«در جلسهای بودیم و هرکس داشت خودش را معرفی میکرد، همه یا فوق لیسانس داشتند، یا دکترا و تخصصهای بالا، نوبت که به من رسید گفتم من زینت دریایی هستم، فوق پنجم دارم. همه زدند زیر خنده، گفتم خب چهکار کنم، تا کلاس پنجم بیشتر درس نخواندهام و فکر کردم اگر بگویم تا پنجم بیشتر نخواندهام خیلی کم است، گفتم فوق پنجم». این را میگوید و خودش هم میخندد.
روزنامه «شرق» در ادامه مینویسد: «زینت دریایی» کسی که سالهاست در روستای سلخ در جزیره قشم به کارهای عامالمنفعه مشغول است، در ١٦ سالگی در حرکتی ساختارشکنانه، برقع سنتی را که همه زنان جزیره باید میپوشیدند از چهره برداشت و بهدنبال آن به گفته خودش کلی حرفها و مشقتها را هم تحمل کرد.
داستان زندگی زینت دریایی پیش از این در کتابی به نام «در گرگ و میشِ راه» به قلم ابراهیم مختاری، سینماگر و مستندساز، نوشته و منتشر شده است، این کتاب را نشر چشمه با عنوان فرعی «تلاش مداوم زنی در جامعه بسته و مردسالار» چاپ کرده است. علاوه بر این یک فیلم و چند مستند هم درباره او ساخته شده.
زینت، حالا حدود یک سال است خانه خودشان در روستای سلخ را به اقامتگاه بومگردی تبدیل کرده تا پذیرای میهمانان و گردشگرانی باشد که برای دیدن جذابیتهای قشم راهی این جزیره میشوند. این اقدام او برای حدود ٢٠٠ نفر بهصورت مستقیم و غیرمستقیم شغل و محل کسب درآمد شده است، ٩٦ زن اهل سلخ در کار تولید صنایع دستی و فروش آن به گردشگران هستند و بقیه هم یا در آشپزخانه و دیگر قسمتهای خانه مشغولند، یا راهنمای گردشگران برای دیدن جزیره هستند، اعضای گروه موسیقی سنتی زار، صیادان سنتی، رانندههایی که گردشگران را جابهجا میکنند و... را هم باید به اینها اضافه کرد.
زینت دریایی در گفتوگویی با «شرق» درباره تجربه کاریاش و اینکه چطور شد خانه محل زندگی خود و اعضای خانوادهاش را به اقامتگاهی برای اسکان گردشگران تبدیل کرد، اینگونه توضیح داد: «من از ١١ سالگیام در روستای سلخ فعالیت اجتماعی داشتم، آن موقع کار تزریقات و پانسمان را یاد گرفتم و در روستا انجام میدادم، از ١٦ سالگی ماما بودم، بعدها برای مبارزه با اعتیاد تلاش کردیم و توانستیم حدود ٧٠ نفر از اهالی را ترک بدهیم، در زمینه بهداشت محیط و بهداشت محل کار، کلرزنی آب آشامیدنی و... هم تلاشها و فعالیتهایی کردم. علاوه بر این از حدود ٢٠ سال پیش با همراهی تعداد زیادی از خانمهای روستا، تعاونی تولید و فروش صنایع دستی را در سلخ راهاندازی کردیم که گاهی آثار آنها را در نمایشگاه میفرختیم و بعضی وقتها هم زنها خودشان کالابهکالا محصولات را بین هم عوض میکردند و...؛ بعدها بهدلیل اینکه من از روستا رفتم، آن تعاونی تعطیل شد و وقتی برگشتم تلاش کردم دوباره آن را احیا کنم، با این کار دختران و زنان جوان روستا مشغول به کار شدند و برای خودشان راه درآمدی پیدا کردند».
او میافزاید: «اما در ادامه دیدم با این کار همه اهالی نمیتوانند مشغول شوند و درآمد داشته باشند، به همین دلیل کار گردشگری را شروع کردیم که هرکسی که توانست و مایل بود بیاید وسط و بخشی از کار را بگیرد، برای مثال برخی از زنان روستا که خودشان هم سرپرست خانوار بودند؛ اما سنشان بالاست و چشمهاشان نمیبیند که صنایع دستی درست کنند، به این فکر میکردیم که برای اینها چه کاری انجام دهیم، به همین دلیل به غیر از اتاقهای خانه خودمان، در ٢٦ خانه روستا یک اتاق را برای اسکان گردشگران تجهیز کردیم، سرویس بهداشتی را استانداردسازی کردیم که این خانوادهها هم از این طریق مقداری درآمد داشته باشند. الان با همین امکانات میتوانیم در یک شبانهروز از ١٥٠ نفر با اقامت، صبحانه، ناهار و شام پذیرایی کنیم».
آنگونه که زینت به «شرق» میگوید، ایده این کار از مراسم عروسی پسرش به ذهنش خطور کرد، او و خانوادهاش بعد از بازگشت دوباره به روستای سلخ یک مراسم عروسی سنتی با حضور حدود ٢٠٠ میهمان از شهرهای مختلف ایران در روستا برگزار کردند، هنگام برگزاری مراسم، هرکدام از اهالی روستا تعدادی از میهمانان را اسکان دادند و همین نقطه شروعی شد برای ایده راهاندازی اقامتگاه روستایی گردشگری در سلخ.
حالا هرکدام از اهالی روستا بهنوعی در این پروژه گردشگری روستایی مشغول به کار هستند، گروهی از اهالی که پیش از این در کار نواختن موسیقی سنتی زار بودند، حالا بخش تقریبا ثابتی از کار این خانه شدهاند، اگر میهمانان خانه زینت دریایی زیاد باشند و تقاضای اجرای موسیقی کنند، این گروه برای آنها خواهند نواخت. اعضای گروه اغلبشان سن بالایی دارند و برخی از آنها بیشتر از ٥٠ سال است که سازهای این موسیقی را مینوازند؛ اما پیش از این هیچ منبع درآمدی دستکم از راه نواختن موسیقی نداشتند.
٢٧ نفر از اهالی روستا، شامل ٢١ زن و شش مرد هم بهصورت مستقیم و ثابت در این خانه کار میکنند، کارهایی مانند تهیه نان و غذا و مرتبکردن محل اقامت و خواب گردشگران و... .
از زینت دریایی پرسیدم، واکنش اولیه اهالی به این کار چه بوده است و پیشبینی خودت از آینده و وضعیت روستای سلخ و اهالیاش چیست، او در پاسخ اینگونه توضیح داد: «اهالی روستا در مجموع راضی هستند، چون در چند سال گذشته در منطقه ما شغل کاذب و مخرب قاچاق سوخت به یکی از اصلیترین محلهای درآمد برای برخی تبدیل شده بود که واقعا آثار مخرب و خطرناکی داشت، هم بهلحاظ فرهنگی و هم بهلحاظ زیستمحیطی به منطقه آسیبهای وحشتناکی وارد کرد، ریختن و نشت گازوییل در آب دریا، زیستگاههای سنتی و صیدگاههای قدیمی اطراف روستا را از بین برد، در این محلها در گذشته یک بچه پنج، شش ساله میرفت و با یک ابزار ساده بهراحتی ماهی میگرفت برای ناهار یک خانواده پنج نفره؛ اما حالا وضعیت آنقدر خراب شده که یک لنج بزرگ میرود وسط دریا بعد از کلی مشقت چهار کیلو ماهی میآورد. مردم اینها را دیدهاند و خواستار تغییر وضعیت هستند».
او در ادامه میگوید: «اما به نظر خودم چیزی که خیلی وحشتناکتر است، اثرات مخرب فرهنگی این شغل کاذب روی ذهن جوانان روستاست، اینقدر که همه توی کار قاچاق بودند و افرادی یکشبه میلیونر شدند، مغز جوانهای سالم و آماده کار، آسیب دیده و حاضر نیستند سراغ شغلهای آهسته و پیوسته بروند، نمیخواهند با گذاشتن سنگ روی سنگ موفق شوند، من میخواستم این را شروع کنم که به آنها نشان دهم میشود اینطوری هم موفق شد، شغل سازنده و مفیدی نیز وجود دارد، هم برای فرهنگ روستا خوب است هم به کمک محیط زیست میآید».
زینت دریایی سه فرزند دارد؛ یک دختر و دو پسر که دو نفر از آنها خارج از کشور مشغول تحصیل هستند و یکی از آنها در روستای سلخ به مادر کمک میکند، شوهرش نیز صیاد است و در تعاونی صیادان روستا کار میکند. آنها زمانی که زینت فقط ١٢ سال و پنج ماه داشت با هم ازدواج کردند و ١٤ سال و هفت ماهه بود که اولین بچهاش را به دنیا آورد، شوهری که به گفته زینت، عاشق هم هستند و از همان زمان که او بهعنوان یک بهورز و ماما برقع را برداشت با وجود سختیها و ملامتهای بسیاری که کشید؛ اما همیشه و تا همین امروز حامی همسرش بوده است، هرچند ابتدا مخالف کارهای او بود.