیاست را به ذهن بسپارد.
نباید فراموش کرد که محله نازی آباد و جوادیه از سیاسی ترین محلات تهران هستند که افراد فعال آن دارای گرایش سنتی بودند و تا به امروز هم همین رویه در آنجا ادامه دارد. در سال ۵۱ دیپلم گرفت و همان سال در کنکور سراسری با رتبه دو رقمی در رشته مکانیک دانشکده فنی قبول شد. در زمان مبارزات علیه شاه منزل آنها به پایگاه معروفی تبدیل شده بود و عباس عبدی و باقی و همفکران آنها که عمدتا بچههای نازی آباد و خزانه و یاغچی آباد بودند به منزل حجاریان رفت و آمد داشتند.
پس از پیروزی انقلاب او برنامههای سیاسی خود را در قالب دیگری ادامه داد و در دوره فراغت چپ از قدرت پس از ارتحال امام در سمت معاون سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری پروژه دموکراتیزاسیون را با عنوان«توسعه و نوسازی سیاسی» مورد تحقیق و بررسی قرار داد، گرچه سالها بعد گفت آن مرکز برونداد، نداشت. این ناکامی او را از ادامه مسیری که در ذهن داشت، منصرف نکرد و بار دیگر در دولت اصلاحات بر کرسی مشاور سیاسی رئیسجمهور وقت تکیه زد تا پروژه«توسعه سیاسی» را ادامه دهد و در دهه ۷۰ ریاست سازمان مطالعات استراتژیک را بر عهده گرفت که این مقطع همزمان شد با انتخاب او به عنوان عضو شورای شهر تهران!
شلیک اول به مغز اصلاحات
در اسفند ۱۳۷۸ سعید عسگر در جلو شهرداری تهران و هنگام ورود حجاریان به ساختمان شورای شهر او را ترور کرد. سعید عسگر پس از این ترور محاکمه شد. شاید برخی بخواهند با عنوان کردن این موضوع که ترور حجاریان به دلیل دیدگاههای او در مورد موضوعاتی انجام شد که هضم آن برای جریان راست آن زمان مشکل بود بر اهداف اصلی صاحبان تفکر سعید عسگر پوششی نصب کنند اما زمانی که به ریشه اقدام آن جوان بی تجربه که به زعم خود با حذف حجاریان خدمت بزرگی به کشور میکرده است، دقت شود به آمرانی خواهید رسید که نبوغ سیاسی حجاریان برای آنها در آن سال ها خطر بزرگی بود و اینکه او در کمترین زمان ممکن به نقشه خوانی از جلسات دلواپسان میپردازد و مسیر آنها را مسدود میکند.
سعید عسگر نادانسته نقش یک عروسک را برای آن ترور ایفا کرد و زمانی متوجه واقعیت شده بود که توانست معادلات قدرت را تاحدودی متوجه شود که بسیار دیر بود. آمران ترور حجاریان در سال ۷۸ در این اندیشه بودند که با هدف قرار دادن مغز متفکر اصلاحات به فعالیت و تنفس این جریان پایان خواهند داد اما حجاریان زنده ماند و تا به امروز اگر چه مانند آنها روزها قدرت تکلم طبیعی ندارد اما از هدایت و راهنمایی اصلاح طلبان غافل نشده است.
فرصتی برای پخته شدن مواضع
سعید حجاریان پس از ترور ترجیح داد وقت خود را معطوف به تدوین مسیر جدید برای ادامه راه اصلاحات کند و در این میان دیدگاههای گذشته را نیز با اصلاحاتی مواجه کرد. چنان که تاکید داشت: «اصلاحطلبي براي اصلاح جا دارد نه براي نو شدن». این دیدگاه او با آنچه در گذشته درباره نوسازی اصلاحات بیان میکرد، تفاوت هایی داشت و از نگاه برخی پختهتر شده بود. اواصلاحطلبی نو را متفاوت با نو اصلاح طلبی بیان کرد و از مخاطبانش خواست که خود را درگیر نو اصلاح طلبی نکنند. او در این ایام دانست تکیه نکردن بر شعار عدالت در دوم خرداد ۷۶ با وجود کسب پیروزی، نقطه ضعف جریان اصلاحات بوده است و سازماندهي اجتماعي و بحث جامعه مدني را هم او موضوعاتی دانست که در جریان اصلاحات به آنها بی توجهی شده بود.
شلیک دوم به مغز اصلاحات؟!
در حالی که آمران ترور در سال ۷۸ موفق به حذف حجاریان نشده بودند اما در آن برهه این تصور را داشتند که او نخواهد توانست جریان اصلاحات را همراهی کند اما اکنون به خوبی میدانند اقدام آنها نه تنها حجاریان را به سکوت وادار نکرد بلکه دیدگاهها و مواضع او که در طی این سال ها با داشتن فرصت کافی برای بروز رسانی، مخاطبان بیشتری جذب کرده است، به خطر بزرگی برای آنها تبدیل شده است و امروز حجاریان دیگر بر کف مطالبات تاکید ندارد، بلکه برای تشویق حرکت جامعه در مسیری که او و همفکرانش ترسیم کردند، از این دو بیت استفاده میکند:«مرا کیفیت چشم تو کافی است، ریاضتکش به بادامی بسازد» اما ماجرا به این سادگی نیست ومدتی است که جریان مخالف او اظهاراتی دارند که نمی توان به سادگی از کنار آن عبور کرد و نشان از واهمه آنها از تئوری پردازی جدید حجاریان برای انتخابات ۹۶ دارد، چنانکه باهنر اخیرا عنوان کرده است:«آقای حجاریان که خدا انشاءا... سلامت بدارد، پنج شش ماه مانده به انتخابات مجلس ششم به ما پیغام داده که یا اسم هاشمی را در لیست نگذارید یا همه تان را له میکنیم.»
و یا نمود واضحتر این هراس را میتوان در اظهارات سیدمحمد حسینی وزیر دولت احمدی نژاد یافت که چندی پیش گفته بود:«یکی از آقایان نقل میکند که جمع کثیری در دانشگاه مشغول تبادل نظر و بحث بودند و من فکر کردم در خصوص پایان غائله دارند صحبت میکنند اما وقتی در جمع شان قرار گرفتیم دیدم آقای حجاریان در خصوص نحوه بهره برداری از غائله ۱۸ تیر و نحوه دامن زدن و گسترش آن مشغول سخنرانی است که همین مساله بیانگر ورود حساب شده آنها به این مقوله است.» البته نمونه هایی از این اظهارات که نشان از عجز و ترس دلواپسان و بازگشت آنها به عقب دارد، زیاد است که در این گزارش مجال بازخوانی آنها نیست. با شدت گرفتن هجمهها به حجاریان باید این موضوع را مدنظر داشت که برای انتخابات ۹۶ که دست اصولگرایان و دلواپسان خالی است شاید برنامه شلیک دوم برای انتقام از انزوای اجباری در جریان باشد که البته حتما نباید این شلیک را با گلوله تعریف کرد...
آقا این سواله بره من .... یکی جواب بده لطفاً.