محمد حسین خوشوقت - سالگشت قیام خونین عاشورا شایسته است بهانه ای باشد برای فهم علت این قیام بی نظیر تاریخ؛ فهمی که ما را به صراط مستقیم حسینی آورد و در آن پایدار بدارد. چرا سبط نبی مکرم اسلام صلوات الله علیهما به همراه فرزندان و بانوان و کودکان و یاران اندک خویش آن چنان جگر سوز و دلخراش، در گرمای سوزان کربلا و با لبان تشنه به مصاف شمشیرها و نیزه ها و سم ستوران رفت و مظلومانه اما عزیزانه و آگاهانه شهد شیرین شهادت نوشید؟
اکنون پس از چهارده قرن، جهان شاهد آن است که پیروان و عاشقان حضرت سید الشهدا همچنان در سالگرد این مصیبت خونین نوحه می کنند و بر سر و سینه می زنند و اشک می ریزند، گویی فقط چند روزی است که از این رویداد عظیم سپری شده است. این پدیده عجیب را هیچ کس در هیچ زمانی حتی برای پدر و برادر خویش، ولو مطلومانه کشته شده باشند، سراغ ندارد و نخواهد داشت. زمان، عموما، داغ ترین احساسات و عواطف را سرد می کند اما حسین و اصحابش، از این قاعده بیرون اند؛ ان للحسین حرارتا فی قلوب المومنین لا تبرد ابدا.
علت این دلدادگی ماندگار و پویا چیست و آیا اگر ما دلدادگان و شیفتگان حسین، بدون شناخت فلسفه قیام مظلومانه اما عاشقانه ی او، در عزایش مویه و نوحه کنیم، به او و مرام او جفا نکرده ایم؟ آیا اگر بدون شناخت و فهم حسین و مرام او و بی اعتنا به خواسته های او، عاشورا را در سینه زنی و و زنجیر زنی و علم کشی و قیمه خوردن خلاصه کنیم، به سرور شهیدان جهان ظلم و توهین نکرده ایم؟!
آیا تا کنون از خویش پرسیده ایم که چرا در ظهر عاشورا، در هنگامه نبرد، حسین ابن علی علیهما السلام ناگهان فرمان توقف جنگ و اقامه نماز اول وقت می دهد و تا پایان نماز، چند تن از یارانش که به حفاظت از نمازگزاران گمارده شده اند، به شهادت می رسند؟
طلب اصلاح در امت خوابیده و بر پا داشتن امر به معروف و نهی از منکر
سرور شهیدان، علت قیام علیه یزید را خود بیان داشته است.
قيام مقدس و پرشكوه امام حسين(ع) برای درمان انحراف هاى بـنيادىن در جـامعه اسلامى صورت پذیرفته است. اين انحراف ها زائيده کج روی های خلافت به اصطلاح اسلامى از مسير اصلى خود از سقيفه به بـعد بـود؛ خلافتی كه پس از شهادت على(ع) تماما بـه دست سلسله سفيانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد.
بـه گواهى اسناد تاريخى، سران اين حزب هيچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند و ظهور اسلام و به قدرت رسيدن پيامبر اسلام(ص) را جلوه اى از پيروزى تـيره بـنى هاشم بـر تـيره بـنى اميه در جريان كشمكش قبيلگى در درون طايفه بـزرگ قريش مى دانستند.آنان با حرکتی خزنده و برنامه ریزی شده، در پـوشش اسـلام، بـه مناصب كليدى دسـت يافتند و سرانجـام از سال چهلم هجـرى، حكومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى را به دست گرفتند.
پس از بيست سال حكومت استبدادی و سفاکانه ی معاويه در پوشش اسلام، پـسرش يزيد بـه قدرت رسيد. او اما پوشش اسلامی و مصلحت گرایی های ریاکارانه را کنار زد و بر کرسی خلافت نبوی، انحرافی بـنيادىن و جلوه اى آشكار از جاهليت نو را پایه گذارد.
او، در لباس خلافت و جانشینی پیامبر و از موضع رهبر اسلامی، علنا اسلام و قرآن را به سخره گرفت؛ در میان مردم شراب می نوشید و زن بارگی می کرد و به مقدسات الاهی توهین می نمود و می گفت" نه پیامبری آمده است و نه کتابی نازل شده است"!
امام حـسـين(ع) نمى تـوانسـت در بـرابـر چـنين فاجـعه اى سكوت كند و مرگ تدریجی اسلام راستین و ثمره ی الاهی تلاش های وحیانی رسول گرامی اسلام را به نظاره بنشیند و بپذیرد که امت پیامبر، به نام اسلام، به کام جاهلیت باز گردد و برای همیشه تباه شود.
در نخستين روزهايى كه امام حسين(ع)در مدينه بـراى بـيعت با يزيد در فشار بود، در پاسخ وليد كه پيشنهاد بيعت به وی داد، فـرمود: اينك كه مسـلمانان بـه فـرمانروايى مانند يزيد گرفتار شده اند، بايد فاتحه اسلام را خواند.(1)
امام در پاسخ نامه هاى كوفيان نوشت: "... امام و پيشواى مسلمانان كسـى اسـت كه بـه كتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـيش گيرد، از حـق پـيروى كند و بـا تمام وجود خويش مطيع فرمان خدا باشد..."(2)
امام حـسـين (ع) هنگام عزيمت بـه سـوى عراق در منزلى خطاب به «حر» خطبه اى ايراد كرد و در آن انگيزه قيام خود را چنين شرح داد:"... مردم! پـيامبـر خدا(ص) فرمود هر مسلمانى بـا حكومت ستـمگرى مواجـه شود كه حـرام خدا را حـلال شمرده و پـيمان الهى را درهم مى شكند، بـا سنت و قانون پـيامبـر از در مخالفت درآمده در ميان بـندگان خـدا راه گناه و معصـيت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـيش مى گيرد، ولى او در مقابـل چنين حكومتى بـا عمل و يا بـا گفتار اظهار مخالفت نكند بـرخـداوند است كه او را بـه كيفر همان ستمگر محكوم سازد.
مردم! آگاه باشيد که اينان (بنى اميه) اطاعت خدا را ترك و پيروى از شيطان را بـر خود فرض نموده اند، فساد را تـرويج و حدود الهى را تعطيل کرده اند... من بـه هدايت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قيام بـر ضد اين همه فساد و فاسدان كه دين جدم را تغيير داده اند از ديگران شايسته ترم ..."(3)
جلوگیری از نابودی سنت های نبوی و رواج بدعت ها
آن حـضرت پـس از ورود بـه مكه، نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و در آن نوشت: "...اينك پيك خود را بـا اين نامه بـه سوى شما مى فرستم, شما را به كتاب خدا و سنت پيامبـر دعوت مى كنم، زيرا در شرائطى قرار گرفته ايم كه سنت پيامبر به كلى از بين رفته و بـدعت ها زنده شده است؛ اگر سخـن مرا بـشنويد شما را بـه راه راسـت هدايت خـواهم كرد...» (4)
درمان مسخ هويت دينى و اخلاقی مردم
حاكميت ظالمانه ی زمامداران نامسلمان اموى و اجراى سياست هاى ضد اسلامى توسط آنان، هويت دينى و اخلاقی مردم را مسخ كرده و ارزش هاى معنوى را در جامعه از بـين برده بود. آنان هم نماز می خواندند و روزه می گرفتند و هم بر سفره حرام می نشستند، هم ادعای مسلمانی داشتند و هم برای خوشنودی حاکم ستم پیشه جنایت می کردند.
امام در دنباله سخنان خود فرمود:
"...مردم بندگان دنيايند، دين، در حد حرف و سخن بر زبـانشان می چرخد و تا آن گاه كه معاششان رونق دارد بر گرداگرد دین جمع اند اما زمانى كـه بـا بـلا و گرفتارى آزمايش شوند، دينداران در اقليت خواهند بود.(5)
به عبارت دیگر، امام می فرماید که مردم زمانه اش، دین را به دکانی برای دنیا و هوا و هوس هایشان تبدیل کرده اند و بس.
آیا این بود آن چه قرآن و پیامبر خدا از مردم می خواستند؟!
راز زنده ماندن حسین در تاریخ
قیام ایثارگرانه و عاشقانه برای زنده نگاه داشتن دین خدا و قربانی کردن مخلصانه ی تمام دارایی خویش در راه حضرت معبود، ترجیح مرگ با عزت بر زندگی ذلیلانه در چنگال شیطان صفتان، نثار جان خود و خویشان گرامی برای سعادتمند شدن مردمان در دو گیتی و بی نظیر بودن شکل جنایت های دشمن و نیز بی همتا بودن نوع جانبازی ها و غیرت ورزی های حسین و اصحابش، حسین را به سان "خون خدا" زنده و معشوق همیشه ی تاریخ کرده است.
صبوری های حسین در روز عاشورا برای نجات دین خدا و ارزش های اخلاقی و انسانی، آن گونه که حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در زیارت ناحیه مقدسه می فرماید، فرشتگان را حیرت زده و گریان کرده است؛ صبوری هایی که در هیچ مردی از مردان تاریخ نمی توان سراغ گرفت.
قیام حسینی در نگاه و اندیشه اهل سنت
اکثر بزرگان و اندیشمندان اهل سنت نیز بر تبهکاری و ستمگری یزید حمله برده و بر درستی قیام حسین ابن علی علیه السلام تاکید ورزیده اند.
امام شافعی، ابن خلدون، سید قطب و آلوسی(مفسر بزرگ اهل سنت که از قضا گرایش های تند ضد شیعی داشته است) در زمره این اندیشمندان اهل سنت اند.
مرحوم اقبال لاهوری (اندیشمند اهل سنت و متوفای 1938 میلادی) فلسفه ی عاشورا را در حفظ آزادگی و گریز از بندگی طاغوت و غیر خدا می داند.
وی می سراید:
در نوای زندگی سوز از حسین اصل حریّت بیاموز از حسین
تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلطیده است پس بنای «لا اله» گردیده است
خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ را چون از میان، او برکشید از رگ ارباب باطل، خون کشید
نقش «الاّ اللّه» بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت...
و اینک وظیفه ما
حسین، خود و فرزندان و یاران نازنین اش را فدای ماندگاری و پایداری صراط اقوم خداوندی و سعادت جاودانه ما کرده است. آیا اگر ما ندانیم و نفهمیم که او چرا کشته شد و خدای ناکرده بدانیم اما در عمل، پای بر فرمان الاهی و رهنمودهای حیات بخش قرآن و عترت پاک پیامبر نهیم، به حسین و خون او جفا نکرده ایم؟
آن که که بر حسین می گرید اما برای گذران معاشش دروغ می گوید، سینه می زند اما غیبت می کند و تهمت می زند، گریه می کند اما مردم از گزند دست و زبانش در امان نیستند، زنجیر می زند اما مال حرام می خورد، در سوگ حسین و یاران با وفایش غمگین است اما در به جای آوردن نماز و واجبات، کوتاهی می کند، به حسین و عباس عشق می ورزد اما حجاب و عفاف را عملا پاس نمی دارد، زنجیر می زند اما چشمانش به دنبال اندام و موی نامحرم است، در دسته های عزاداری حضور می یابد اما از ارتباط های نامشروع و حرام چشم نمی پوشد، درد مستمندان قلبش را به در نمی آورد و قدمی برای شاد کردن دل نیازمندی بر نمی دارد آیا به "خون خدا" و دست های بریده عباس و گلوی شکافته فرزندان حسین جفا نکرده است؟!
مولانا، آن گاه که دید برخی اهالی حلب، در روز عاشورا ، بدون توجه به فلسفه قیام حسینی، در عزای حضرت حسین مویه می کنند و شهادت عاشقانه و عارفانه ی او را در حد سافل نفلگی و کشتگی یک قربانی بی گریز تنهای تشنه فروکاسته اند و بر سر می زنند، بر آن ها بانگ بر آورد و شماتتشان کرد و گفت:
پس عزا بر خود كنيد اي خفتگان ز آنكه بَد مرگي است اين خوابِ گران
روحِ سلطاني ز زنداني بجَسْت جامه چه درانيم و چو خاييم دست
چون كه ايشان خسروِ دين بوده اند وقتِ شادي شد چو بشْكستند بند
سوي شادُرْوانِ دولت تاختند كُنده و زنجير را انداختند
روزِ مُلك است و گَش و شاهنشهي گر تو يك ذرّه از ايشان آگهي
ور نه اي آگه بَرو بر خود گِري ز آن كه در انكارِ نَقل و مَحشري
بر دل و دينِ خرابت نوحه كن كه نمي بيند جز اين خاكِ كهن
ور همي بيند چرا نبْود دلير پُشْتدار و جان سپار و چشم سير
در رُخت كو از مَيِ دين فرّخي گر بديدي بحر كو كفِّ سخي
آن كه جُو ديد آب را نكْند دريغ خاصّه آن كاو ديد آن دريا و ميغ (6)
گریه های عاشقانه و آگاهانه برای حسین و یارانش روزی مان و شهادت در راه خدا نصیب مان باد!
-------------------------------------------
منابع:
1- سيد بن طاووس, اللهوف فى قتلى الطفوف, ص 11
2- طبرى، تاريخ الامـم والـمـلـوك، ج6، ص 196 و مرحوم شـيخ مـفـيد، الارشاد، ص 204
3- طبرى، همان، ص 229 و ابـن اثير، الكامل فى التاريخ، ج4، ص 48
4 طبرى، همان، ص 200
5- حسن بـن على بـن شعبـه، تحف العقول، ص 245 و طبـرى، همان، ص 239
6- مثنوی- دفتر ششم - ب 795 به بعد
جهت گیری سایت شما در حمایت از مظلومین جامعه است یا ظالمین ؟
آیا ملاحظاتی هم در باره ظالمین دارید ؟
اگر دارید لطفا مقاله نویسی را متوقف کنید وبه عمل بپرداید . تا به بخشی از نوشته خویش عمل کرده باشید .
سبب ش دین مبین است
دل اگر ز دین بِگردی
یا به لاف گریه کردی
دل ز سینه می کَنَم من
تا سیه دل نشوم من
به حسین (ع) اقامه کردم
تا رهش نگاه دارم
هدفم ره حسین (ع)است
به رهش نگاه بانم
ِ ضدفسادرانمی کنند وای برهمه ی ما خداعاقبت مان رابه خیرکند.اون ازمداح هامون اونم از عدم رعایت اصول اخلاقی درشب شهادت اسوه ی ضدظلم وفساد.