در مورد حجتالله ايوبي نوشتهاند كه داراي مدرك كارشناسي ارشد معارف اسلامي و علوم سياسي از دانشگاه امام صادق و همچنين كارشناسي ارشد و دكتراي علوم سياسي از دانشگاه ليون است و سمتهايي چون: رياست دانشكده معارف اسلامي و علوم سياسي دانشگاه امام صادق، مديركل آموزش دانشگاه امام صادق، مدير كل پژوهشهاي سياسي سازمان صدا و سيما، معاونت اجتماعي وزارت كشور و معاونت فرهنگي و اجتماعي سازمان بازرسي كل كشور و رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در فرانسه را عهدهدار بوده است.
از سال ۱۳۸۸ رييس موسسه فرهنگي سازمان اكو بوده است. در افواه ميگويند آنچه او را در ميان اهالي فرهنگ در مقام مشاور و معاون وزير فرهنگ قابل قبول كرده بيشتر از همه تجربيات دوران رايزني فرهنگي او در سفارت فرانسه بوده است.
برخي سينماييها با او هنگامي كه در اين مسند بود، ملاقاتهايي نيز داشتهاند.
به هرحال دو سال پيش، در فرداي چنين روزي، يعني در چهارم شهريور ١٣٩٢، كه اتفاقا دوشنبه روزي بود، حجتالله ايوبي در حكمي از سوي علي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان رييس سازمان سينمايي انتخاب شد؛ يعني جايگزيني براي جواد شمقدري كه دوسال بعد يعني همين ديروز و پريروز، ايوبي را به كنار گذاشتن ارزشها متهم كرده است و ايوبي نيز كه دستي در شعر و ادبيات دارد، و اين از انتشار كتاب اخيرش گزيده مولانا با مقدمهاي از محمد علي موحد معلوم است، در جوابش در وبسايت خود نوشته است:
مجملش گفتم نكردم زان بيان /// ورنه هم افهام سوزد همزبان
من زشيريني نشستم روترش /// من ز بسياري گفتارم خمش
ايوبي به فعاليتهاي سازمان متبوعش نمره قابل قبول ميدهد بخصوص در ارتباط با سينماگران مستقل، گروه هنر و تجربه، جوانان و فيلم اوليها. در مقابل ما سه گفتار كوتاه از نمايندگاني از اين سه گروه در كنار اين مصاحبه در اين مجموعه آوردهايم گفتوگوي صريح با اين معاون وزير دولت روحاني در ادامه بخوانيد:
جناب ايوبي ما در هفته دولت به سر ميبريم و شما دو سال است بر كرسي رياست سازمان سينمايي نشستهايد، با توجه به وعدههاي انتخاباتي آقاي روحاني در حوزه فرهنگ شما درباره اجابت اين وعدهها چه نمرهاي به خودتان در حوزه مسووليتتان ميدهيد؟در ابتدا بايد بگويم كه اگر در عرصه سينما امروز آرامش نسبي وجود دارد و رو به بهبود است، بخشي از آن را مديون شما اهالي رسانهها هستيم كه با هوشمندي، صبر، حوصله و علاقه كارها را پيگيري كرديد و صبر و حوصله كرديد و سعي كرديد اين فضاي آرام را حفظ كنيد. من خودم شغلم معلمي است و دانشجويانم معتقدند كه هميشه نمره خوب ميدهم. درواقع در دادن نمره به دانشجويانم سختگيري نميكنم اما به خودم نميتوانم نمره خوبي بدهم فقط ميتوانم يك فضاي كلي را ترسيم كنم كه كجا بوديم، كجا هستيم، كجا ميخواهيم برويم. البته در عرف ما مديران عادت داشتيم هميشه فكر كنيم انسانهاي موفقي هستيم و من هيچوقت هيچ مديري را نديدم كه بعد از پايان كار بگويد اي كاش من اين كار را انجام ميدادم و كارهاي انجام نداده من چهها بوده است. همه فكر ميكنند كه تحولات گوناگوني ايجاد كردهاند؛ هيچ مديري سابقه ندارد كه بگويد من اين كار را انجام ندادهام. با اين حال من با توجه به اينكه عمر مديريتم به سرعت ميگذرد هميشه نگران كارهاي نكرده هستم و كارهاي خوب و بهتري كه ميتوانستم انجام بدهم و انجام ندادهام. چون به هرحال ما در دنيايي هستيم كه به سرعت در حال تغيير و تحول است و روي ميز ما ممكن است دهها طرح وجود داشته باشد كه بايد از بين آنها بهترينها را انتخاب كنيم. درست است دو سال از خدمت دولت آقاي روحاني گذشت و آقاي روحاني از بين پروژههايش يك پروژه كلان را انتخاب كرد و گاه بود كه جلسههاي مختلف نقد و بررسي اين موضوع مطرح شده است كه چرا آقاي روحاني به بخشهاي ديگر از جمله فرهنگ توجهي نكرده است اما خب آقاي روحاني و تيمش متوجه شدند كه بزرگترين پروژه و مليترين پروژه مساله هستهاي است و امروز بعد از دوسال ما متوجه شديم كه همه مسائل بهگونهاي با تحريمها گره خورده است. بنابراين اولويتبندي پروژهها خيلي مهم بوده است.
در اين دو سالي كه گذشت در عرصه سينما يك عده معتقد بودند كه ما بايد تمام تلاشمان را روي پروژههاي توليدي بگذاريم كه البته اين ايده هم نادرست نبود و به هر حال بايد كار و فيلم توليد ميشد. اما الان پروژهاي كه برايم در اولويت است اين است كه ما به هرحال بايد كاري كنيم كه سينما بهبود يابد. سينماگر بايد براي مردم فيلم بسازد و بايد فيلمهاي سفارشي را كاهش دهيم. از سوي ديگر حمايتهايمان را روشن و شفاف كنيم و معلوم كنيم از چي و از چه كسي ميخواهيم حمايت كنيم. به عبارتي ديگر من معتقدم هنر يك دولت در اين است كه دخالت خود را در عرصه هنر هوشمندانه ترسيم كند. دخالت دولت در عرصه فرهنگي و هنري ميتواند باعث ارتقا و شكوفايي هنر شود يا باعث نابودي هنر آن شود. مهم اين است كه چگونه دخالت كنيم. مثلا شما شاهد بوديد كه همين دخالتهاي نابجايي كه در توليد فيلم در سالهاي گذشته شد بازار توليد را كامل از بين برد بهگونهاي كه هنور بازار توليد به رواق سابق خود برنگشته است. چه خوشمان بيايد چه خوشمان نيايد بخشخصوصي در ايران به معناي واقعي وجود ندارد وگرنه تجربه همين سال گذشته نشان داد در آنجايي كه بخش خصوصي بتواند كار كند كارها بهتر پيش ميرود ولي وقتي دولت ورود ميكند روي همهچيز تاثير ميگذارد، يكدفعه قيمت بليتها بالا ميرود، قيمت بازيگر بالا ميرود تا به آخر. بنابراين ما تلاشمان بر اين است كه دخالت دولت در عرصه هنر و سينما هوشمندانه و عاقلانه باشد. دخالت بهگونهاي باشد كه ما بتوانيم آرام آرام خود را كنار بكشيم و رابطه بين فيلمساز و مردم را بهتر كنيم. الان حلقههاي واسط يعني بخشخصوصي و اصناف بايد رابطه بين سينما و مردم باشند. اما فعلا بخشخصوصي چندان فعال نيست و نيت ما اين است كه اين رابطه را تقويت كنيم و خود را به مرور كنار بكشيم.
يكي از كارهايي كه ما انجام داديم اين بود كه ما سال اول اصلا بودجه توليد نداديم و بودجه فارابي براي توليد تقريبا صفر شد و خريدهايي هم داشتيم براي نگاتيو كلا حذف كرديم و طي شش ماه كل سينماي كشور را به ديجيتال بودن تجهيز كرديم و شروع كرديم به بهسازي و بازسازي سازمان سينمايي و از آن سمت هم به سراغ بخشخصوصي رفتيم و شروع كرديم به ترغيب آنها براي اينكه بيايند و در زيرساختهاي سينما سرمايهگذاري كنند كه خب من هر استاني كه ميروم سعي ميكنم سراغ افراد متحول و سازندهها بروم و با آنها صحبت كنم و بعد آقايان فرماندار و شهردار و استاندار و... را ميآورم و براي آنها توضيح ميدهيم كه مساله صدقه و خمس نيست بلكه چنانچه آنان - كه فعاليت اقتصادي بخشها را دارند- سينما را نيز در عرصه فعاليتهاي اقتصادي خود قرار دهند، از لحاظ اقتصادي هم براي آنها سودآور است. درست همانند مجتمعهاي بزرگ تجاري كه در تهران وجود دارد و در اين مجتمعها سينما هم هست. پس بنابراين يك بخش كه ميتوان گفت بهنوعي كارنامه دولت است توجه به زيرساختها است و افزايش مخاطبان كه البته ما افزايش مخاطبان را سال گذشته داشتهايم و امسال هم باز ٣٠ تا ٤٠ درصد افزايش مخاطب داشتهايم كه اين افزايش مخاطب به سينماي ايران خيلي انرژي داده است و علاوه بر افزايش انرژي مثبت، رابطه فيلم ساز و مردم هم بهبود يافته. در گذشته فيلمساز براي من و براي دولت فيلم ميساخت ولي الان براي مردم فيلم ميسازد و اين به نظر من خيلي اتفاق بزرگي است. بنابراين در اين عرصه نمره ما نمره قابل قبولي شايد باشد. منظورم نمره به دولت در عرصه توجه به زيرساختها و بهسازي، افزايش مخاطب است. در خصوص افزايش تعداد سالن هاي سينمايي و تجهيز سالن هاي سينمايي كه ما پارسال در دنيا از لحاظ افزايش مخاطب مقام اول را كسب كرديم و امسال هم فكر ميكنم بتوانيم در اين خصوص موفق باشيم.
بخش دوم به تقويت اصناف بازميگردد. اصناف سينمايي بايد هم باشند و هم تقويت شوند و هم رابطهشان با دولت و ما بازتر شود. به هر حال زماني كه اين دولت روي كار آمد اصناف سينمايي در بدترين حالت بودند و از اين بدتر امكانپذير و قابل تصور نبود. در دولت گذشته رابطه ها خراب بود، سينماگرها كار نميكردند و از سويي دولت چون فكر ميكرد سينماگر نياز دارد به سراغ توليد اصناف رفته بود و تصور غلط اين بود كه ميتوانند هنرمند توليد كنند. هنرمند قابل توليد كردن نيست و در عرصه هنر هم هيچكس نميتواند جاي ديگري را بگيرد. ما نميتوانيم بگوييم اين آقاي فلاني كه اين ضعف را دارد به كناري بگذاريم و يكي ديگر جاي آن توليد كنيم. نه، چون به هرحال اينها انسان هستند و هر كسي يك ذوق و سليقهاي دارد. ولي متاسفانه دولت قبلي به دنبال توليد هنرمندان و تهيهكنندگان و توليدكنندگان جديد ميرفت. بازگشايي خانه سينما يك گام بود، اما بالاتر از آن رابطه درست بين سازمان سينمايي و خانه سينما بود. فكر ميكنم اين دوران يكي از دوران معقول و درخشان خانه سينما و سازمان سينما بوده است. چون اگر با اصناف سينما و مديرعامل پيشين و فعلي سينما صحبت كنيد همين حرف را به شما خواهند زد. ما حمايت ميكنيم، كمك ميكنيم و به هيچوجه در كارهايشان دخالت نميكنيم. در عين حال هم سعي كرديم كه ارتباط را هم حفظ كنيم حتي با آنهايي هم كه بيرون از خانه سيما هستند آنها را نيز محروم نكردهايم.
خب در خصوص زيرساخت ها و ارتباط با اصناف به خودتان نمره قبولي داديد؛ مباحث ديگر چي؟يكسري كارها هست كه براي ما عادت شده و شكستن اين عادت ها يك شجاعت و يك زماني لازم دارد و فكر ميكنم امروز با توجه به ارتباط معقولي كه بين ما و سينماگر به وجود آمده است ميتوانيم با كمك يكديگر و گفتوگو با هم بخشي از اين عادتها را تغيير دهيم و تفكيك كنيم. مثلا بخش گروه كودك و نوجوان بايد از جشنواره فجر جدا ميشد كه چند سال است، جدا شده است بخش بينالملل هم بايد جدا شود كه ديگر جدا شده است. البته اين جزو مواردي بود كه همه ميخواستند انجام دهند و ميتوانستند ولي كسي حاضر نبود كه خطر و ريسك آن را بپذيرد و وارد عرصه گفتوگوها و نشستها شود. در واقع امروز ما ميخواهيم رفتارمان را با كمك اهالي سينما اصلاح كنيم.
اگر باز بخواهيم به كارنامه هنري اين دولت برگرديم و نگاهي بكنيم، گمان ميكنم سينماي هنر و تجربه بازمانده اين دولت تلقي شود. شما بالاخره خودتان رصد ميكنيد و ميبينيد كه مشكل فيلمهايي نظير هنر و تجربه به چه چيزي در سينماي ما برميگشت. هنر و تجربه جزو سينماي فرهيخته ما است و دنيا سينماي ما را به واسطه همين فيلمهاي هنر و تجربه ميشناسد ولي اين تيپ فيلمها تقريبا فرزند ناخواسته و ناخوانده در سينماي ايران تلقي ميشدند. از سوي ديگر اين فيلم ها هم بايد اكران ميشدند چون جزو فيلم هاي فرهيختهاند اما نميتوانستند اكران شوند چون سينماگران مخالف آن بودند، چون معتقد بودند اين فيلمها سينماي بدنه را معطل ميكردند و غالبا هم بدون احترام اكران ميشدند و بعد فروش آنها با فيلم هاي بدنه مقايسه ميشد. همه اينها دلايلي بود كه سبب شد اين اين فيلمها را جدا كنيم و اكنون اين فيلمها با احترام در حال اكران است. اينجا همان جايي است كه اگر بخواهيم ورود درست دولت را معنا بكنيم يكي از درستترين ورودي هاي ما اينجا بوده است. هزينههاي سينما را ما پرداخت ميكنيم، و عايدي و درآمد كل سينما هم از آن صاحب فيلم است.
اين هزينهاي كه دولت پرداخت ميكند، ماهانه تعريف ميشود يا به ازاي هر فيلم؟اجازه بدهيد بيشتر توضيح دهم. ما سالن سينما را اجاره كرديم كه در اين اجاره نصف شريك هستيم و پول سالن يعني آن ٥٠ درصدي را كه از صاحب فيلم ميگيرند ديگر نميگيريم. از سوي ديگر هزينه تبليغات هم متمركز است كه خودمان بر عهده داريم. توزيع و پخش را هم كه خودمان داريم. بنابراين ديگر نه پول پخش ميدهند، نه سالن و نه تبليغات كه اين يكي از حركتهاي دولت بوده است.
باز هم موردي هست كه به آن نمره قبولي داده باشيد؟به توجهي كه اين دوره به جوانها كردهايم، چون به هرحال موج ورود جوانها به سينما يك واقعيت است و ما نهتنها اين را تهديد نميبينيم بلكه يك فرصت است، به همين دليل در جشنواده فيلم دانشجويي فجر، براي فيلم اوليها جايگاه خاص تعريف كرديم نه فقط در جشنواره فجر، حتي بيرون از جشنواره فجر باشند. ما اين موج جوانها را به رسميت شناختيم و اين را تهديد نميدانيم و فرصت هم ميدانيم و جوانها هم نشان دادند كه آينده سينما را ميتوانند تضمين كنند؛ كارهاي سينمايي كه قبلا داشتند و الان هم داشتند و خواهند داشت. فكر ميكنم در امور رسيدگي به فرهنگ جوانها نمره خيلي خوبي نگيريم اما نمره چندان بدي هم نگيريم، بايد بهتر ادامه دهيم. نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كنم تمركززدايي در مديريت فرهنگي و توجه به استانهاي مختلف است. ما بايد تفكيك قايل ميشديم بين تمركززدايي و تراكمزدايي. البته اين نكته را بگويم كه ما اختياراتمان را بين خودمان تقسيم ميكنيم. يعني بين دولتيها تقسيم ميكنيم.
يعني ما اختيارات خودمان را ميگيريم اين ميشود تراكمزدايي. يعني تراكمزدايي بين قدرت. تراكمزدايي واقعي اگر بخواهيم انجام دهيم يعني دادن اختياراتمان به گروههاي مختلف كه خيلي فاصله داريم با آن. ما در حد همين تراكمزدايي سعي كرديم بخشي از اختيارات را به اصناف واگذار كنيم مثلا براي تهيه فيلم ويديويي ٩٠ دقيقه لازم نيست به تهران بيايند. داريم اين اختيارات را استان به استان تفويض ميكنيم. به خصوص انجمن سينماي جوان را كه دو سال خيلي خوبي را گذراند. به هر حال چون من ارتباط مستقيم با جوانان دارم و در فضاي مجازي فعال هستم و هنرمندان جوان برايم اساماس ميزنند و پيام ميگذارند، من هم كامنتهايشان را ميخوانم و پاسخ ميدهم. از پيام هاي آنها يك رضايت نسبي قابل قبول را ميتوانم درك كنم. از مستندسازها شكواييه يا شكايت نشنيدم. اما در بخش شبكه سينماي خانگي در اين دوره نتوانستيم كار مهمي انجام دهيم. يعني ميتوانم بگويم از وضعيتي كه در شبكه خانگي حاكم است راضي نيستم. كه اين به مديريت برنميگردد كما اينكه به دلايل مختلف برميگردد، ضمن اينكه شبكه خانگي خيلي كمك خوبي ميتواند باشد و بهنوعي ميتواند اقتصاد سينما را نجات دهد و ميتوانيم بگوييم امسال ميخواهيم در خصوص آن كار كنيم كه سال شبكه خانگي باشد.
اما يكي از برنامههايي كه دولت تدبير و اميد قول داده بود و شما به آن اشارهاي نكرديد اين است كه آقاي روحاني وعده كرده بود تمام ظرفيتهاي هنري فرهيختگان جامعه را جذب كند. خب اگرچه ما شاهد بازشدن فضا تا يك حدي بوديم اما به نظر ميرسد اين حداقلي است و نه حداكثري. مثلا شوراهاي مديريتي را مثل شوراهاي فيلمنامه، كودك و پروانه نمايش نگاه كنيد، يكسري اسمهاي تكراري را ميبينيد انگار از تعداد انگشتان دست بيشتر نميشوند، نميتوان گفت اسمهاي تكراري تصادفي هستند و به همين دليل گاهي براي بدنه سينماي مستقل اين شايبه را به وجود ميآورد كه آقاي ايوبي هم دوستان خودش را انتخاب كرد.من نميخواهم نقض كنم صددرصد فرمايش شما را. اما پيشنهاد ميكنم ليست همكارها را يك بار مرور كنيد يا سرچ هم بكنيد ميآيد، ما در بخش گروه كودك و نوجوان، بينالملل، هنر و تجربه از همه ظرفيتها استفاده كرده ايم...
بله خودتان به فعاليتهايتان در هنر و تجربه نمره خوب داديد!بله اما گفتم كه هنوز جايگاهش خوب نيست. ما در خانه سينما و شوراي نمايش يكسري از اعضا را داريم كه به ما معرفي ميشوند؛ مثلا از سينماداران دو نفر هستند كه انجمن سينماداران آنها را معرفي ميكنند و به خانه سينما هم طبق روند عرفي اعضا معرفي ميشوند. بعضي شوراها هم هستند كه بعضي از افراد آنها شخصيتهاي حقوقي هستند كه ما اينها را جمع ميكنيم. مثلا شوراي صنفي نمايش. بنابراين ما از همه ظرفيتها استفاده ميكنيم.
خب اما در مسندهاي مهم چي؟ميخواهم بگويم كه من نفي نميكنم كه ممكن است بعضي از اسامي بيشتر تكرار شود اما فكر ميكنم چيزي حدود صد نفر در شوراهاي ما هستند كه به ما مشاوره ميدهند. مانند آقايان بهشتي، ريوندي، حيدريان، خجسته، طيفها خيلي متنوع و مختلف هستند. حال بايد خودتان مرور كنيد. البته بخشي از سينماي كشور كه به خودشان عنوان سينماگران مستقل دادهاند از همان اوايل جاي نگراني داشتند و چند جلسه هم باهم داشتيم كه حتي اين بحث مطرح بود كه گروهي درست كنند، ما سعي كرديم در تمام تصميمگيريها از مشورت آنان استفاده كنيم اكنون نيز هم در كار و به صورت گروهي و هم به صورت شخصي با هم ارتباط داريم و همه ديدند كه ما به چشم برابر به آنها نگاه ميكنيم و اين نگراني را در آنها الان حس نميكنيم.
راجع به بودجه سينمايي كشور، كه به آن اشاره كرديد، آيا در نظر نداريد كه در مورد آن شفافتر صحبت كنيد، ميدانيد مساله اين است كه فارابي به چه شكل اين بودجه را به بدنه سينما تزريق ميكند و خواهد كرد. در اين تخس كردن عدالت يا اولويت كدام يك مطرح است؟ اگر اولويت مطرح است اين اولويتها چه است.بودجه سينمايي ما يك شوخي با سينماي كشور است. بودجه ١٠٠ ميليارد توماني كه درصد بالايي از آن براي حقوق كاركنان، كارمندان و برگزاري چندين جشنواره كه در سال برگزار ميكنيم صرف ميشود ديگر سهمي براي فارابي كه بايد از سينماي كشورحمايت كند نميماند. مبلغي بين ٢٤ تا٢٥ ميليارد نياز دارد اگر بتوانيم ٢٥ ميليارد هم صرف كنيم شامل هزينههاي جانبي هم ميشود. در كجاي دنيا با اين مبالغ ميتوان فيلم ساخت، يكي از اولويتهاي ما توليد مشترك با كشورهاي مختلف است. در حال حاضر با چندين كشور قرارداد داريم. از ديدگاه سينما بودجه ٥ ميليارد تومني براي فيلم اصلا وجود خارجي ندارد. ما همان سال اول كه آمديم، در دفترچه بودجه خيلي شفاف و روشن توضيح داديم كه بودجه شامل چند تا فيلم را در بخش مستند و فيلم كوتاه و بقيه بوده است و شيوه حمايتمان را مشخص كرديم. فيلمهاي دفاع مقدس و فيلمهاي اجتماعي برايمان در اولويت بوده است. سعي كرديم شفاف باشد. واقعا سعي كردم اين ملاكها را رعايت كنم.
ما در نهاد سينمايي روايت فتح و دفاع مقدس نيز اولويت قرار دادن دفاع مقدس را در حمايتها داريم و شما نيز ميگوييد سازمان سينمايي هم همين اولويتها بوده است، جالب است كه با اين همه حمايت ما هنوز نتوانستهايم، فيلمهايي در ژانر مقاومت توليد كنيم كه با فيلمهايي مشابه جهاني كه اتفاقا در دنيا نيز اكثرا فيلمهاي ضد جشنوارهاي هستند وارد رقابت بشويم و در سينماي مقاومت حرفي براي گفتن در جهان داشته باشيم، آن هم با اين همه حمايتي كه داريم! اين اشكال از كجاست؟اشكال اينجاست كه ما به همديگر اعتماد نكرديم، چند موسسه و نهاد مختلف كه همه مدعي هستيم عاشق دفاع مقدس هستيم. روز اول همه را جمع كرديم كه خط و خطوط، را براي همكاري پيدا كنيم. اصلا اگر دفاع مقدس نبود ماها وجود نداشتيم. همه امكانات را بايد يكي ميكرديم. بايد به هم ميگفتيم در سال اين مقدار هزينه و امكانات را من ميگذارم، اين مقدار را شما بگذاريد. بياييد همه با هم براي دفاع مقدس هزينه كنيم. البته يكي، دوبار هم به پروژههاي مشترك رسيديم كه در نهايت در اجرا دچار بيپولي شديم. گاهي در شوراها به هم توصيه ميكنيم. خودمان اين كار را انجام ميدهيم يا با كمك ديگران اين كار را بكنيم. اگرواقعا همه تلاشها درباره سينماي دفاع مقدس در نظام جمهوري اسلامي ايران يك متولي قدرتمندداشت ما به اينجا نميرسيديم. به نظر من متولي اصلي آن بايد وزارت ارشاد باشد. وزارت ارشادي كه دفاع مقدس را در اولويت كارهايش قرار ندهد كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيست. كدام معاون وزير ارشاد مدافع دفاع مقدس نيست؟ شما آدمهايي را كه آمدهاند مرور كنيد، كدام يك دوست نداشتند كه براي دفاع مقدس كاري بكند. ما برخي از اين حوزهها را برديم تو كوچه پس كوچههاي ديگر و آنها را از مسير واقعي خارج كرديم. چون به همديگر اعتماد نميكنيم، سازمانهاي مختلف ايجاد ميكنيم، فيلم دفاع مقدس ميسازيم و آخرش ميبينيم كه هيچ خبري نشد. نميگويم سينماي ايران در اين عرصه بدهكار است. ما در حال حاضر چندتا پروژه دفاع مقدس داريم. با توجه به وضعيت و امكانات ما ساخت پروژه دفاع مقدس جنگي كه درآن، جنگ، انفجار، تانك و هواپيما باشد، پروژه زير ١٠ ميليون توماني نخواهد بود. كف پروژه ٢٠ تا ٣٠ ميليارد است. برآورد بالايي نيست اين همه بازيگر، سياهي لشكر، انفجار و... لازم است.
اين تقسيم شدن مراكز تصميمگيري كه شما مطرح كرديد، حوزه هنري را به يادم آورد. شما ارتباط خودتان را به عنوان سازمان سينمايي و معاونت سينمايي وزارت ارشاد با حوزه هنري چگونه تعريف ميكنيد؟ از لحاظ نظارتي شما ناظر هستيد و آنها زيرمجموعه شما هستند يا آنها يك سازمان موازي شما هستند؟ مثال اين موازيكاريها را ميتوان در سياست اكران سينماهاي سطح كشور يا حتي تهران جستوجو كرد، چون خيلي از فيلمهايي كه ارشاد مجوز ميدهد و سازمان سينمايي از آن حمايت ميكند، حوزه هنري در مرحله اول و در مرحله دوم شهرداري از آنها حمايت نميكنند، نميتوان كاري كرد كه اين مناسبات شكل ديگري به خود بگيرد؟از روز اول ما تصميم گرفتيم كه به مصلحت سينما فكر كرده و همه را همراه خودمان كنيم و به همراهي ديگران پروژه سينمايي كشور را پيش ببريم. اين مساله را همه اهالي سينما شهادت ميدهند كه به نفع سينماي كشور است. سعي كرديم اختلافها و تنشهايي كه وجود دارد، به خصوص اختلاف و تنشي را كه بين حوزه هنري و سازمان سينمايي اوج گرفته است از بين ببريم. الان هم در فضاي متفاوتي از گذشته داريم كار ميكنيم. به هر حال حوزه هنري پذيرفتند و طبيعتا بايد بپذيرندكه مرجع نهايي براي تصميمگيري درباره فيلمها، سازمان سينمايي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است. در مورد فيلمهايي كه ما در اينجا مجوز نمايش ميدهيم، حوزه هنري هم گاهي اوقات همكاريهايي داشته است. در جريان يكي، دو فيلم اختلافاتي اتفاق افتاد كه آنها فيلم را نپذيرفتند و پخش نكردند و منطقشان اين بود كه شما براي هر كدام از اين فيلمها (كه پنج، شش فيلم ميشد) همه سالنهاي سينما را كه در اختيار قرار نميدهيد. اين يكي، دو فيلمي هم كه اكران نشد از نظر آنها ميخواستند كه در فضاهاي به ظاهر طبيعي اكران نشود، نه اينكه لزوما بخواهند به خاطراختلافي كه با سازمان سينمايي داشتهاند فيلم اكران نشود و ماهم نميخواستيم. اما مساله بسياري از اين فيلمها با گفتوگوهايي كه انجام داديم حل شد. واقعيتش درهاي حوزه هنري با همكاري سازمان سينمايي باز خواهد شد.
شما پشت فيلم قصهها ايستادهايد ولي پشت فيلمهاي ديگر از اين ايستادگي آن طوري كه ما درقصهها شاهد بوديم فعلا خبري نيست، مثل «آشغالهاي دوست داشتني»، «رستاخيز» يا «عصباني نيستم». نگاه كنيد به مثالهاي من! همه را كنار هم ميگذارم، كاري به محتوا با نگاه خاصي ندارم. آيا اين براي ايستادن پشت فيلمهايي كه مجوز دادهايد در حد رايزنيهاي مختلف خودتان را موظف ميدانيد؟ مثلا رايزني با نهادهايي مرتبط و حتي علما درخصوص اشكالاتي كه بر فيلمها وارد ميدانند؟فيلمهايي كه ميتوانستيم ببينيم و منتقدان ميبينند از آنها انتقاد ميكنند و به پايش ايستاديم كم نيستند. مثل فيلم پاداش، قصهها، نهنگ عنبر كه مشكلاتي داشتند و مشكلاتشان هم حل شد. به هر حال مطمئن باشيد كه همه اينها براساس رايزنيها پيش ميرود. براي همهشان وقت و انرژي ميگذاريم. بعضي از اين فيلمها مثل «من عصباني نيستم»، از دو قوه مهم كشور مجوز لغو اكران صادر شد. بنابراين مساله آن فيلمها از حوزه اقتدار ارشاد خارج است.
دليلشان براي لغو اكران مثلاً براي يك چنين فيلمي چه بوده است؟بحث ما راجع يك فيلم نيست. بحث ما در مورد حساسيت بالايي است كه در اكران فيلمها وجود دارد. البته فيلم رستاخيز يك فيلم متفاوتي است نسبت به بقيه پروژهها. سال گذشته زماني كه فيلم رستاخيز اكران شد، اتفاقات عجيب و غريبي براي آن افتاد و داشتند آقاي درويش را به مواردي متهم ميكردند در حالي كه ايشان يك هنرمند برجسته هستند. همه كارهايي كه بايد انجام ميشد، انجام شدند رايزنيها كامل بود وخيلي هم موثر بود و تاثيرگذار و كاملا فضا برگشت و به مرحله اكران فيلم رسيد در لحظه اكران اتفاقات جديدي افتاد. برخي مخالف نشان دادن چهره بودند كه از ما خواستند به هيچوجه چهره حضرت ابوالفضل را نشان ندهند و به طور قطع ميگويم اين دولت حاضر نيست در مقابل علما در اين خصوص بايستد.
من چند تا اسم نام ميبرم تقوايي، نادري، كيارستمي، بيضايي. آيا شما ميدانيد كه آنها كجا هستند و چهكار ميكنند؟ براي جذب اين افراد چهكار كرديد؟آقاي كيارستمي و آقاي تقوايي جزو هيات امناي مدرسه علمي ما هستند و از اشخاص فعال و علاقهمند هستند. يكي از معدودين برجستگان ما بودند و هستند. آقاي بيضايي خارج از ايران هستند، قرار بود سال گذشته به ايران بيايند، چند بار تماس تلفني باهم داشتيم. حتي موافقت اصولي براي كار براي ايشان گرفتهايم.
ما در طول اين سالها كه راجع به مميزي صحبت ميكنيم انگار از يك موضوع فرضي داريم صحبت ميكنيم، آيا سازمان سينمايي قصد ندارد به طور مدون و مشخص يكسري مميزيها و خط قرمزها را مشخص كند و به مجلس اعلام كند و تمام كساني كه بعد از ساخت يك فيلم ممكن است براي آن فيلم مشكل ايجاد كنند از روي نوعي نظامنامه بحثشان را مطرح كنند و يك همگرايي شكل بگيرد در بين مديراني كه سياستگذاري ميكنندكه ديگر شاهد اتفاقاتي نظير توقيف فيلم بعد از اكران بنا به سليقهها نباشيم. درست است كه بحث مخالفت اصولي با سانسور مطرح است ولي وقتي سانسور وجود دارد بايد بپذيريم نظامنامهاي هم بايد تدوين شود. آيا چنين مسالهاي مدنظر سازمان هست؟اگر بخواهيم واقعيتر به اين مسائل نگاه كنيم بايد بگوييم ما در طول سال نزديك به پنجاه تا شصت فيلم اكران ميكنيم كه با هنر و تجربه حدود ٧٠ تا ٨٠ فيلم ميشود با توجه به اين تعداد ممكن است دو يا سه فيلم مشكل پيدا كند، ميشود حدود پنج درصد. توجه كنيد پنج درصد فيلمها با اكران مشكل پيدا ميكنند. رقم آنچنان بالايي نيست ولي از نظر رواني سنگين است. توقيف يك فيلم مانند هواپيما ربايي است! هواپيماربايي يك اتفاق عجيب و غريبي نيست. بسيار كم اتفاق ميافتد و معمولا به خير ختم ميشود ولي بعد رواني و ناامني كه ايجاد ميكند بسيار زياد است. در مورد سينما هم همين واكنش صدق ميكند كه بعد از توقيف يك فيلم معمولا همه از ساخت فيلم ترس دارند از اينكه ما هم سقوط كنيم و سرنگون بشويم. يك راهش اين است كه ما واقعا همين كار را بكنيم، يعني نظامنامه درست كنيم. البته در گذشته اين كار را كردهاند مواردي هستند كه تعداد آن زياد است ولي به نظر من بايد جزييتر بشود.
يك نظامنامه لازمالاجرا مثل قانون اساسي كه بحث سليقه را مرتفع كند!ببينيد جتي سينماگران اروپايي ميدانند كه ايرانيها مردم باهوشي هستند! من نميخواهم نژاد پرست باشم ولي بايد بگويم فيلمسازان ما بعد از اين همه كار در سينما و فيلمسازي و كارنامه فيلمهاي توليد شده تقريبا ميدانند چه چيز را ميشود ساخت و چه خط قرمزهايي وجود دارد ولي به قول شما كار شفاف بايد باشد.
ولي ما شاهد بوديم كه بعضي از فيلمسازان ما در طول اين سالها روي خط قرمزها حركت كردند كه به دليل گرايشهاي بيشتر به حاكميت اين خط قرمز رد كردن آنها ناديده گرفته شده است اما اگر يك غيرخودي بخواهد به خط قرمز نزديك شود معمولا بيشتر باعث بروز مشكلاتي ميشود. اگر نظامنامه سانسور به وجود بيايد مساله خودي و غيرخودي از بين ميرود و يك فضاي كلي ايجاد ميشود كه فكر ميكنم براي خود سازمان ارشاد بهتر باشد.با صحبت شما موافقم و به نكته درستي اشاره ميكنيد.
نكته بعدي ماجرايي است كه بين فارابي و سازمان سينمايي در مورد جداسازي جشنواره فجرصورت گرفت. مصاحبهاي كه آقاي اسفندياري در مورد جداسازي انجام داده بودند كه ديگر اظهارنظري نكردند. نكته دوم بحث بازار فيلم كن است كه امثال روز اول ما غرفه نداشتيم. نكته سوم جشنواره بينالملل است كه آن جوابي كه بايد طبق سنت خودتان نگرفتهايد و آن پويايي لازم را جشنواره بينالمللي پيدا نكرد.جدا شدن بخش بينالملل از مسابقه ملي با همه مشورتهايي كه صورت گرفت، انجام شد و واقعا حرف نشنيده در سينما كم وجود دارد. شما هركس را بياوريد و عقيدهاش را در مورد بينالملل، داخل و ما ديگر همه حرفها را از حفظ شدهايم. همان طور كه اشاره كردم درباره جدايي بخش بينالملل از بخش ملي هيچ ترديدي وجود ندارد. در اينكه برخي اين ضرورت را نميفهمند به دو دليل است يكي آنكه كار سخت و نشدني است براي اينكه يك تلقي وجود دارد و آن اين است در جمهوري اسلامي ايران نميتوانيم جشنواره بينالملل داشته باشيم. چون مجبوريم فيلمها را سانسور كنيم و صاحبان فيلم راضي نيستند و نتيجه همان ميشود كه ما هميشه در نمايشهاي فجرداشتيم. يواشكي فيلمها را بياوريم و يواشكي ببريم. صاحب فيلم ميآمد ميبردنش بازار و جاهاي ديگر كه نبيند سينما خالي است. من معتقدم كه در دنيا آنقدر فيلمهاي مختلف داريم. ما فيلمهاي شريف و قابل ارايه براي مخاطبان داريم. هنگامي هم كه قرار است صحنههايي كه در ايران قابل نمايش نيست حذف شود ميتوان با گفتوگو با صاحب فيلم آن را سانسور كرد. يعني يك رفتار مدني، درست و حرفهاي انجام بدهيم. حق با شماست. سال گذشته نقايص فراوان داشتيم؛ دبير جشنواره بينالملل با جشنواره فجر يكي بود و اطلاعرساني ضعيف بود. در جشنواره فجر همه خسته شده بودند. ما در بخش جذب مخاطبان موفق نبودهايم. ولي يك اتفاق بزرگ افتاد و اينكه ما همه آداب جشنواره بينالمللي را ياد گرفتيم و انجام داديم و درخصوص همه فيلمهاي ايراني و اسلامي كه همسو هستند جرات پيدا كرديم كه بگوييم فيلمها قابل نمايش است. يك دستاورد بزرگي بود و يك گام به جلو برداشتيم. بازار حرفهاي بود. ما نخستينبار بود در ايران سرور آورديم و همهچيز قابل جستوجو كردن بود. با خيلي كساني كه آمدهاند بهويژه مديران خودم صحبت و گفتوگو كردم به عنوان كارشناس نه معاون وزير. همه نظرات را دارم. همه از بازار خيلي راضي بودند. حرفهايترين بازار را برگزار كرديم. بازار فقط فيلمهاي ايراني بود. آن تجربه باعث شد كه ما امسال دبيرخانه را جدا كرديم. از همه افراد كمك گرفتيم چه در بخشخصوصي چه در بخش دولتي و اكنون اين مژده را به شما ميدهم كه يك جشنواره بينالمللي بسيار خوبي هم خواهيم داشت.