فرارو- اوضاع جامعه ما چندان بسامان نیست. برخی از ایرانیان در سالهای اخیر دست به کارهایی زدهاند که جایی برای سخن گفتن باقی نگذاشته است. برخی از سوالها به گونهای هستند که پاسخ آنها در دل خودشان است. پاسخ به این سوال که ما برای آیندگانمان چه میراثی بجای میگذاریم هم درون خود سوال قرار دارد.
من بهعنوان یک هنرمند برای بیماران جذامی و شینآباد کارهایی انجام دادهام چراکه احساس کردم باید کاری انجام شود. دلم خواسته کاری انجام دهم. برای آیندگان چه کاری میتوان انجام داد؟ میتوان سخن به زبان باز کرد و حرف زد. میتوان به دروغ و پوچی در گفتار گرفتار شد. میتوان زبانبازی کرد و گفت باید آنها را تأمین کنیم.
اما من زبانبازی نمیدانم. عملکردم درباره موضوعاتی که در راهشان قدم برداشتهام، گواه فکر من است. برخی افراد عمل میکنند و زبان به حرف باز نمیکنند و از آن طرف برخیها هم تنها حرف میزنند و از عمل کردن خبری نیست. وضع امروز ما تا آن حد بغرنج است که سخن گفتن از میراثی که برای آیندگان میگذاریم، بیشتر به یک لطیفه شباهت دارد.
دوست ندارم بگویم میراث ما برای آیندگان نابودی است اما... من نمیتوانم کاری کنم. امیدوارم هرکسی در هرجایی از این کشور که هست، در حد وجدانی که دارد حرکت کند، کار کند و نابودی را برای آیندگان به ارث نگذارد. البته اگر وجدانی باشد. نیازمند افرادی هستیم که به جای حرفزدن و حرفزدن و حرفزدن دست به کار شوند و عمل کنند.