فرارو- حتی
اگر نیکی کردن به دیگران به صورت پنهانی از ارزش بیشتری برخوردار باشد،
اما گاهی اطلاع از برخی کارهای نیک میتواند الهام بخش ما باشد که لازم
نیست برای خوشحال کردن دیگران حتماً شاخ غول را بشکنیم، و با کارهای کوچک
هم میتوان خشنودی را به خود و دیگران هدیه داد. در زیر چند مورد از این
کارهای مهربانانۀ زیبا را که امسال انجام شده را میخوانید:
"مرد رقصنده" که به رقصیدن دعوت شد
به گزارش فرارو به نقل از تلگراف،
ماجرا از آنجایی آغاز شد که دو عکس از مردی در حال رقص در اینترنت منتشر
شد که زیر آن نوشته شده بود: "اون هفته این توپولی رو دیدیم که
میخواست برقصه. وقتی ما رو دید که بهش میخندیدیم، کوتاه اومد."
این نوشتۀ
توهینآمیز باعث شد که جستجوی آنلاینی در ابعاد جهانی برای یافتن این مرد و
بازگرداندن لبخند به لبش آغاز شود. مشخص شد که مرد رقصنده، اهل لندن و اسمش
شان است. او به یک میمهانی رقص که به افتخارش در لسآنجلس تدارک دیده شده
دعوت شده است. قرار است "موبی"، دیجی مشهور، مسئولیت موزیک این میهمانی را
برعهده داشته باشد.
غریبهای که شادی را به زندگی یک بازنشسته بازگرداند
وقتی که کیتی کاتلر 21 ساله، خبردار شد که چگونه آلن بارنز،
بازنشستۀ کم توان در نزدیکی خانهاش مورد حمله و زورگیری قرار گرفته است،
دلش میخواست که راهی برای کمک پیدا کند. او یک وبسایت جمعآوری کمک ایجاد
کرد، با این هدف که 500 پوند برای این بازنشسته خیریه جمع کند. اما یک هفتۀ
بعد، سیل کمکها چنان بود که او چکی 330000 پوندی به این بازنشسته داد. این
پول به آلن بارنز این امکان را میدهد که از خانه فعلیش که خاطرات بدی از
آن دارد نقل مکان کند و به خانهای برود که به دوست جدیدش کیتی نزدیکتر
باشد.
مدل مبتلا به سندروم داون
جیمی بروئر بیشتر به خاطر بازیگریش شناخته شده است. اما در ماه
فوریه او به اولین فرد مبتلا به سندروم داون بدل شد که تا به حال به عنوان
مدل در هفتۀ مد نیویورک حضور داشته است. کری همر، طراحی مد، از جیمی خواست
تا لباسی را که طراحی کرده بود را بپوشد. این اقدام در راستای برنامۀ "مدلی
برای زندگی، نه مدلی برای لباس" صورت گرفت.
تشکر مسافر قطار از مادر جوان
سمی ولش، 23 ساله، و پسر سه سالهاش به نام رایان سوار بر قطار
بودند، که یک غریبه کاغذی مچاله را به دست سمی داد. وقتی که او با دقت این
کاغذ را وارسی کرد، یک اسکناس پنج پوندی و متن زیر را یافت: "یک نوشیدنی
مهمان من باش، تو اعتباری برای نسل خودت هستی، مودبی و به پسر کوچکت رفتار
مناسب را میآموزی." سمی ولش بعداً مرد غریبه، که اسمش کن ساوندرز است، را
دوباره دید و توانست به خاطر این حرکت "زیبا" از او تشکر کند.
مسلمانی که با آغوش باز به جنگ اسلامهراسی رفت
مصطفی مولا در حالی که چشمبند بسته بود، در یک خیابان پرتردد
در تورنتو ایستاد و نوشتههای زیر را پیش پای خود گذاشت: "من یک مسلمانم.
به من برچسب تروریست زدهاند. من به شما اطمینان دارم. آیا شما هم به من
اطمینان دارید؟ بغلم کنید." این مرد کانادایی آزمایشی اجتماعی انجام داد تا
"ترس و جهلی که نسبت به مسلمانان و اسلام وجود دارد را از بین ببرد." دهها
رهگذر از همۀ سنین و نژادها او را در آغوش گرفتند.
پرداخت پول غذای کهنه سرباز
دو فرد مهربان با پرداخت صورتحساب غذای یک کهنه سرباز او را در
روز تولدش غافلگیر کردند. در صورتحساب پرداخت شدهای که صندوقدار رستوران
به این کهنهسرباز تحویل داد نوشته شده بود: "از طرف دو آمریکایی بسیار
سپاسگزار. از زحمات شما متشکریم." اسم این کهنهسرباز باب نیمان است و به
نظر میرسد که زوج مهربان از روی کلاه وی متوجه کهنه سرباز بودنش شده بودند.
کلاه او نشان میدهد که وی بر روی ناو هواپیمابر یواساس لنگسینگتون در جنگ
جهانی دوم خدمت میکرده است.
نامۀ پسربچه به پستچی
پسر کوچکی که فکر میکرد "پستچی هم باید نامه بگیرد" این متن
زیبا را در کارت پستالی نوشت و پستچی داد: "به آقای پستچی. این را به هیچ
کس نده. این مال خودت است. ارادتمند- الیویر". این پسربچه حتماً متوجه شده
است که برای پستچی که هر روز صدها نامه را درب منازل تحویل میدهد، سخت است
که هیچ وقت نامهای به خودش داده نمیشود. مادر پسربچه میگوید که وقتی
پستچی کارت پستال را گرفته، غافلگیر شده و لبخندزنان راه خود را گرفته و
رفته است.
مهربانی رانندۀ تاکسی
جوزی چان، آرایشگر، کیف پول خود را به همراه کارتهای بانکی،
گواهینامه و مقداری پول در تاکسی جا گذاشته بود. رانندۀ تاکسی اما کیف پول
را به منزل این زن ارسال کرد. او وقتی که فهمید هزینۀ ارسال کیف 7 پوند
شده، در حالیکه کرایۀ تاکسی تنها پنج پوند بوده، بیشتر هم تحت تاثیر قرار
گرفت. او از جمشید با یک جعبه شکلات و یک ده پوندی برای جبران هزینۀ پست،
تشکر کرد.
پرده مثبت نمایش: بعد از اینکه دزد مدارک و کیف من رو دور انداخته بود، یکی از کسبه محترم و شریف محله لشگراز روی آدرس بیمه نامه خودرو و شماره تلفن موجود در آن، کیف رو به من باز گردوند.