نصرت اله تاجیک در روزنامه اعتماد نوشت: عمان تنها کشوری در جنوب خلیج فارس است که بهدلیل دیدگاه سیاسی حاکمیتی، درگیریهای درون منطقه و بافت سیاست و حکومت و گرایشهای مذهبی و طایفیاش از همسایگی با ایران قدرتمند فارغ از نوع حکومتش هراسی به دل راه نمیدهد. عدم تنش در سابقه دیرینه تاریخی روابط دو کشور، کمک ایران به سرکوب شورشیان ظفار و قدردان ایران بودن سلطان قابوس در حفظ تاج و تختاش که وی ابایی از بیان آن نداشته و بارها به صراحت در ملاقاتها مطرح کرده است تایید نظریه بالاست.
بعد از پيروزي در دادگاه عالي در لغو حكم استرداد كه به لطف اسناد ويكيليكس، از دست دادن سلامتي و پرونده پزشكي و اشتباه، طمع و ناجوانمردي امريكاييها كه زير قولشان زده بودند ميسر شد، وزارت امور خارجه از من خواست كه با هواپيمايي كه دولت عمان به لندن ميفرستد به ايران بيايم! من بهدليل اينكه پرونده را در دادگاه خاتمه يافته ميدانستم مخالف اين اقدام بودم.
اما اصرار وزارت امور خارجه به دليل قولي كه به عمانيها داده شده بود و اعتماد و تمايل من به همكاري با دولت كشورم و اينكه هيچوقت مانعـه الخير نيستم به نظر مسوولان وزارت امور خارجه تمكين كردم. در ظرف دو سه روزي كه اين مكالمات و مكاتبات طول كشيد متوجه شدم براي دولت عمان مهم است كه در افكار عمومي ايران اينگونه تلقي نشود كه عمانيها فقط به امريكاييها كمك ميكنند و زندانيهايشان را از ايران ميبرند بلكه عمل مقابل هم انجام ميدهند و براي نجات زندانيان ايراني نيز تلاش ميكنند.
در فرودگاه استندست لندن روي كاناپه نشسته و در فكر فرو رفته بودم و به عمر شش ساله هدررفتهام ميانديشيدم كه ناگهان نماينده ويژه سلطان قابوس كه همراه هواپيماي خصوصي به لندن آمده بود دستش را به سمت من دراز كرد تا موبايلش را بگيرم. گفت سلطان قابوس پشت خط است. متحير بودم! از ساليان پيش در وزارت امور خارجه و استانداري هرمزگان بهدليل همسايگي در تنگه هرمز با شخصيتش آشنايي داشتم. اما هم هنوز معتقد بودم عمانيها نقش چندان زياد و موثري در لغو حكم استرداد در دادگاه نداشتند و هم از ادب به دور ميدانستم با وي صحبت نكنم. در روانشناسي اعراب و مخصوصا كاراكتر شخصيتي او چنين اقداماتي با هدف غيرسياسي و براي تعميق ارتباطات عاطفي معمول است.
بعد از احوالپرسي هيچ اشارهيي به اعزام هواپيما و نماينده ويژه نكردم بلكه از درايت و عقل سليمش در تشخيص حساسيت منطقه و همكاري دو كشور ايران و عمان در كاهش تنشهاي منطقه و حل مشكلات بين كشورها از راه تفاهم و گفتوگو تشكر كردم. به اين حرفهايي كه به وي زدم ايمان دارم و معتقدم مدل رفتاري ايران و عمان در منطقه قابل تكثير و قلمهزني است ، فقط هم در خاك سعودي بهدليل شورهزاري سياست و حكومت در اين كشور كه روز به روز به وخامت نيز ميگرايد نبايد اميدي داشت و هم شرط لازم و كافي آن جدا كردن منافع ملي ساير كشورها از سرنوشت سعودي است كه سخت شاهزادگانش به جان هم افتادهاند و بايد آنها را به حال خود رها كرد!
لذا بدون ورود به محتوا، زيرا عمانيها آنچنان ظرفيت بالايي براي فعاليت محتوايي بين ايران و امريكا ندارند و البته نيازي هم نيست، از نظر شكلي كاري كه عمانيها بين ايران و امريكا ميكنند فراهم كردن فضايي است كه دو كشور كه نهتنها به يكديگر اعتماد ندارند بلكه به يكديگر ظنين هستند در كنار هم بنشينند و فقط با يكديگر گفتوگو كنند، فارغ از اينكه چه بگويند و چه نتيجهيي بگيرند. نخستين بار نيز حسب اخبار رسانههاي غربي چنين اقدامي در اواسط اسفند ١٣٩١ در آخر دوران دولت دهم صورت گرفت. اما در ظرف شرايط كنوني نشست وزراي خارجه ايران و امريكا و خانم اشتون در مسقط هم كمكي به روغنكاري روابط ايران و امريكا است كه هردو به اتخاذ تصميمي سخت و شجاعانه نياز دارند و هم قدرت مانور عمان در منطقه و مخصوصا در مقابل سعودي را بالا ميبرد و چه زماني بهتر از اينكه وقتي امريكا و ايران تصميم گرفتهاند:
١- گوش سعودي را بهدليل بههم ريختن منطقه و كثافتكاري در سياست خارجي و تامين لجستيكي داعش بپيچانند، مسقط را محل ملاقات دو هيات قرار دهند.
٢- از فرصتي كه در سياست خارجي دو كشور ايران و امريكا فراهم آمده و عربستان سعودي و رژيم صهيونيستي با آن مخالفند بهترين بهرهبرداري را به نفع مردم دو كشور و صلح و امنيت جهاني كرده و انتخاب عاقلانه و سختي كه حتما دردناكتر از زايش حوادث ناگوار نيست، كنند.