فرارو- تولستوی در 9 سپتامبر 1828 در یاسنایا پالییانا به دنیا آمد و در 20 نوامبر 1910 درگذشت. از آثار مشهور وی میتوان به رمانهای "جنگ و صلح" و "آنا کارنینا" اشاره کرد.
نقاشیای که یک سال پیش از مرگ از تولستوی کشیده شده تولستوی یک کنت بود. پدر و مادر تولستوی، هر دو از خانوادههایی اشرافی میآمدند. پدربزرگ مادری او، شاهزاده نیکلای ولکنوسکی، یکی از اعضای دربار کاترین کبیر و سفیر روسیه در آلمان بود. پدربزرگ پدری او نیز کنت ایلیا تولستوی نام داشت و فرماندار شهر کازان (پایتخت فعلی تاتارستان) بود.
تولستوی به صورت رمزی از همسرش خواستگاری کرد. خانوادۀ بِهرس، سه دختر داشتند که همگی از آشنایان نزدیک تولستوی محسوب میشدند. اگرچه بهرسها تمایل داشتند که تولستوی با خواهر بزرگتر یعنی لیزا ازدواج کند، اما او علاقۀ بیشتری به سوفیا، یعنی خواهر وسطی داشت. تولستوی که شدیداً خجالتی بود و در عین حال در عشق سوفیا میسوخت، برای اینکه عشقش را به او بفهماند دست و پای زیادی میزد. سوفیا در خاطراتش نوشته که تولستوی تکه گچی برداشته و حروف اول چند کلمه را روی تخته نوشته و از او خواسته بود تا معنای آن را حدس بزند. سوفیا ادعا میکند که بلافاصله منظور او را فهمیده بود. تولستوی این صحنه را در رمان "آنا کارنینا" در جایی که لوین از کیتی برای بار دوم خواستگاری میکند، بازسازی کرد.
تولستوی آثار شکسپیر را آشغال میدانست. با وجود اینکه تولستوی بسیاری از آثار شکسپیر را برای سوفیا میخواند و از استعداد دراماتیکش برای او حرف میزد، اما مرتباً نقدهای کوبندهای علیه نمایشنامه نویس انگلیسی منتشر میکرد و میگفت که او فاقد نبوغ بوده، استعدادی متوسط داشته و نمایشنامههایش حتی ارزش نقد کردن هم ندارند. او در جایی نوشته بود: "من درامها، کمدیها، و نمایشنامههای تاریخیش را بارها خواندهام و هر بار این احساسات به من دست داده: اشمئزاز، کسالت، و تعجب!" او همچنین گفته بود: "نه تنها نباید نمایشنامههای شکسپیر را الگویی برای هنر نمایشی دانست، بلکه در این آثار حتی ابتداییترین و شناختهشدهترین قواعد هنری نیز رعایت نشدهاند." او مارلو را نمایشنامهنویس بهتری میدانست. او که همواره به درستی عقاید خود ایمان داشت، هرگز از اینکه حرفی برخلاف نظر عموم بزند ابایی نداشت.
تولستوی بخش بزرگی از ارثیۀ خانوادگیش را در قمار باخت. تولستوی در جوانی زندگی بیپروایی داشت و بسیار قمار میکرد. به خصوص زمانی که افسر ارتش بود. در سال 1854، او مجبور شد خانهای که از پدربزرگ مادری در یاسنایا پلییانا به ارث برده بود را تفکیک کند و بخشی از آن را به 5000 روبل بفروشد. او به خانهای کوچکتر نقل مکان کرد و بیش از 50 سال در آنجا زندگی کرد.
تولستوی خودش کفشهایش را درست میکرد. او روز به روز از گذشتۀ پر ناز و نعمت ود بیزارتر میشد، به سبک زندگی و فرهنگ کشاورزان علاقمند شد. این موضوع از جمله باعث شد که او خودش همچون کشاورزان برای خود از لیف درختی کفش درست کند. او در این کار چندان مهارتی نداشت، اما به هر حال کفشی را که درست کرده بود را میپوشید.