مهدی ملک محمد/ روان شناس؛ بیش از یکهفته از انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی و دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری گذشته است و نتایج مشخص شده اما آنچه برای بسیاری گویا هنوز مشخص نشده چرایی شکلگیری چنین نتایجی است.
برخی به مکانیزم دفاعی انکار روی آوردهاند و نتایج را دیگرگون تفسیر میکنند، برخی نیز از هیجان خشم استفاده میکنند و رای دهندگان به لیست امید را غربزده و معتاد و اهل طلاق و بی خانواده معرفی میکنند و از این هم پیشتر میروند و تهرانیها را اهالی کوفه معرفی میکنند.
این جماعت از تحلیل علمی موجودی به نام انسان و رفتارهایش درماندهاند و البته پیشتر که علوم روانشناسی و جامعهشناسی را علومی اومانیستی و غربی و بدون ربط به انسان ایرانی میدانستند درماندگی خود را ابراز کرده بودند.
اما چه شد که باز هم انسان ایرانی شگفتی آفرید؟ چه شد که در سراسر کشور رد صلاحیتهای گسترده نتوانست به داد بسیاری از بزرگان جناح موسوم به اصولگرا برسد و بسیاری از آنان رقابت را به ناشناسهای لیست امید باختند؟ آیا انسان ایرانی با انسان تهرانی فرق دارد؟ آیا کشور به سویی میرود و تهران به سویی دیگر؟
روانشناسی سیاسی در جهان علم پدیده آمده است که رفتارهای سیاسی آدمیان را به تحلیل بگذارد. باید از دادههای این علم استفاده کرد تا جوابی متقن و نه دلبخواهی به سئوالات بالا داد.
روانشناسان سیاسی از منظرهای مختلفی به امر رای دادن آدمیان پرداختهاند که جای بررسی همه آنها در اینجا نیست. اما یکی از بهترین تبیینها از علل انتخاب کاندیداهای مسئولیتهای سیاسی در انتخابات را دکتر تامارا اوانت، روان شناس سیاسی امریکایی مطرح کرده است.
وی معتقد است انسانها گرایش دارند به کاندیداهایی رای بدهند که به نظر آنان در بین کاندیداها بهترین مدافع کشور، ایده آلهای شهروندان و حافظ آزادیهای آنها و در عین حال امیدوارترین کاندیداها برای بهبود اوضاع هستند.
حال چه کاندیداهایی میتوانند بهتر خودشان را در این زمینهها معرفی کنند؟ و ما این کاندیداها را چظور شناسایی میکنیم؟ در ذیل به این راهها اشاره خواهم کرد:
• تجربههای سابق: یکی از مهمترین ابزارهای شناسایی تجربههای سابق است. از همین منظر به مصداقها اشاره خواهم کرد. در این دو سال اخیر که دولت امید و اعتدال دکتر حسن روحانی روی کار آمده است، چه موضوعی مهم تر از مذاکرات هسته ای برای اغلب شهروندان ایرانی وجود داشته است؟
چشمان نگران بازاریان و مشاغل آزاد که در پی گشوده شدن درهای بازار ایران به جهان و در پس آن خروج ایران از رکود اقتصادی را چه کسی منکر است؟ دلهای ملتهب بیماران صعب الاعلاج و خانوادههای آنها که با دعایی بدرقه کنندگان مذاکره کنندگان هسته ای بودند برای لغو تحریمهای ایران و در نتیجه به دست آوردن دارویی که جان به آن بسته بود، چه کسی منکر است؟ ذهن آشفته ایرانی را چه کسی منکر است؟
همین چشمان نگران و دلهای ملتهب و ذهنهای آشفته بودند که مخالفتهای پرخاشگرانه یک جریان سیاسی در مجلس نهم با مذاکرات هسته ای را دیدند و گام دومی برداشتند در جهت گام اولی که در خرداد نود و دو برداشته بودند که یک نه بزرگ به دکتر سعید جلیلی، مذاکره کننده وقت هسته ای ایران، بود که به قولی میدان مذاکره را با کلاس فلسفه اشتباه گرفته بود.
• تاثیرپذیری از شخصیتهای محبوب: برای بسیاری از آنها که به لیست امید رای دادند، مرجعیت سیاسی و فکری رییس دولت اصلاحات و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام امری قطعی است.
این دو که پیشتر در انتخابات ریاست جمهوری سال نود و دو تاثیر نظر خویش را بر اکثریت مردم دیده بودند، این بار نیز از این جایگاه خود استفاده کرده و اعلام کردند که کاندیداهای لیست امید بهترین مدافعان کشور هستند.
این دو نفر که از نظر مردم شخصیتهایی مطمئن، دارای تخصص در امر سیاست، قابل اعتماد و خوش بین هستند، توانستند با نظر خویش تاثیری عمیق بر مردم بگذارند.
جالب است که روان شناسان معتقدند هر چقدر نظر ما با نظر مراجع فکری و سیاسی مورد قبول مان متفاوت تر باشد احتمال بیشتری دارد که راحت تر نظر خود را تغییر داده و نظر آنان را برگزینیم. یادمان باشد که بسیاری از افرادی که د ر روز جمعه مورخ هفتم اسفند تصمیم به رای دادن به لیست امید گرفتند کسانی بودند که بعد از رد صلاحیتهای گسترده تصمیم به عدم شرکت در انتخابات گرفته بودند.
نظری کاملا متفاوت با نظر رییس دولت اصلاحات و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام. ارسطو، نخستین روان شناس اجتماعی جهان، در این زمینه میگوید: ما گفتار نیک مردان را کامل تر و آسان تر از دیگران باور میکنیم. شاید در این میان باشند کسانی که معتقدند این دو نفر صلاحیت مرجعیت فکری و سیاسی را ندارند.
ما در اینجا بحث ارزش و ضد ارزش نمی کنیم و واقعیتها را در نظر داریم. چه خوب و چه بد، امروز تعداد بسیاری از افراد هستند که جایگاه مرجعیت سیاسی را به این دو نفر داده اند. این مورد بیشتر از آنکه چالشی برای قضاوت ارزشی باشد، چالشی ذهنی است.
• مسیر مرکزی و پیرامونی ترغیب: دکتر تامارا اوانت معتقد است که ما دو مسیر مرکزی و پیرامونی برای ترغیب مردم به رای دادن به کاندیداهای مشخصی داریم.
در مسیر مرکزی، افراد از طریق شخصی یا مراجع فکری و سیاسی خود به اطلاعاتی منطقی در مورد کاندیداها دست مییابند اما در مسیر پیرامونی قرار است افراد از طریق تحریک هیجانات اقدام به انتخاب کاندیدا کنند.
در نظر روان شناسان سیاسی، مسیر مرکزی بسیار بهتر عمل میکند. جناح اصلاح طلب نیز در انتخابات مجلس از همین مسیر استفاده کرد و هوشمندانه به مردم نشان داد که اگر بخواهند مسیر تعیین شده در سال نود و دو ادامه یابد باید به لیست امید رای داد.
برعکس جناح اصولگرا که در این انتخابات بیشتر بر مسیر پیرامونی تمرکز کرد و از برانگیزاندن هیجانهایی مثل خشم و نفرت بر علیه کاندیداهای رقیب با توسل به ابزاری مثل انگلیسی و فتنه گر خواندن اصلاح طلبان میخواست به هدف خود برسد. بیشتر مردم با هیجانهای منفی کاندیداهای این جناح مواجه بودند.
بنابراین از آنجایی که جناح اصلاح طلب مسیر مرکزی را با قوت در پیش گرفت توانست در بسیاری از حوزههای انتخاباتی بر مسیر پیرامونی غلبه کند. البته باید دانست که استدلالها وقتی موفق به ترغیب میشود که به خوبی برای مردم نمایانده شود وگرنه هیجانها بر آن استدلالها غلبه میکنند که در برخی از حوزههای انتخاباتی چنین اتفاقی افتاده است.
در مجموع، آنچه در انتخابات هفته گذشته رقم خورد ناشی از عوامل پیش گفته است. هر جایی که این عوامل وجود داشتند کاندیداهای اصلاح طلب برنده شدند و این موضوع ربطی به تهران و غرب زدگی و مسائل دیگر ندارد. همانطور که به جز تهران اهالی قزوین نیز به طور مطلق به لیست امید رای دادند.
هر جایی که اصولگرایان برنده شدند یا کاندیدای اصلاح طلبی برای انتخاب وجود نداشته یا اینکه مردم آن دیار به سبب شناخت دقیق کاندیداهای موجود، سوابق مثبتی از کاندیداهای اصولگرا در ذهن داشتند یا مرجعیت فکری و سیاسی رییس دولت اصلاحات و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای آنان اعتباری نداشت یا مسیر مرکزی در پیش گرفته برای ترغیب توسط اصلاح طلبان به درستی طی نشد یا کاندیداهایی که نماینده این مسیر مرکزی بودند باز هم به سبب شناخت دقیق مردم نمی توانستند شاخص مناسبی برای استدلالهای به کار رفته در مسیر مرکزی ترغیب باشند.