فرارو- فیلم «مکس دیوانه؛ جاده خشم»، قسمت چهارم مجموعه فیلمهای «مکس دیوانه» ساخته جورج میلر است که پس از فاصلهای حدودا ٣٠ ساله با فیلم سوم و بدون حضور مل گیبسن در نقش اصلی، روی پرده رفته است؛ مجموعه فیلمهای «مکس دیوانه» یکی از جذابترین آثار اکشن در دههی هشتاد میلادی بودند که ستارهای به نام «مل گیبسون» را هم به سینما معرفی کردند اما پس از ساخت سری سوم آن میلر علی رغم تمایل شدید علاقهمندانش از ساخت این مجموعه دست کشید. حال پس از گذشت 30 سال او با یکی دیگر از فیلمهای مجموعه مورد علاقهاش به سینما آمده شاید تا تازهترین فیلم اکشنش تحولی تازه در فیلمهای اکشن به وجود آرود. این بار به جای گیبسن، تام هاردی در نقش مکس حاضر شده است.
با آنکه «مکس دیوانه» تا به امروز بیش از 350 میلیون دلار در دنیا فروخته است اما با توجه به بودجه بالایش میتوان گفت چهارمین قسمت سری فیلمهای میلر تنها توانسته مخارج خودش را در گیشه جبران کند.
فیلم اول با بودجه ٤٠٠ هزار دلاری، صد میلیون دلار فروخت، قسمت دوم با بودجه ٤,٥ میلیون دلاری، ٣٤.٥ میلیون دلار فروخت و قسمت سوم، که بدترین عملکرد را در گیشه داشت، با بودجه ١٢ میلیون دلاری، ٣٦.٢ میلیون دلار فروخت. این در حالیست که قسمت سوم با هزینه تولید 150 میلیون دلاری در دنیا بیش از 350 میلیون دلار فروخته است.
مجموعه فیلمهای «مکس دیوانه»، داستان مکس راکتاناسکای است؛ یک افسر پلیس، که در دنیایی پساآخرالزمانی که جنگ بر سر بنزین است، در پی اتفاقاتی (کشتهشدن همسر و دخترش) تنها میماند و باید با وحشیهایی که «نایتویندر» نام دارند و فقط آدم میکشند، مبارزه کند و جان خود را نجات دهد. در فیلم اول که در استرالیایی در آینده نامعلوم میگذرد، محیط هنوز آنقدر بدوی نشده است؛ اما فیلم به فیلم، محیط وقوع داستان بدویتر میشود و در فیلم چهارم، ما با زمین، پس از رخدادن جنگ هستهای روبهرو هستیم؛ زمینی که به یک بیابان بسیار بزرگ بدل شده است و جنگ حالا علاوه بر بنزین، بر سر آب هم هست.
چیزی که در نگاه اول «مکس دیوانه؛ جاده خشم» را از باقی آثار اکشن جدا میکند پرداخت صحنههای تماما اکشن و ضرباهنگ بسیار تند آن است. سرعت اتفاقات آنچنان بالا است که فرصتی برای نفس کشیدن مخاطب باقی نمیگذارد.
طرح اصلی فیلم بقا است. همان طور که هدف اساسی مکس در تمام ساختههای گذشته داستانهای «مکس دیوانه» همین بوده است. در زمانی که محیط زیست در حال فروپاشی است و اخلاق در حال انحطاط است. البته موضوعهای دیگری هم در این فیلمها نمایش داده شده بودند که از نگاه منتقدان به دور نمانده بودند. اتحاد، رستگاری و اندکی هم تفکرات فمینیستی مسائلی بودند که از نگاه منتقدان در این فیلم به آنان پرداخته شده است.
پیتر بردشاو در روزنامه گاردین 4 ستاره به فیلم داد و نوشت: « جورج میلر مدمکساش را از یک وسترن بی ارزش احیا کرده و به فیلم اکشن – ترسناک در فضایی کویری و آخرالزمانی تبدیل کرده است.»
تاد مکارتی هم نوشته: «دو فیلم اول مکس به زور نود دقیقه میشدند. حال تبدیل یک فیلم تعقیب و گریز صرف با حداقل دیالوگ به فیلمی دو ساعته، جرئت و اعتماد به نفس واقعی میطلبیده است.»
ایده ساخت قسمت چهارم در سال 1998 به ذهن میلر رسید و یک سال بعد فیملنامه آن نوشته شد. قرار بود فیلمبرداری در سال 2001 انجام شود که پس از وقوع حملات 11 سپتامبر و پایین آمدن ارزش دلار آمریکا، ساخت فیلم متوقف شد. سپس در سال 2003 فیلمنامه دیگری نوشته شد و قرار بود فیلمبرداری از اواسط همان سال آغاز شود اما با شروع جنگ عراق این فیلم برای دومین بار متوقف شد. در این مرحله هم دیگر مل گیبسن دیگر علاقهاش در بازی در این فیلم را از دست داد و از پروژه کنار کشید.
قرار بود در سال 2007 هیث لجر در نقش مدمکس حاضز شود. اما او در سال 2008 از دنیا رفت. در نهایت در اواخر 2009 جرج میلر به طور قطعی اعلام کرد که ساخت چهارم در سال 2011 آغاز میشود.
او پس از آنکه فیلمنامه فیلم قطعی شد به همراه پنج طراح دیگر تمام فیلم را به شکل استوری برد کشید زیرا که از نظر او این فیلم یک تعقیب و گریز ادامه دار بود با دیالوگهایی کم و تمرکز بر تصویر. به گفته خودش او میخواست در ساخت فیلمش به گفتههای هیچکاک رجوع داشته باشد. یعنی میخواهد بدون استفاده از زیرنویس این فیلم در ژاپن هم فهمیده شود.
اتفاقی که هم از نظر منتقدان مثبت بود و هم منفی. به اعتقاد عدهای «مکس دیوانه» خط داستانی مشخصی ندارد و دیالوگها هم بسیار اندک و تنها برای کشیدن نقشه تعقیب و گریزی دیگر در فیلم گنجانده شدهاند.
میتوان کل داستان این فیلم را تنها در یک پاراگراف توضیح داد. در دنیای پس از جنگ هستهای و تبدیل زمین به بیایانی بی آب و علف دوران هرج و مرج به اوج خود رسیده و گروههای وحشی حکمفرمای منطقه شدهاند. مکس ( تام هاردی ) توسط این وحشیها به نام «پسران جنگ» دستگیر میشود. گروهی که به رهبری پادشاه جوئی ( هیو کیز - بیرن ) اداره میشود. اعضای این گروه بسیار به رهبر خود وفادار هستند و حاضرند برای او هر کاری انجام دهند. زنی به نام فیریوسا ( چارلیز ترون ) طغیان میکند و پنج همسر جوئی را با خود میبرد. جوئی ارتش خود را در پی فیریوسا میفرستد و آنان هم از قضا مکس را هم کتبسته با خود میبرند. پس از یک تعقیب و گریز، مکس که به همراه گروه بود فرار میکند و مسیرش با فیوریسا گره میخورد. حال دو گروه تا پایان در حال تعقیب و گریز و مبارزه هستند.
نه خبری از شخصیت پردازی است و نه خبری از ایجاد رابطههای انسانی. در این میان تنها بحث بقا مطرح است و رسیدن به هدفی که تنها فیوریسا آن را دنبال میکند و رفتن به سرزمین سبز و نجات است.
این خصوصیت از نگاه برخی از منتقدان منفی اما از نگاه برخی دیگر مثبت بوده است یعنی تماشای فیلمی که آدرنالین خون شما را بالا میبرد و کل فیلم یک تعقیب و گریز طولانی و یکنفس است. بدون هیچ زنگ تفریح. حدود ٩٠ دقیقه فیلم، اکشن محض است و در مجموع ٢٥ دقیقه زمان برای پرداخت شخصیتها باقی مانده که آن هم صرف حرفهای کلیشهای و نقشهکشیدن برای ادامه راه کرده است.
اما یکی دیگر از نکات مهمی که درباره این فیلم گفته شده است وجود تفکرات فمینیستی در آن است و تحسین این گروه را به همراه داشته است. اگر اندکی هم به همان داستان یک پاراگرافی نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که چندان هم بی ربط نیست.
همان طور که گفته شد رئیس وحشیها از زنان سوءاستفاده میکند. در این میان زنی فیوریسا که ظاهری زنانه ندارد و پا به پای مردان میجنگد این عروسها را فراری میدهد تا سرزمینی را پیدا کنند که صلح و آرامش را در آن ترویج دهند.
فیلم «مکس دیوانه؛ جاده خشم» در سایت راتن تومیتوز توانست آرای مثبت 98 دردصدی منتقدان را به دست آورد. در سایت متاکرکیت هم فیلم توانسته رتبه 89 از 100 را به دست آورد. مخاطبان هم در سایت سینما اسکور به آن رتبه B مثبت دادند.
در نهایت فیلم «مکس دیوانه؛ جاده خشم» تنها یک فیلم سرگرم کننده است. از آن دسته فیلمهایی که خیلی زود از خاطر مخاطبان میروند و تنها یک تجربه پر هیجان را برایشان باقی میگذارند. شما هم اگر به فیلمهای اکشن صرف علاقه دارید میتوانید این شبها این فیلم را در پردیس سینمایی کوروش تماشا کنید.