دختری با موهای سیاه، پوستی تیره و چشم هایی بادامی... دانشجوی رشته هنرهای تجسمی در دانشگاه کلمبیای آمریکا... اینها تنها ویژگی هایی نیستند که «اما سالکویز» را به آدم های دنیا می شناسانند.
بیشتر از یک سال است اولین تصویری که با شنیدن نام «اما» در ذهن خیلی از آمریکایی ها رنگ می گیرد تصویر اوست که با دست های ظریفش، به تشکی بزرگ و سنگین چنگ زده است و آن را همراه خود این طرف و آن طرف می کشد.
سالکویز در سال 2014 میلادی، در خوابگاه دانشجویی، مورد آزار جنسی قرار گرفت؛ متجاوز از همدانشکده ای هایش بود. سالکویز از او شکایت کرد اما به نتیجه نرسید و به همین خاطر تصمیم گرفت تشک خوابگاهش را به عنوان نمادی از سنگینی بار تجاوز بر زندگی اش، همه جا همراهش ببرد. او می گوید تا زمانی مسئولان دانشگاه برای تعلیق یا اخراج دانشجوی متجاوز اقدامی نکنند، به اقدام نمادینش ادامه می دهد.
سالکویز این ابتکار را موضوع پایان نامه اش نیز کرد و در مراسم فارغ التحصیلی اش هم با تشک حاضر شد که البته چند دانشجوی دیگر هم تا بالای سکو، او را مشایعت می کردند.
نهضت اما، گرچه مسئولان دانشگاه را بیدار نکرد و رای شان را برنگرداند،اما آمریکایی های زیادی را هوشیار کرد و حتی راهپیمایی در دفاع از « اما» برگزار شد و در رسانه ها گزارش هایی درباره تجاوز به زنان در محیط های دانشگاهی منتشر شد که اغلب شان به آماری عجیب از وضعیت تجاوز به زنان در خوابگاه های دانشجویی استناد می کردند.
بر اساس این آمار که از قول باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا نقل شده است، از هر 5 دختر دانشجوی خوابگاهی در آمریکا،یک نفر مورد آزار جنسی قرار گرفته است که البته بعدها مورد انتقاد از سوی برخی متخصص ها قرار گرفت. آنها اعتقاد داشتند تعداد دانشگاه های مورد مطالعه در پژوهش کم بوده است و شاید پرسش شوندگان هر نوع لمس ناخواسته را هم تجاوز محسوب کرده اند!
اما به هر حال حرکت سالکویز و آمارهای ارایه شده در پژوهش ثابت کرد که مساله تجاوز در خوابگاه های دانشجویی آمریکا – حتی اگر آمارش کمتر از مقدار اعلام شده از سوی رئیس جمهور باشد- جدی است و باید برایش چاره جویی کرد.
اگر سالکویز فقط به خودش فکر می کرد شاید ترجیح می داد ماجرا را تا پایان عمر یک راز مگو نگه دارد اما او درد و اندوه عمیقش را با هدف اطلاع رسانی به مردم و دفاع از حقوق انسانی اش، علنی کرد.
در کشور ما هنوز آمار دقیقی از میزان تجاوزها وجود ندارد و بیشتر دختران یا زنانی که قربانی آزارجنسی می شوند، ترجیح می دهند سکوت کنند و فقط معدودی از آنها جرات می کنند به پلیس مراجعه کنند یا حتی موضوع را با خانواده شان در میان بگذارند و بیم دارند که مبادا زندگی خانوادگی شان از هم بپاشد یا مثل خیلی وقت ها انگشت های اتهام خودشان را نشانه بگیرند.
پنهان کاری قربانیان تجاوز در ایران خیلی وقت ها باعث می شود مجرمان با فراغ خیال به جرم شان ادامه بدهند و شمار زیادی از زنان را شکار کنند در حالی که اگر قربانیان اولیه بلافاصله موضوع را به پلیس گزارش می دادند شاید مجرمان به سرعت دستگیر می شدند و فرصت تکرار جرم پیدا نمی کردند.
از سوی دیگر مجرمان، جز در مواردی که قربانیان شان بسیار زیاد باشند و موضوع رسانه ای شود، با مجازات های بازدارنده مواجه نیستند و زنان قربانی نیز، از ترس ریختن آبرو، خواستار مجازات های سختگیرانه تر برای متجاوزان نمی شوند. همین اوصاف است که هر ایرانی را به فکر می اندازد که شاید ما هم امثال « اما سالکویز » را برای سخن گفتن از مساله آزار جنسی زنان، هشدار دهی درباره آن و درخواست سنگین تر شدن مجازات ها برای مجرمانش، کم داریم.
چقدر صداوسیما دلش به حال مردم امریکا می سوزه