فرارو- دکتر روحالله رضاپور؛ شاید اسم پارانوید و فرد مبتلا به آن، آنقدر ثقیل باشد که هیچوقت فکر نکنید که خود، همسر، فرزند و یا نزدیکانتان به این آشفتگی روانی مبتلا باشید.
پارانوئید به زبانی ساده، نوعی آشفتگی فکری است که در آن فرد مبتلا دارای ویژگیهایی چون خودبزرگبینی، شکاکیت و یا حسادت میباشد. در اصطلاح عام، این نوع افراد نسبت به اطرافیان خود بسیار بدبین هستند.
فرد دارای "اختلال شخصیت پارانوئید"اکثرا به حالت آماده باش و دائم در جستجوی نشانههای تهدیدآمیز است. این افراد نمیتوانند از ترس خود رهایی یابند و همواره در انتظار فریب و نیرنگ دیگران هستند. در یک کلمه میتوان گفت که در وفاداری و صداقت اطرافیان خود شک دارند.
تمام آنهایی که مجبورند با افراد پارانوئید تعامل منظم داشته باشند (پدر و مادر، دوست، فامیل، آشنا) ویژگیهای آنها را کمابیش احساس میکنند ولی هیچکدام مانند همسران این افراد شرایط طاقتفرسا و هولناک را تجربه نمیکنند.
برای مثال، رایجترین نوع پارانوئید (درکشورما) در بین مردانی است که نسبت به همسران خود بدبین هستند. البته خانمها نیز از این آشفتگی مصون نیستند. آنها نیز همسران خود را دائم در حال بیوفائی و خیانت تصور میکنند.
طبق نظر فرنسوا درتیه
1، جامعهشناس فرانسوی، این افراد کوششهایی را برای برقراری روابط متقابل انجام میدهند اما فرد هنگامی بیشتر به رضایت خاطر میرسد که کنترل رابطه را در دست داشته باشد و احساس نکند که دیگری کنترل ارتباط متقابل را در دست دارد. برای همین است که این افراد در تمام مراحل زندگی مشترک (درعمل) به استقلال شخصی همسر خود هیچ اعتقادی ندارد و هرنوع شک و بدگمانی در مورد همسر خود را طبیعی میدانند و وجود این احساس را به گردن فرد مقابل میاندازند و اکثرا از او میخواهند که با محدود کردن خود این آرامش ضمنی را به آنها بدهد.
برای مثال خانمی که دارای این اختلال شخصیت میباشد هرنوع ارتباط انسانی، کاری و... با یک زن را برای همسر خود ممنوع میکند. این افراد با داشتن شخصیتی اقناعگر بسیار ماهرانه میتوانند همسر خود را حتی در روابط با زنهای خانواده (مادر، خواهر، همسربرادرو...) نیز محدود و یا به صورت آزاردهندهای تحت کنترل بگیرند.
سوال این است که چه اتفاقی برای همسران این افراد به وجود میآید. اولین اتفاق این است که او کنترل زندگی را از یک روند حداقلی به روندی حداکثری از دست میدهد. درشروع رابطه همه "قربانییان" رابطه با این افراد بر این امر توافق دارند که در شروع رابطه این شک و بدگمانی را به عنوان حساسیت نسبی و یاشدت علاقه زیاد قلمداد میکنند. اما در روند رابطه متوجه میشوند که این حساسیتها به صورت نسبی بیشتر و بیشتر میشود.
هرنوع حرکت، رفتار و یا گفتمانی باعث تنش میشود و فرد دارای اختلال پارانوئید نگرانیها و شکهای خود را بیشتر و بیشتر میکند. محدودیت تا جایی به وجود میآید که این همسر از هرنوع فعالیت فردی، اجتماعی و یا حتی خانوادگی فلج میشود.
برای نمونه، خانمی که با مردی پارانوئید قصد ازدواج دارد، در دوران نامزدی متوجه میشود که همسر آینده او از ارتباط او با تمام دوستان دانشگاهی و یا خانوادگی منزجر است.
در زمان رفتن به دانشگاه از افرادی که در سرویس حملنقل دانشگاه هستند تا اساتید و همکلاسیها، به همه و همه شک دارد و همسر خود را مورد بازپرسی، شماتت و سرزنش قرار میدهد. این رفتار آرام آرام به خشونت نیز کشیده میشود.
خانم، با مشورت کورکورانه خانواده درس را متوقف میکند و درخانه میماند. مشکل حل نمیشود و فرد پارانوئید ایندفعه به سطح روابط اعضای خانواده و علاقه آنان به هم مشکوک میشود و ادامه ماجرا.
مشکل اینجاست که همسر مستاصل راههای متفاوت را برای رضایتمندی فرد جستجو و امتحان میکند غافل از اینکه خوب بودن، صداقت داشتن، آرام و خونسرد به مسائل نگاه کردن و هزاران رفتار صلحجویانه، همه و همه، تشدیدکننده شک و بدگمانی فرد مبتلا به پارانویید میباشد. چون او اینها را در ذهن خود بستری برای شروع یک خیانت و بیوفایی میبیند. به بیانی ساده، تمام حرکات، رفتار و گفتمان همسر را فقط از دید خیانت ترجمه و تفسیر میکنند.
داستان از این قرار است که افراد پآرانوئید به هیچ وجه اتفاقات را براساس رابطه علت ومعلول(causalité) نمیبینند بلکه بر اساس اصل ارتباط (correlation) میبینند.
برای مثال اگر در ده عدد ماشینی که تصادف کردهاند چتر یافت شود این افراد علت تصادف را در وجود چتر میبینند نه وجود بارندگی در منطقهایکه خودروها بودهاند.
به عبارتی دیگر میپندارند رابطه بین چتر و خودروها باعث ایجاد تصادف شده است نه وجود بارندگی، لغزندگی زمین و یا محدودیت دید رانندگان.
به بیانی سادهتر، این افراد از چهار عمل اصلی در ریاضی فقط جمع کردن را در ذهن دارند و به جز جواب خود به هر جوابی واکنش نشان میدهند. اگر از او بخواهید که چهار را در سه ضرب کند، نه تنها عدد او فقط هفت است بلکه به عدد دوازده شما عکس العمل منفی نشان میدهد.
به همین دلیل است که طبق نظر دکتر یوسف کریمی
2 این افراد از تخیلی به تخیلی دیگر و از هزیانی به هزیان دیگر در تردد هستند. این بیماران به دنبال رسیدن به بخشی از نیازهای اساسی خویش (مثل نیاز به پایگاه اجتماعی) هستند که در زندگی واقعی مورد انکاربوده است.
از آنجایی که نمیتوانند کمترین انتقادی را بپذیرند از دیگران بسیار انتقاد میکنند و فقط افرادی را در کنار خود نگاه میدارند که شنونده خوبی باشند و هیچ انگشت اتهامی به سمتشان نشانه نروند.
برای همین نمیخواهند بهانهای به دست کسی بدهند تا نسبت به رفتارشان مظنون گردند. در یک کلام، این افراد در یک شبه جامعه ساخته تخیلات خود زندگی میکنند.
آنها در هنگام ضعف توانایی بسیار ماهرانهای دارند که حس ترحم دیگران (مخصوصا همسر خود) را نیز به صورتی کاملاً منطقی برانگیزند و یا حتی با زیرکی بسیار در طرف مقابل حس گناه ایجاد کنند.
پارانوئیدها با هنرنمایی وصفناپذیری میخواهند به همسرشان بقبولانند که خواهان زندگی مطلوبی هستند ولی بیوفایی، خیانت و ... که همسر مرتکب شده این چرخه نکبت و مصیبت را تحمیلکرده و زندگی تیرهوتار شده است.
مشکل برای همسران زمانی حادتر میشود که فکر میکنند با محدود کردن خواستههای خود و یا انجام نکاتی که آنها مدعی هستند به آرامش میرسد، باعث از بین رفتن شک و عدم امنیت و اطمینان آنان میشود. ولیهر کارخوبی که صورت پذیرد مورد سوءتعبیر آنها قرار میگردد.
برای نمونه،اگر کسی به آنان پیشنهاد یاری در کار بدهد، با خود میپندارند "منظور این است که من به تنهایی از عهده کارم برنمیآیم." باید توجه داشت که مبتلایان به اختلال شخصیت پارانوئید پیشتر در حالت لجاجت و کینهتوزی هستند و تمایلی به بخشیدن "توهینها" یا "تحقیرهای" تصوری ندارند.
درمان اختصاصی در اختلال شخصیت پارانویا عبارت است از رواندرمانی و دارو درمانی. اما ویژگیهای شخصیتی این بیماران مانع عمدهای در ایجاد رابطه درمانی مناسب است چون به هیچوجه به بیماری خود اعتقاد و باور ندارند و حتی فرد پیشنهاددهنده را نیز مورد شک و بدگمانی جدید قرارمیدهند.
در روند روان درمانی، درمانگر سعی در ایجاد شرایطی دارد که فرد مبتلا با خود تردیدی یا سوءظن به خود، رفتارهایی را جایگزین عکس العملهای منفی بکند و در شرایطی حادتر درمان دارویی را برای مقابله با اضطراب و پریشانی بیمار و یا دورههای آشفتگی شدید و اندیشههای شبه هذیانی او تجویز کند. اما این دو راه به هیچ وجه تضمین کننده بهبودی کامل و یا حاد نشدن بیماری در آینده نیست خصوصاً که این دو روند بسیار زمان بر نیز می باشند.
در واقع، شک و بدبینی دو محور بسیار حیاتی یک زندگی مشترک، یعنی اعتماد و احترام، را میکشد. همسران افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانویید باید بدانند که این افراد به هیچ وجه توانایی حفظ این دو خط قرمز یک رابطه سالم را ندارند. تمام پیشگیریها و رفتارهایی که به آنها (همسران) میشود، فقط جنبه اطلاع رسانی و بالا بردن آستانه صبر را دارد و به هیچ وجه راه حلی جهت حفظ این دو مقوله اساسی رابطه نمیشود.
ولی واقعه تلخی که در مورد این افراد باید دانست این است که در رابطه با یک فرد پارانوئید نه عشق، نه تعهّد و نه صمیمیت هیچکدام درمانگری نمیکند و شرایط را بهبود نمیبخشد.
دلیل آن است که در هیچ مرحله از رابطه، حتی با همسرانشان تمامیت خود را به واسطه شک و بدگمانی در رابطه نمیتوانند بگذارند. با خصوصیت لجبازی و خلق خیانتی که دارند بسیار در بازآفرینی خود پس از اتمام یک رابطه عاطفی توانمندند.
این افراد تنهاترین آدمهای دنیا هستند که همسران خود را نیز، چه در زندگیشان بمانند و چه نمانند محکوم به تنهاییمیکنند.