از پنجره هواپیما که به پایین نگاه می کنم، سرزمینی را می بینم که خشکسالی مانند خوره به جانش افتاده است. کاملا روشن است سرزمین سبز بلاد رافدین همانند مردمانش تشنه است. نه خبری از نخلستان های بزرگ است نه از بیشه زارهای معروف. از آن چه در کتاب های جغرافیایی دوران مدرسه درباره عراق خوانده بودم، اثری نیست. این سرزمین دیگر نه خرما دارد نه باغ نه هوای خوب و نه مردمی سرزنده و پویا. خاک عراق هم مثل مردمانش گرد خستگی و زخم های مزمن تاریخ تلخ خود را یدک می کشد.
وقتی هواپیما در فرودگاه نجف اشرف به زمین می نشیند، شعفی مرا در بر می گیرد، قرار است پس از 7 سال آثار تغییر زندگی مردم را ببینم. کشوری که 12 سال است از یوغ استبداد خلاص شده حتما باید حداقل استفاده از فرصت های سرنگونی دیکتاتوری را برده باشد. افسر گذرنامه با روی خوش از من استقبال می کند و می گوید: «به خاک عراق خوش آمدید.»
هوای گرم و سوزان شهر مرا به سرعت راهی خودرو می کند. خودرو راه می افتد و من امیدوارم شهری سرزنده و پویا را ببینم. اما با ورود به خیابان های شهر رفته رفته امیدم را از دست می دهم. خانه های حلبی یا مخروبه با کپه های بزرگی از زباله اطراف شهر را محصور کرده اند. در چهره های مردم که می نگرم می بینم به زور لبخندی به لب دارند، چهره ها خسته و درمانده است. آیا گرمای آفتاب آنها را تا این اندازه خسته کرده یا اوضاع نا به سامان شهر؟
از دکتر محمدرضا محمد حسن، مستشار سابق رئیس جمهوری عراق می پرسم، داستان از چه قرار است؟! چرا شهر این قدر آشفته و نا به سامان است؟! گویی دو روز است از جنگ خارج شده؟! چرا مردم حوصله یکدیگر را ندارند؟! چرا شهر مملو از زباله است؟! جوابم می دهد: «حداقل شش ماه است که چنین وضعیتی به وجود آمده است. عدنان الزرفی، استاندار با اعضای شورای استان داری سر ناسازگاری گذاشته و از لج آنها شهر را به حال خود رها کرده است. نه کسی زباله ها را جمع می کند نه کسی جارو به دست می گیرد شهر را جارو کند و از این بدتر، نه کسی به فکر آب و برق شهر است. از ابتدای تابستان تا به امروز دو ساعت به دو ساعت برق می رود و بعضی وقت ها حتی تا شش ساعت برق نیست.»
یکی از مقامات مجلس اعلای اسلامی عراق می گوید: «زرفی با اعضای استانداری درگیر است. به او ایراد می گیرند چرا بیش از شش ماه است که شهر به حال خود رها شده و کسی زباله ها را جمع نمی کند؟! می گوید پول نیست، بودجه خالی است و ما نمی توانیم پول کافی برای ارائه خدمات به مردم ارائه دهیم.»
می پرسم: «واقعا پول نیست؟»
می گوید: «بله بودجه ها به دلیل پایین آمدن قیمت نفت به شدت کاهش پیدا کرده و این مساله حتی بر عملکرد استانداری ها نیز تاثیر گذاشته است. اما این همه چیز نیست. استاندار به انحای مختلف پول از مردم می گیرد و شهر کلی پول در اختیار دارد اما حاضر به ارائه خدمات نیست. به دنبال بده بستان با ما است. می خواهد با او معامله کنیم؛ معامله سیاسی.»
اما یک طلبه حوزه نجف اشرف می گوید: «زرفی دروغ می گوید. زرفی نمونه ای از صدها مقام عراقی است که کشور را به تاراج برده اند. دزدی سراسر کشور را گرفته است. استانداری ماه پیش دستور داد از هر مغازه در اطراف حرم امیر المومنین (ع) 10 هزار دینار پول بگیرند تا با پول آنها زباله ها را جمع کنند و خدمات شهری ارائه دهند. اما هیچ خبری نشد. پول ها را گرفتند و هیچ کار نکردند. رفته گری نزد ما آمد و گفت حقوق ما 130 هزار دینار (در حدود 120 دلار امریکا) بیشتر نیست و ما همه زندگی مان بر اساس همین حقوق می چرخد اما سه ماه است این حقوق را به ما نداده اند.»
این فقط نجف نیست چنین وضعیتی دارد. حسن خلیل، مسافری که از کانادا برای زیارت عتبات به عراق آمده است می گوید: «کوفه هم به همین شکل است. اطراف مسجد کوفه و سهله همه چیز مرتب است اما همین که وارد یک کوچه می شوی می بینی که کوچه ها آسفالت ندارند، همه جا را آب و گل فرا گرفته و زباله ها سینه دیوارها را پوشانده اند.»
روزی که به نجف رسیدم، عدنان الزرفی با رای نمایندگان شورای استانداری از سمت خود برکنار شد. او یک روز قبل از رای گیری نجف را به مقصد امریکا ترک کرد. شایعاتی بر انتقال میلیون ها دلار پول توسط او بر سر زبان ها است.
به بغداد می روم. عراقی ها بغداد را خیلی دوست دارند. برای آنها بغداد قلب میراث عربی است. پایتختی که از نظر آنها هم بسیار زیبا است و هم مرکز حوادث عراق است. حوادثی که همیشه نقطه تحول جهان عرب بوده اند. آزادراهی شش بانده که از بصره شروع می شود و از یک طرف به موصل و از طرف دیگر به مرز اردن می رسد، بغداد را به نجف وصل می کند. آسفالت خوب آن میراث شرکت دوو کره جنوبی است که یک بار در سال 1987 آزاد راه را آسفالت کرد و در طول این مدت با وجود عبور و مرور تانک ها و نفربارهای امریکایی خم به ابرو نیاورده است. اما دروازه های بغداد خبرم می کند که شهر آن طور که فکر می کنم نیست.
به منطقه الدوره در جنوب بغداد که می رسم می بینم که دو طرف اتوبان دیوارهای بتونی بالا رفته اند. می گویند این دیوارها را سال 2006 در اوج جنگ طایفه ای عراق کشیدند تا مناطق سنی نشین را از شیعه نشین جدا کنند تا جلوی درگیری آنها را بگیرند.
این جا هم زباله ها دیوارهای شهر را پوشانده و هر جا زمین خالی یافت می شود زباله ها را به مقادیر بسیار زیاد می بینم. دقیقا همان وضعیتی که بر نجف و شهرهای دیگر حاکم است. از برق هم خبری نیست. در ازای دو ساعت برق چهار ساعت برق نیست. بعضی روزها تا شش روز خانه ها برق ندارند.
از ابو احمد الجابر، مهندس و کارفرمای عراقی که یکی از بزرگترین کارخانه های خشکبار و مواد غذایی در عراق را مدیریت می کند، می پرسم، بغداد پایتخت و قلب عراق است، چرا کسی به آن توجه نمی کند؟ می گوید: «چه کسی باید توجه کند؟ شهردار، استاندار، وزیر، مقامات، سیاستمداران؟»
سپس ادامه می دهد: «هیچ کس به شهر توجه نمی کند. اصلا کسی به عراق توجه نمی کند. همه فکر خودشان و حزبشان و جمع کردن پول هستند. کسی به مردم کاری ندارد. مردم ناامید شده اند. کسی به فکر آنها نیست. احزاب درگیر جنگ و دعواهای سیاسی خود یا اختلاس هستند.»
می گویم: «چاره چیست؟»
می گوید: «کسی نمی داند. همه از این می ترسیم که روزی برسد مردم با سیاستمداران قهر کنند. انتخابات را تحریم کنند یا به واسطه قهر آنها اتفاقی پیش بینی نشده بیفتد.»
بعد می گوید: «در انتخابات قبلی بسیاری از مردم شرکت نکردند. می گفتند فایده ای ندارد هر کس می آید می خواهد بدزدد و برود یا به فکر حقوق های کلان اداری و وزارتی و نمایندگی است. کسی به فکر ما مردم نیست. اگر مردم ناامید شوند ناقوس خطر به صدا در می آید. شاید آن روز تلخ ترین روز عراق باشد.»
می پرسم: «چرا؟»
می گوید: «ما 12 سال پیش اقلیت را از قدرت کنار زدیم و قدرت به اکثریت رسید. یعنی حق به حق دار رسید. اقلیت با حزب بعث ائتلاف کرده بود و کشور را به تاراج برد. هم خون ریخت، چون انسان برایش ارزش نداشت، هم کشور نابود شد، هم پول ها به تاراج رفتند. آن چه برای حزب بعث ارزش داشت فقط قدرت بود. وقتی حکومت جدید روی کار آمد خزانه کشور خالی بود. بعثی ها کشور را غارت کرده بودند.»
سپس می گوید: «اما دولتمردان جدید هم کاری نکردند. مردم از سوء مدیریت آنها شکایت دارند. فساد مالی و اداری تا بن دندان همه را فرا گرفته است. اگر با این عملکرد مردم از آنها ناامید شوند و حکومت ضعیف شود، اقلیتی که این سال ها کینه به دل گرفته و اکنون به فکر انتقام است حمام خونی به راه خواهد انداخت که فاجعه موصل در برابر آن ناچیز خواهد بود.»
می پرسم: «مثلا چه می شود؟ ممکن است داعش به بغداد حمله کند؟»
می گوید: «کودتای بعثی ها، به قدرت رسیدن سنی های تندرو یا چیزی شبیه آن به هر وسیله ای، فاجعه ای کمتر از حمله داعش به بغداد نیست. چون می خواهند انتقام بگیرند. انتقام از شیعیان به دلیل این که حکومت را در دست داشته اند.»
سپس می گوید: «انتخابات آزاد نعمتی است که به درستی از آن استفاده نمی شود. به واسطه آن افراد نااهل بسیاری به قدرت می رسند اما بهترین گزینه موجود است. من همیشه به خانواده ام می گویم حتما در انتخابات شرکت کنید. این کمترین حق ما به عنوان شهروند عراقی است. اگر خودتان به این حقتان توجه نکنید آن را از شما می گیرند و به جایش مشت آهنین و شمشیر خونین می دهند.»
همسرش، وفا محمد می گوید: «من در انتخابات شرکت نکردم، برای چه شرکت کنم؟ کسی به ما توجه نمی کند، می خواهیم یک بار شرکت نکنیم ببینیم چه می شود؟ شاید آقایان به خودشان بیایند.»
می گویم: «فساد و کم کاری و مشکلات اداری و اقتصادی همه جا است. هیچ جا نیست که از این موضوعات رنج نبرد.»
او که تازه از ایران آمده است، حرفم را قطع می کند و می گوید: «بله، همه جا است اما اقلا در جاهای دیگر اگر دزدی هست کمی هم به مردم توجه می کنند. من در ایران شهرهای پاکیزه ای دیدم که سال ها است در کشورم ندیده ام. مردمی با فرهنگ که مشخص است حکومت برای ارتقای فرهنگی شان تلاش می کند. خیابان های تهران چقدر زیبا است. امنیت در همه جا است. سراسر ایران را سفر کنی در هیچ جا احساس ناامنی نمی کنی. برق، آب، گاز و خلاصه حداقل های رفاه اجتماعی در اختیار همه است. ما به ایران غبطه می خوریم. در حالی که در عراق کمترین امکانات نیست.»
عراق را در حالی ترک می کنم که امیدوارم دولتمردان عراقی دریابند که باید کاری کنند و اجازه ندهند کارد به استخوان برسد. مردم رنج دیده و عادت به جنگ عراق دیگر بیش از این توان صبر کردن ندارند.
اخیرا شنیدیم که مردم عراق در خیابان های بغداد و نجف و بصره و کربلا و شهرهای دیگر تظاهرات کردند. تظاهراتی کاملا مسالمت آمیز که همه مقامات عراقی بر مسالمت آمیز بودن آن تاکید کردند. مردم فعلا با مدنیت تمام برخورد کرده اند. مرجعیت به حمایت از مردم برخواسته و مطالبات آنها را به حق دانسته است. دولت عراق انجام اصلاحات گسترده در جهت مبارزه با فساد و بریز و بپاش های مقامات را آغاز کرده است. مردم به حمایت از دولت برخواسته اند. شاید این بار آخرین فرصت باشد. و الا خطر پشت خانه های مردم بی دفاع کمین کرده است.