آیدین سیارسریع در روزنامه شهروند نوشت:
آیدین سیارسریع در روزنامه شهروند نوشت:
پیش خودم اظهار تاسف کردم و گفتم حرمت بچه از بین رفته، قدیم ندیمها که ما میخواستیم پا به عرصه وجود بگذاریم معمولا یک سری آدم خوشمزه به پدر و مادرمان میگفتند: «این تولهسگ کی به دنیا میاد؟» این خودش یک تلنگر جدی برای پدر و مادرها بود که با زبان بیزبانی میگفت مادامی که شما اسمی برای بچه انتخاب نکردهاید او از نگاه ما تولهسگ است!
مینا در جواب همسر با چهرهای عاجز و مستاصل گفت: راستش موندم بین آتبین و پادرا و پوپک و پرمون و پروشات و آبادیس کدوم رو انتخاب کنم!نتوانستم خودم را کنترل کنم، به هرحال پای سرنوشت یک کودک در میان بود، سریع گفتم: مینا جان آپاندیس نذار. بعدا میترکه میپاشه رو در و دیوار.
گفت: آپاندیس نه آبادیس.همسر گفت: وای این اسما خیلی هیجانانگیزه.
مینا گفت: البته بردیا میگفت بذاریم شرلوک هلمز.گفتم: بردیا کیه؟
مینا گفت: بردیا دیگه! محمود!گفتم: محمود کیه؟
گفت: محمود دیگه! بردیا!همسر چشمغره رفت که یعنی تمامش کن! بعد با یک لبخند مصنوعی گفت: آقامحمود شوهر میناجون اسمشون رو عوض کردن و گذاشتن بردیا.
مینا رو به همسر گفت: شما برای بچهتون چه اسمی انتخاب کردین؟
به حالت دشمن شاد کنی ناگهان گفتم: ما فعلا قصد نداریم.همسر بیتوجه به موضعگیری من گفت: اگه پسر شد آستیاژ اگر دختر شد شادلین!
به همسر گفتم: البته من برای پسر غلام رو در نظر داشتم.مینا پیفپیفکنان گفت: وااا... الان کی اسم بچهاش رو میذاره غلام؟
گفتم: این خودش یه نوع ساختارشکنیه مینا جان. بیست سال بعد که اسم همه بچهها آنیا و مانیا و گانیا شد، اسم بچه ما میشه خاص! اونوقت همه آنیاها و مانیاها و گانیاها میافتن دنبالش که غلام! ما رو به کنیزی بپذیر.مینا گفت: من که میگم اسم باید مد روز باشه.
همسر بیچاره که این وسط مثل کشور عزیزمان مانده بود بین سنت(من) و مدرنیته(مینا) و داشت تقریبا کش میآمد برای خاتمه دادن به این غائله گفت: «من اصلا پسر نمیخوام! دختر میخوام.»
مینا گفت: وااای پس بیچاره دخترت!همسر گفت: چرا؟
گفتم: نه بابا من اینطوریا هم نیستم. فقط این فاز شما برام جالبه. اصلا بیا یه پیشنهادی بدم بهتون.
مینا گفت: چه پیشنهادی؟گفتم: شما یکی از گزینههای روی میزتون شرلوک هلمز بود دیگه نه؟
مینا گفت: آره.گفتم: یعنی در واقع اسم بچه میشه شرلوک هلمز حسنزاده؟
مینا خیلی جدی گفت: بله!گفتم: بسیار خب... پس ما هم اسم دخترمون رو میذاریم خانم مارپل که در آینده این دو تا با هم ازدواج کنن و به امید خدا نوهمون بشه هرکول پوآرو.
خیلی وقت بود از ته دل نخندیده بودم .
شاد باشی ایام بکام نیکان
لذت بردم