یادداشت دریافتی- فردین علیخواه*؛ خبرگزاری ها نوشتهاند: چند روز قبل در تهران بین یک جوان موتور سوار و یک راننده وانت در خصوص حق تقدم بگو مگو و بدنبال آن زد و خورد صورت می گیرد.
در حین زد و خورد، ناگهان راننده متوجه می شود که وانت اش به دلیل خلاص بودن، در حال حرکت به سمت عقب است. به نزاع خاتمه داده و سعی می کند از پشت؛ وانتاش را متوقف کند. ولی وانت همچنان به سمت عقب میآید و راننده بخت برگشته بین ماشین خودش و ماشین عقبی گیر میکند.
جوان موتور سوار وقتی این صحنه و در واقع گیر کردن راننده را میبیند به سمت او می آید. ولی نه برای نجات دادن. باز تا میتواند راننده را کتک می زند!
راننده تا انتقال به بیمارستان تمام میکند و از دنیا میرود. او یک ربع قبل از دعوا با خانه تماس گرفته و به همسرش گفته بود سفره را آماده کند.
به عنوان کسی که مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه و اینگونه اخبار را دنبال میکنم باید بگویم که گویی در یک اتاق عمل هستم. بیماری روی تخت دراز کشیده است. من به نمایشگر کوچکی خیره شدهام که در بالای سر این بیمار قرار دارد و علائم حیاتی بیمار را نمایش می دهد.
حوادثی از این نوع که به آن اشاره شد برای جامعه شناسان به مثابه همان علائم حیاتی جامعهاند. صادقانه میگویم که حال بیمار بسیار وخیم است. بسیار وخیم.
آروز میکنم روزی نیاید که جامعه شناسان کشورم این بیمار را جواب کنند! به فکر مداوایش باشیم. این علائم چندان امیدوار کننده نیست.
*جامعه شناس