صادقی یکتا، عضو هیئت علمی بنیاد دائرة المعارف اسلامی و کارشناس حوزه اسلام معاصر در آفریقا در ادامه سلسله گفتوگوها پیرامون جریانهای افراطی در جهان اسلام از افکار و نحوه فعالیت گروههای مختلف افراطی در کشور آفریقا میگوید.
اصغر صادقی یکتا در گفتوگو با ایسنا، با بررسی فعالیتها و باورهای گروههای افراطی در آفریقا، با اشاره به تاثیرگذار بودن فعالیت این گروههای افراطی گفت: متاسفانه باید بگویم که بطور کلی گروههای تکفیری تاثیر خطرناک و غیر قابل کتمانی بر باورهای نسل امروز مسلمانان و افکار عمومی جهان میگذارند و اکنون چهرهای خشن، بدوی و تمدن گریز از دین اسلام را به نمایش گذاشتهاند.
متن کامل گفتوگو با این محقق و پژوهشگر به شرح زیر است:
ریشهها و زمینههای شکل گیری گروههای افراطی و تکفیری در آفریقا کدام است؟
عوامل شکلگیری جریانات سلفی در آفریقا را به طور کلی میتوان به علل و زمینههای داخلی و خارجی تقسیم بندی کرد: در بعد داخلی، فقر و بیکاری، عقب ماندگی و نابرابریهای اجتماعی، عدم توسعه یافتگی سیاسی و ناپایداری دولتها، قاره آفریقا را مستعد شکل گیری و فعالیت گروههای مختلف افراطی کرده است. این موضوع در کنار ظهور شبه نظامیان، چالشهای جدیدی را در برابر نظام کشورهای آفریقایی پدید آورده است. علاوه بر آن، اصول و مؤلفههای ایدئولوژیک برخی گروههای بومی به عنوان یکی از دلایل افزایش ستیزه جویی در آفریقا مطرح بوده و گروههای شبه نظامی تلاش میکنند از این طریق به اهداف خود دست یابند. این گروهها بر تعریف هویت خود بر مبنای قرائتی خاص و البته افراط گرایانه و گزینشی از مذهب تأکید دارند. از این رو ستیزه جویی سلفی در آفریقا را میتوان به عنوان بخشی از یک جریان ایدئولوژیک گستردهتر جهانی مبتنی بر اندیشههای افراط گرایانه و پیکار جویانه جستجو کرد.
از طرفی دیگر در عرصه خارجی نیز مداخلات رژیم صهیونیستی و قدرتهای بزرگ غربی در ظهور و بروز جریانات سلفی تکفیری نقش محوری داشتهاند. گروههای تندرو و سلفی وسیله برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به اقدامات غرب و آمریکا در آفریقا که سرشار از ثروتهای کلان خدادادی و منابع خام است به شمار میروند. از سوی دیگر، آنها از تمام ظرفیتهای موجود برای گسترش موج اسلام هراسی در دنیا بهره میبرند. بر این اساس تأسیس این چنین گروههایی نه تنها در کوتاه مدت زمینه ساز تأمین منافع آمریکا و دیگر دولتهای غربی را فراهم میآورد، بلکه با پایان یافتن رسالت آنها، بسترهای مورد نیاز برای مانور نمایش اسلام هراسی غرب در افکار عمومی دنیا و همچنین مداخله در مناطق مختلف را مهیا میکند.
مهمترین گروههای افراطی و تکفیری آفریقا کدامند و چه باورهایی دارند؟
گروه بوکوحرام در حال حاضر یکی از مخوفترین گروههای تکفیری آفریقا است. اعلام موجودیت بوکوحرام به سال 2002 توسط فردی سلفی مسلک به نام "محمد یوسف" و در استان بسیار فقیر بورنو(در شمال نیجریه) که از هر 10 نفر آن 8 نفر بی سواد بوده و سه چهارم جمعیت آن زیر خط فقرند، باز میگردد. او حتی کروی بودن زمین را باور نداشت. بوکوحرام در اصل خواستار تعطیلی تمامی مدارس نوین و اجرای قانون شریعت در تمامی ۳۶ ایالت نیجریه است. اعضای این گروه هرگونه آموزش به سبک غربی، مدارس غربی، لباسهای غربی، آداب و رسوم غربی و حتی استفاده از کلاه ایمنی توسط موتورسواران را ممنوع و سیستم بانکی و مالیاتی را هم حرام میداند.
اعضای اولیه این گروه را شماری از دانش آموزان و دانشجویان ترک تحصیلکرده تشکیل میدادند و ارتباط این گروه با هلال طالبان (طالبان در منطقه افغانستان و..) واضح و مبرهن است از این رو به "طالبان نیجریه" معروف میباشد. محمد یوسف رهبر این جماعت در جریان اعتراضاتی در سال 2009 به همراه صدها نفر از طرفدارانش قتلعام شدند. با کشته شدن محمد یوسف، فرد دیگری به نام«ابوبکر شیکاو» رهبری این گروه را بر عهده گرفت. او فرد تحصیل کردهای است که تحت نظارت یک عالم دینی درس خوانده و پس از آن برای ادامه مطالعات مذهبی، به دانشکده مطالعات حقوقی - اسلامی «بورنو» رفته است. به همین دلیل است که او را به نام «دارالتوحید» نیز میشناسند که به معنی «متخصص در یگانگی خداوند» است! ابوبکر شیکاو به زبان هوسه، فولانی، کنوری( زبانهای کشورهای آفریقایی چون نیجر، کنگو، چاد و ..) و عربی به روانی تکلم میکند، اما به انگلیسی حرف نمیزند. درواقع، او گروهی را رهبری میکند که هر چیزغربی را نفی میکند.
حمایتهای مالی و اطلاعاتی برخی کشورهای ثروتمند عرب از جمله سعودیها از بوکو حرام، این گروه را بیش از پیش تقویت کرده است. با وجود نظر قطعی سازمانهای حقوق بشری و امنیتی جهان مبنی بر تروریست بودن گروهک بوکوحرام، این گروهک در قطر صاحب دفتر نمایندگی رسمی است! بوکوحرامیها از سال ۲۰۱۰ تاکنون عملیات کشتار غیرنظامیان را در نیجریه با شدت پی گرفتهاند؛ صدها راننده خودروهای سنگین و کامیون را در جادههای شمال نیجریه سربریدند. در سپتامبر سال ۲۰۱۳، دهها دانشآموز را در حالی که خواب بودند در دانشکده کشاورزی ایالت «یوب» قتل عام کردند، سپس در آوریل ۲۰۱۴ با بمب گذاری در یک ایستگاه اتوبوس، صدها شهروند نیجریهای را کشته و مجروح کردند و در همین سال در روستای «گامبورو» در شمال شرق نیجریه، بعد از آتش زدن خانهها و انبار کالای آن، 200 تن را به قتل رساندند. بسیاری از کشورها نام این گروه را در لیست تروریستی خود قرار دادند اما در میان تعجب همگان این گروه هنوز در لیست سیاه واشنگتن قرار نگرفته است. هرچند که بهتازگی و پس از آدمربایی جدید، وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرده که کاخ سفید در حال بررسی این موضوع است و بهزودی این گروه را در لیست گروههای تروریستی قرار خواهد داد.
«الشباب» از دیگر گروههای تکفیری در شرق آفریقا است که در اصل شاخه جوانان دولت اتحادیه دادگاهها بود که در سال 2006 میلادی با هدف ایجاد یک کشور بنیادگرای مسلمان به وجود آمد و ریشههای فکری خود را از وهابیت عربستان گرفته است. بخشی از نیروهای الشباب را خارجیان تشکیل میدهند. الشباب در سال 2011 میلادی تا پیش از حمله نیروهای سازمان ملل به همراه نیروهای آفریقایی، کنترل بخشهایی در مرکز و جنوب این کشور را نیز در اختیار داشت. پس از آن نیروهای سازمان ملل با همراهی نیروهایی از کنیا و اوگاندا به مرکز قدرت الشباب در سومالی حمله کرده و این گروه را عقب راندند. در سال 2012 الشباب و القاعده با یکدیگر متحد شدند و "مختار ابوزبیر" رهبر الشباب اعلام کرد که در عملیاتهای بینالمللی القاعده شرکت میکند.
جدای از این گروههای افراطی مسلمان باید از افراطیهای مسیحی هم نام برد. «آنتی بالاکا» در آفریقای مرکزی از گروههای افراطی فعال در آفریقا است که مجموعهای متشکل از شبه نظامیان مسیحی افراطی با نام "آنتی بالاکا" میباشد. این گروه تروریستی با حمایت برخی کشورها، از هیچ اقدام غیرانسانی برای قتل عام مسلمانان و تخریب مساجد آنان در آفریقای مرکزی دریغ نمیکند، بطوری که تا امروز در اثر اقدامات جنایتکارانه آنتی بالاکاها بیش از 200 کودک جان خود را از دست دادهاند. این در حالیست که علاوه بر نیروهای بین المللی حاضر در آفریقای مرکزی، هزاران نیروی نظامی فرانسوی مستقر نیز در مقابل این نسل کشی سکوت کردهاند.
عملکرد گروههای افراطی و تکفیری در آفریقا چه نتایجی به دنبال داشته است؟
به نظر اینجانب عملکرد جریان تکفیری، دستمایه مناسبی برای دولتهای استکباری و صهیونیسم بین الملل است تا چهره اسلام را مخدوش و آن را به عنوان دینی خشن به افکار عمومی جهان معرفی کنند. جریان تکفیری با عملکرد خود، هر روز درحال تضعیف امت اسلامی است و موانع موجود بر سر راه سلطهگری قدرتهای استکباری در جهان اسلام را یکی بعد از دیگری از میان برمیدارد. از سوی دیگر، تفکر سلفیگری، همواره چشمانداز مبهمی از سیاست و قدرت سیاسی ارائه کرده و گروههای شبه نظامی به کمک همین ابهام در تعریف مفاهیم و ترسیم شرایط ایدهآل، به تهییج نیروهای خود به ویژه جوانان برای تشکیل حکومت بنیادگرایانه پرداختهاند و عموماً از میان گروههای فقیر و جوانان ناراضی کشورهای آفریقایی که در جست و جوی مدل نوینی از حکومت داری برای رفع مشکلات موجود هستند، نیرو جذب کرده و آنها را سازماندهی و در راستای اهداف خود به کار میگیرند. در خصوص این گروهها یک واقعیت وجود دارد و آن نقش تاریخی دو تفکر وهابیت و آموزههای ابن تمیمه(از علمای مذهب حنبلی در قرن 8 که شکلگیری وهابیت از آن متاثر بود) در شکل گیری این گروههاست و اکثر این گروهها اعم از جریانهایی که در عراق، سوریه، مصر، لیبی، یمن، افغانستان و نیز کشورهای آفریقایی تحت عنوان گروههای اسلامی فعالیت دارند، به جریان اصلی القاعده مرتبط هستند. پیدایش چنین گروههایی نشان میدهد که اندیشه سلفیگری از یک طرف بر خلاف آیات مصرح قرآن کریم میان اهل کتاب و مشرکین تفاوتی نمیبیند، از سوی دیگر با توسعه دادن مفهوم شرک، شیعیان را هم به ناروا مشرک میپندارد و نتیجه این میشود که با کوتاه بینی جایگاهی برای اخوت و برادری ایمانی باقی نمیگذارند.
راهکارهای مقابله با این گروهها چیست؟
بطور کلی، باید گفت که گروههای تکفیری تاثیر خطرناک و غیر قابل کتمان بر باورهای نسل امروز مسلمان و افکار عمومی جهان میگذارند و اکنون چهرهای خشن، بدوی و تمدن گریز از دین اسلام را به نمایش گذاشتهاند. متاسفانه رشد فزاینده چنین گروههایی تحت عنوان اسلام طی دهههای اخیر همواره دنبال شده است. انجام اصلاحات ساختاری در حوزههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در بلند مدت یکی از راهکارهای عمیق و پایدارتر برای مهار تروریسم و افراط گرایی است. همچنین رفع فقر، بسترسازی مناسب برای رسیدن به توسعه پایدار، برقراری تعاملات محلی بین سران گروههای درگیر و حکومتها، پاسخگویی به اولویتهای مشارکت محلی و نیز از بین بردن نارضایتیهای قومی و مذهبی میتواند ابزارهای مؤثر دیگری برای اقدامات خشونتآمیز باشد. افزون بر اینها راهکار مؤثر دیگر، بهرهگیری از تواناییهای گروههای اسلامگرای میانهرو است تا با استفاده از ظرفیتهای تاریخی و اشتراکهای فرهنگی خود بتوانند به ایجاد، پیشبرد و تثبیت روند صلح در این منطقه کمک کنند. متاسفانه مجامع جهانی تاکنون اقدام موثری را برای مقابله با جنایتهای تکفیریها در دنیا انجام ندادهاند و سازمان ملل در این راستا کوتاهی بسیاری داشته که پذیرفتنی نیست، اما آنچه که در حال حاضر از اهمیت بسزایی برخوردار است، رویکرد کشورهای اسلامی برای مقابله با تکفیریهاست. در این راستا مسئولیتی سنگین بر عهده مراجع و علمای دینی است که با این تفکرات افراطی مقابله کنند و اندیشمندان جهان اسلام باید در قالب نشستهای گوناگون راهکارهای موثر برای جلوگیری از اقدامات ضد بشری تکفیریها در کشورهای اسلامی را بررسی کنند.