فرارو- چارلز دیکنز، نویسندۀ بریتانیایی، در 7 فوریۀ 1812 متولد شد و در 9 ژوئن 1870 از دنیا رفت. از مهمترین آثار وی میتوان به "الیور تویست"، "داستان دو شهر"، و "آرزوهای بزرگ" اشاره کرد.
به گزارش فرارو، دیکنز قبل از اینکه به یک رمان نویس مشهور تبدیل شود، یک خبرنگار سیاسی بود که برای روزنامۀ مرنینگ کرونیکل قلم میزد.
دیکنز عاشق کلاغی بود که به عنوان حیوان خانگی از آن نگهداری میکرد و نامش را "گریپ" گذاشته بود. وقتی که این پرنده مرد، دیکنز آن تاکسیدرمی کرد و در اتاق مطالعهاش گذاشت.
دیکنز وسواسی بود و وقتهایی که در هتل اقامت میکرد، تمام اثاثیه را از نو دوباره میچید. او همچنین اصرار میکرد که بچههایش اتاقهایشان را مرتب نگه دارند و اگر از توصیهاش تخطی میکردند به آنها یادداشتهای سرزنشآمیز مینوشت. او در روز صد بار موهای خود را شانه میکرد.
او با همسرش، کاترین هوگارث، صاحب ده بچه شدند. از این میان تعداد بسیار کمی در زندگی خود به موفقیت رسید.
او زندگی عشقی آتشینی داشت و عشق بزرگش خواهر زنش، مری هوگارث بود. وقتی که ماری در 17 سالگی درگذشت، دیکنز 25 سال داشت و تازه طعم موفقیت را با رمان "کاغذهای پیکویک" میچشید. دیکنز از مری انگشتری به یادگار داشت که آن را تا پایان عمر به دست میکرد.
دیکنزی انرژی وحشتناکی داشت. او که اغلب نمیتوانست بخوابد، پیادهرویهای شبانۀ طولانیای در خیابانهای لندن انجام میداد. همراه او در بیشتر این پیادهرویها، ویلکی کالینز، نویسندۀ "سنگ ماه" بود.
دیکنز از اولین کسانی بود که انتشار بدون اجازۀ آثارش را محکوم کرد. او در سفرش به آمریکا در سال 1842، تلاش کرد تا کپی رایت بینالمللی را به نتیجه برساند، ولی تلاشش بیثمر بود و ناشران آمریکایی بدون اینکه قرانی به او بدهند، آثار پرفروشش را منتشر میکردند. این نوع برخورد مسبب بخش بزرگی از نگاه منفیای بود که دیکنز در آثاری چون "مارتین چازلویت" و "یادداشتهای آمریکایی" نسبت به این کشور نشان میدهد.
او در خانۀ ییلاقیش، کتابخانهای قلابی داشت که یک در سری را پنهان میکرد. در این کتابخانه عنوان کتابها فکاهی بود، مثلاً "آیا مادر شکسپیر چاق بوده است؟"
در سال 1865، برای قطاری که دیکنز و معشوقهاش، الن ترنان (که بازیگر بود) سوارش بود رخ داد، و واگن درجۀ یکی که آن دو سوارش بودند، از بین 8 واگن قطار، تنها واگنی بود که به رودخانه سقوط نکرد. دیکنز به مسافران کمک کرد به محل امنی بروند و سپس به قطار بازگشت تا چرکنویس "دوست مشترک ما" را نجات دهد.