جرالد مارتین منتقد سرشناس و فعال ادبیات آمریکای لاتین است. این محقق دانشگاهی همچنین استاد بازنشسته زبان و ادبیات اسپانیایی دانشگاه پیتسبورگ ایالاتمتحده آمریکاست. جرالد مارتین با وجود آنکه خود انگلیسیزبان است، 17سال از عمر خویش را به بررسی و نگارش زندگینامه گابریل گارسیا مارکز اختصاص داد. با توجه به ابعاد وسیع زندگی مارکز، در حالحاضر این کتاب به شکل ناقص منتشر شده و نویسنده امیدوار است نسخه کامل آن را در زمانی دیگر برای نشر آماده کند.
این کتاب با ترجمه بهمن فرزانه و از سوی نشر ققنوس منتشر شده است. پس از شنیدن خبر درگذشت مارکز و تماس با دکتر جرالد مارتین، با وجود گرفتاریهای فراوانی که داشت حاضر شد به سوالات ما در مورد این نویسنده شهیر آمریکای لاتین پاسخ دهد که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
نگارش کتاب زندگینامه گابریل گارسیا مارکز 17 سال زمان برده است. چرا؟
واقعیت این است که گابریل گارسیا مارکز زندگی بسیار وسیع، پردامنه و گستردهای داشت. رابطه او با کشورش نیز به همین شکل دامنهدار بود. این زندگی و روابط او در عین اینکه بسیار پرشوروهیجان بود پیچیدگیهای بسیاری هم داشت. خب با توجه به همه اینها من بهعنوان زندگینامهنویس مجبور بودم سفرهای زیادی انجام دهم، با افراد زیادی مصاحبه کنم. همچنین چارهای نداشتم که مطالب زیادی را مطالعه کنم و دقیقا به همان کیفیت مطالب زیادی بود که باید مینوشتم.
صحبتها درباره مارکز زیاد است. مذهب و اخلاق در آثار او چه نقشی داشته است؟
تنها اثری از مارکز که مباحث زیادی را در مورد دین مطرح کرده، «عشق و شیاطین دیگر» است. اما در مورد اخلاق باید بگویم که مفهوم اخلاق برای مارکز به طور بسیار گستردهای وابسته و ریشهدار در سوسیالیسم است. با این نگره مارکز همیشه و در همه داستانها و رمانهایش اخلاق را به تصویر کشیده است.
چرا مارکز در روایت داستانهایش این قدر از افسانهها استفاده کرده است؟
دلیلش این است که گابریل گارسیا مارکز، در وهله نخست نگرش خود به جهان تصویری را میدید که مطابق با منظر مردم عادی و معمولی جامعه بود؛ همان مردمی که مارکز بینشان رشد کرده بود. این مردم عادی ساکنان جهانی بودند که دارای منبعی بیپایان از جادو و ایدهها و داستانهای فوقطبیعی است.
کافکا چگونه موجب تحول گابریل گارسیا مارکز شد؟
مارکز نخستین بار کافکا را بهعنوان نویسندهای دید که جهان او تا حد زیادی مشابه جهان کلمبیایی خودش بود. اما پس از آن کافکا را به گونه دیگری دید. او کافکا را بهعنوان نویسندهای یافت که با فقدان آشکار و مبرهن واقعیت در جوامع سرکوبگر مدرن ارتباط برقرار کرده و از کموکاستیهای آن تا حدودی تحتتاثیر قرار گرفته بود.
مارکز برای مدتها روزنامهنگار بود. این مساله چه تاثیری بر ادبیات او داشت؟
خب ما میدانیم که روزنامهنگاران بر نکات اساسی و ضروری تمرکز میکنند. روزنامهنگاران همیشه در جستوجوی روشهایی هستند تا بتوانند مخاطبان خویش را با سرعتی بیشتر و قدرتمندتر به آثارشان مرتبط کنند. خود این مساله و روشها در نویسندگی چنین افرادی تاثیر مشخصی دارد.
ویژگیهای اختصاصی زبان مارکز چه هستند؟
باید بگویم مهمترین ویژگیهای زبان ادبی مارکز عبارتند از: وضوح و سادگی، فصاحت و نمایشی (دراماتیک)بودن. این سه عنصر در کنار یکدیگر آثار مارکز را شکل میدهند.
تاثیر او بر ادبیات آمریکای لاتین چگونه بوده است؟
مارکز پرنفوذترین رماننویس در تاریخ خود بوده است. اگرچه او مخترع آن (رمان) نبوده است. او نویسندهای بود که توانست امضای شخصی خود را داشته باشد و سبک ویژهای به نام رئالیسم جادویی را ایجاد کند.
جغرافیا چه نقشی در آثار او داشته است؟
منطقهای از کلمبیا که مابین سواحل شمالی (کاراییب) و ارتفاعاتند قرار گرفته در آثار او مشخص است. این منطقه در جغرافیای تخیلی و غیرواقعی داستانهای او نقش بسیار مهمی را بازی کرده است. و البته وضعیت آب و هوا نیز بر اتمسفر و فضای کلی کتابهای او تاثیری ویژه داشته است. بهطوری که آب و هوای گرمسیری سواحل کاراییب حضور مشخصی در آثار مارکز داشته است.
رمان مهم «صدسال تنهایی» در فرآیند نویسندگی مارکز چه نقش و تاثیری داشته است؟
خلق رمان «صدسال تنهایی» به این معنی بود که او تکنیکهای روایت خویش را در داستانگویی به تکامل رسانده بود. این رمان مشخص کرد که مارکز دیگر به یک نویسنده تمامعیار و حرفهای بدل شده است.
رابطه مارکز و منتقدان ادبی در چه وضعیتی قرار داشت؟
خب باید بگویم که مارکز به هیچ عنوان به منتقدان دانشگاهی علاقهای نداشت. در هر صورت مارکز میگفت که علاقهای به خواندن نقدهایی که منتقدان مینویسند ندارد. و فکر میکنم دلیل این امر این بود که شاید خواندن این نقدها و نظرات باعث میشد که قدرت خودانگیختگی در نویسنده کمرنگ و ضعیف شود.
دلیل عمومیت و محبوبیت مارکز چیست؟
دلیل مشخص گستردگی و محبوبیت آثار مارکز این است که او نویسندهای بود که از یکسو توانسته بود بهخوبی جهانبینی مردم عادی جامعه را حفظ کند. و از دیگر سو همین جهانبینی را به بهترین شکل برای جامعه روشنفکری تصویر کند.
سیاست در نوشتههای او نقشی دارد؟
هر صفحه از رمانهای مارکز از عناصر و اجزای سیاسی تشکیل شده است. اما جدا از آثار و کتابها باید بگویم که مارکز همیشه مشغول کار و فعالیت بود. این نویسنده برای بهدستآوردن اهداف مترقی برای جامعه مبارزهای همیشگی داشت.
آیا مارکز نسل جدیدی از نویسندگان را نوید میدهد؟
بله، حتما همینطور است. او موجب ظهور نویسندگانی است که در شیوه رئالیسم جادویی مینویسند؛ نویسندگانی که در جهان در حال توسعه (پسااستعماری) زیست میکنند.
توصیف شما از گابریل گارسیا مارکز چیست؟
به نظر من مارکز مردی بود از یک خانواده معمولی و غیرتشریفاتی و رسمی و البته یک نابغه بزرگ ادبی.
جنسیت در آثارش چه نقشی ایفا میکند؟
در تمام کتابهای مارکز رابطه زن و مرد یک ویژگی و مشخصه مرکزی و مهم به حساب میآید. خیلی از زنان جامعه ما اینگونه تصور میکنند و معتقدند که مارکز نویسندهای بود که تسلط و بینش کافی درباره روانشناسی زنان داشت. و همچنین او را نویسندهای میدانند که حس همدردی و علاقه ویژهای نسبت به شرایط زندگی زنان داشته است.