«تيراژ مطبوعات پايين است؛ روزنامه خوان حرفهيي كم داريم؛ نفس رسانهها به
شماره افتاده؛ بخش خصوصي حاضر به سرمايهگذاري نيست.» اين گزارههاي
تكراري در دو دهه اخير بارها درباره رسانهها - بهويژه مطبوعات- شنيده
شده كه اين روزها دامنه آن، به رسانههاي محيطي نيز كشيده شده است.ماجرا از
چه قرار است؟
اخيرا رسانه ملي بخشنامهيي درباره جذب آگهيهاي بازرگاني
اعلام كرده است كه بند آخر آن به شدت غيرحرفهيي و ضدرسانهيي است؛ بندي
كه ميتوان از آن به شليك عليه مطبوعات و رسانههاي محيطي ياد كرد.در اين
بخشنامه عينا و با امضاي مدير بازرگاني در بند 9 چنين آمده است: «به منظور
حمايت از صاحبان كالا و خدماتي كه فرصت حضور در تبليغات در ساير رسانهها
به جز صدا و سيما(!) تا پايان ديماه نداشتهاند، با حفظ تمامي تخفيفات هر
قرارداد، از 30 درصد« اضافه پخش تشويقي رايگان»(!) در بهمنماه بهرهمند
خواهند شد.»
ناگفته پيداست كه اين بند به صراحت دارد نوعي دامپينگ انحصاري
در بازار تبليغات عليه رسانههاي رقيب ايجاد ميكند. به ديگر سخن، اگر
مشتري پخش تيزر در ديگر رسانهها حضور نيابد تلويزيون براي بار نخست - به
شرط حضور نيافتن در مطبوعات و تبليغات محيطي- 30 درصد پخش تشويقي رايگان به
متقاضي ميدهد.اين بند به قدري گوياست كه به هيچ شرح و تفسيري نياز ندارد
اما پرسش حرفهيي مطبوعات با اقتصاد كمرمقي كه دارند، به روشني اين است كه
«تنها تلويزيون دولتي كشور كه هيچ رقيب بخش خصوصي را سالها به خود نديده،
چگونه اجازه مييابد تا رسما و علنا عليه اقتصاد ديگر رسانهها به ويژه
مطبوعات آن هم در «سال فرهنگ و اقتصاد» مشتريان را در شرايط اجباري حذف
بقيه رسانهها قرار دهد و سپس 30 درصد پخش تشويقي رايگان به مشتريان بدهد؟»
ترديد نميتوان داشت كه هيچ پاسخ قانعكننده و بهويژه حرفهيي از سوي
رسانه صدا و سيما براي ديگر همكاران رسانهيي وجود ندارد؛ الا اينكه بگوييم
«روند اقبال مشتريان»، روز به روز چنان نسبت به صدا و سيما افت كرده كه
اين رسانه حاضر است چنين غيرحرفهيي، زدن چوب حراج به فروش باكس آگهيهاي
بازرگاني خود روا دارد. رسانههاي محيطي نيز داستان مشابه ديگري دارند،
قيمتهاي سرسامآور «اجاره» از يك سو در كنار هزينههاي كمرشكن برق و
نگهداري- به دليل اجراي فاز دوم هدفمندي يارانهها- از ديگر سوي هرگز چنين
اجازهيي را نبايد به رسانه ملي ميداد كه به جاي «رقابت حرفهيي»،
رسانههاي محيطي را مانند مطبوعات در فشار اقتصادي و بنبست جذب آگهي قرار
دهد.
سخن آخر اينكه «محبوبيت رسانه ملي از نظر همكاران رسانهيي- چه
مطبوعات و چه رسانههاي تبليغات محيطي- نياز به احياي جدي دارد. راهكار چيز
ديگري است، نه شليك كردن به اقتصاد رسانههاي كمرمقي چون مطبوعات يا حراج
آگهيهاي بازرگاني در تلويزيون به نام تشويق.»
شايد گران نباشدن اما مردم توان خريد ندارند.اگر ارزانتر باشدن مشتري بيشتري خواهند داشت.