یادداشت دریافتی- قادر باستانی؛ ناشران میگویند، امسال وضعشان نسبت به پارسال، قدری بهتر شده است، اما هنوز مردم با کتاب آشتی نکردهاند. با وجود بالا رفتن سطح تحصیلات مردم و انتظار طبیعی برای افزایش مخاطبکتاب، شوربختانه سرانه مطالعه در کشور، سال به سال وضع اسفناکتری به خود میگیرد.
اگر زمانی تیراژ معمول کتاب، سه هزار نسخه بود، اکنون ناشر حاضر است با تیراژ ۵۰۰ نسخه، کتاب چاپ کند. نسل جدید، دیگر اهل مطالعه نیست و با کتاب اُنس ندارد.
دستگاههای متعدد فرهنگی کشور، علیرغم شعار فراوان، در عمل نتوانستهاند برای بحران مخاطبکتاب کاری کنند.
رسانهملی که رسالت اصلی آن، باید رشد فرهنگی مردم باشد، بابت معرفی کتاب ناشران در برنامه تلویزیونی، پول طلب میکند؛ پولی که فروش کل شمارگان کتاب هم کفاف خواسته شبکه صداو سیما را نمیدهد. روزنامهها و سایتهای خبری، اغلب درگیر اخبار سیاسی و اقتصادی هستند و فضاسازی برای کتاب، جزو اولویتهای اول آنها نیست.
گفته میشود، حدود ۱۰ هزار انتشارات ثبتشده در ایران وجود دارد، اما نزدیک به دو هزار ناشر فعال هستند. ناشر واقعی که دخل و خرجاش از محل کتاب است، شاید ده درصد این تعداد باشد. بخشی از این ناشران، دولتی هستند؛ ناشرانی که امکانات حمایتی صنعت نشر را میبلعند و عملاً برونداد نازل و اندکی دارند.
برخی انتشارات دولتی، دست مدیرانی اداره میشوند، که برایشان تفاوتی ندارد، مدیر یک کارخانه ریسندگی و بافندگی باشند، یا یک موسسه نشر؛ به خوبی آمار میدهند و هر سال پیشرفتهای فوقالعادهشان را به رخ میکشند.
تعداد زیادی از ناشران بخش خصوصی هم، ناشرانی هستند که به امید بهرهمندی از یارانهها و بودجههای دولتی، لباس نشر به تن کردهاند.
آنها زمانی حوالههای کاغذ یارانهای را در خیابان ظهیرالاسلام نقد میکردند و آمار نشر میدادند و اکنون به لطایفالحیل، دنبال جذب کمکهای نقدی و غیرنقدی ارشاد میگردند.
میماند عدیده قلیلی ناشر سالخورده که بازار نشر را میگردانند. آنها چالشهای اجتماعی، فرهنگی و فکری دارند و اغلب نشر کتاب را در کنار رسالتهای دیگری دنبال میکنند.
این ناشران واقعی، غالباً شیوه سنتی دارند و در تلاشاند، حتیالمقدور درگیر فناوری نوین نشوند. نشر الکترونیک، هنوز برایشان دغدغه روز نشده و با جدیت همان کار سنتی چند ده ساله خود را دنبال میکنند.
با آمدن تبلت و راحتی مطالعه کتاب در آن، و توجه به این مساله که تا سال آینده ۳۰۰ میلیون تبلت دیگر وارد بازار میشود و تعداد گوشی هوشمند و تبلت در جهان به نزدیک دو میلیارد دستگاه میرسد، ممکن است در چند سال آینده، ناشران، با شرایط پیچیدهتری رو در رو شوند. اما باز مساله اصلی افول مخاطب است.
قبلاً گفته میشد، کتاب به دلیل هزینههای سرسامآور و بالا بودن مخارج زندگی، از سبد خانوار ایرانی کنار گذاشته شده و به همان نسبت، در کاهش سرانه مطالعه تاثیر داشته است، اما بهبود نسبی وضع معیشتی مردم هم، تاثیری در رشد آن نداشته است.
انقلاب اسلامی، یک انقلاب فرهنگی است و انتظار آن است که بعد از گذشت ۳۶ سال، مخاطب کتاب در کشور، دستکم کاهش نیابد.
رسیدن به این هدف، مستلزم اراده ملی و بسیج همه دستگاههای فرهنگی کشور است. رسانه ملی نباید کوتاهی کند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، توجه خود را به ناشران واقعی معطوف سازد و از حمایت آنها دریغ نکند.
موضوع دیگر توزیع کتاب است. برخلاف بسیاری از کشورهای خارجی که چند برابر ناشران فعالشان، کتابفروشی و مکان و محل عرضه کتاب دارند، در ایران فقط ۲۳۰۰ کتابفروشی وجود دارد. این تعداد کتابفروشی با ۱۰ هزار ناشر مجوزدار کشور هیچ خوانایی ندارد.
برنامه مشخصی برای افزایش جهشی مکانهای عرضه کتاب تدوین و اجرا شود. در زمینه نشر الکترونیک، اقدامات نمایشی، باید جای خود را به اقدامات جدی و مشخص بدهد.
همه ناشران درجه یک کشور، با جدیت وارد این عرصه شوند. قانون کپی رایت، یک بار برای همیشه حل شود. اگر ناشران از محل نشر الکترونیک، بتوانند دخل و خرج کنند، بخش مهمی از مشکلات حل خواهد شد.
توسعه صنعت نشر کشور، فرای همه شعارها نیاز به یک اراده قوی دارد. اگر مردم کتاب بخوانند، همه از آن سود خواهند برد.