دیگر نسبت دادن ویژگیهایی چون اهل خانواده بودن، چاپلوسی، تعارفکردن، سازشکاربودن و اخیرا هم انفعال اجتماعی به ایرانیان چیز عجیبی نیست. علاوه بر بحثهای جامعهشناسانه و تاریخی که درباره خلق و خوی ایرانی صورت میگیرد، در گفتوگوی روزمرهمان هم از این ویژگیها و روحیات میشنویم و خودمان را به باد انتقاد میگیریم یا گاهی به بعضی از ویژگیها افتخار میکنیم. اما وقتی پای گذشته و اینکه از چه زمانی نسبت دادن چنین ویژگیهایی به ما شروع شد، باز میشود، بهترین منابعی که در اختیار داریم سفرنامههایی هستند که اغلب در دوران قاجار نوشته شدهاند. برای بحث درباره خلقوخوی ایرانی و ویژگیهایی که شاید امروز بیشتر رواج داشته باشند سراغ یکی از استادان تاریخ اجتماعی ایران رفتهایم.
به گزارش شهروند، محمدرضا جوادی یگانه، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران است. رساله دکتری او «دوراهی اجتماعی (تعارض میان نفع فردی و نفع جمعی) و عوامل موثر بر رفتار مردم در این موقعیت» بوده است و پژوهشهایی درباره «تنبلی اجتماعی»، «قانونگرایی در نظام اداری»، «کاربرد نظريه بازي در تحليل رفتار روزمره: تحليل جامعهشناختي اتلاف بنزين»، «ارایه راهكار براي كنترل و كاهش آسيبهاي اجتماعي براساس تجربه ساير كشورها» و «خلقیات منفی ایرانیان در سفرنامههای فرنگیان» انجام داده است. او اکنون، جامعهشناسی تاریخی و تاریخ اجتماعی ایران را تدریس میکند. کتابهای اصلاحات ۳ ساله: بررسی جامعهشناختی علل شکست روندهای اصلاحی در عصر ناصری(با همکاری ریحانه جوادی) و تغييرات اجتماعي برنامهريزي شده (با همکاری مهدی عباسی لاخانی) را در همین زمینه نگاشته و کتابهای پرورش رفتار پایدار (با همکاری علیرضا صادقی) و بازاریابی تغییرات اجتماعی: تغيير رفتار براي ارتقاي بهداشت، توسعه اجتماعي و محيطزيست (با همکاری ناصر بلیغ) را ترجمه کرده است.
برای شروع بحث درباره خلقوخوی ایرانی، ما در سفرنامهها دیدهایم که ایرانیان را با ویژگیها یا روحیاتی میشناسند و الان هم گاهی از مردم میشنویم که ایرانیها این ویژگیها را دارند، بهطورکلی آیا میشود برای یک ملت بهخصوص ملتی مثل ایران که تاریخ پرفراز و نشیبی داشته مجموعهای از خلقوخوها یا روحیات را نام برد؟
منظور از خلقیات، بخشی از رفتارها شامل اعمال، باورها و احساساتی است که در طول زمان و حوزه مکانی گسترده نسبتا به وفور تکرار میشود و در دوره طولانی مدت بین مردم یک ملت دیده میشود و تعمیم ذاتگرایانه هم نیست. اما اگر یک رفتار در بخشهای مختلفی از جامعه دیده و در طول زمان هم تکرار شود، میشود گفت ثابت است یا جزو خلق و خصال ملی یک قوم شده است. این ویژگیها را در جاهای متعددی میشود جستوجو کرد. اما منابع بومی تاریخ اجتماعی در ایران خیلی قدمت ندارد. به همین دلیل دادههایی که از زندگی اجتماعی مردم در ایران وجود دارد خیلیکم است، درباره سلسلههای پادشاهان و وقایع سیاسی اطلاعات هست، اما از اینکه مردم چگونه زندگی میکردند، چه میپوشیدند و چه میخوردند و چگونه رفتار میکردند، اطلاعاتی در دست نیست. یکی از منابع خوب درباره زندگی اجتماعی مردم سفرنامههایی است که خارجیان درباره ایران نوشتهاند، به ویژه سفرنامههایی که در سدههای گذشته نوشته شده و برای منتشر شدن در ایران نوشته نشده است. اغلب این سفرنامهها برای شناخت ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران و به منظور بهرهبرداری سیاسی و اقتصادی از آن نوشته شده است. البته این منابع در زنجیره شرقشناسی قرار میگیرند که سفرنامه نقطه میانی این زنجیره است. بیشتر سیاحانی که به ایران میآمدند، زبان فارسی را یاد میگرفتند یا بلد بودند و آنچه را میدیدند، مینوشتند مثلا آن را به انجمن جغرافیایی سلطنتی در انگلستان ارایه میدادند. بیشتر سفرنامهها خیلی دیرتر از زمان نگارش و در سده اخیر در ایران ترجمه و منتشر شده است. معدودند سفرنامههایی که زمان انتشار در فرنگ، در ایران هم ترجمه و منتشر شده باشد. برای نمونه سفرنامه بنجامین، نخستین سفیر آمریکا در زمان ناصرالدین شاه، ۳،۲ سال بعد از آنکه در آمریکا منتشر شد، در ایران هم ترجمه شد و ناصرالدینشاه هم کنار آن نوشته تماما مطالعه شد. پس سفرنامهها برای ما نوشته نمیشده که ملاحظه ما را کرده باشند یا به قصد تاثیر در ایران نوشته باشند. ممکن است نویسندگان سفرنامهها خلق و خو و رفتارهای ما را بد فهمیده باشند ولی دلیلی نداشته که دروغ بگویند. آنچه را که دیده و فهمیدهاند نوشتهاند و اگر از ما خوب یا بد گفتند برای استفاده خودشان گفتند.
چقدر میشود به ویژگیها و خلقیاتی که در سفرنامهها از ایرانیان تصویر شده اعتنا کرد؟ به ویژه به آن خلقیاتی که بیشتر تکرار شدهاند؟
جامعه ایرانی، جامعه بدی نیست، در طول تاریخ هم بد نبوده است. یکی از نکات مثبت جامعه ایرانی خانواده است، دیگری دینداری در آن است و گروههای دوستی و خویشاوندی. اما سفرنامه نویسان و سیاحان فرنگی به دلیل شرایط فرهنگی جامعه ایران، اجازه ورود به خانواده ایرانی را نداشتند. همچنین به دلیل اینکه مردم، فرنگیها را نجس میدانستند، حضور در مجامع دینی نیز برایشان ممکن نبوده است. لذا سیاحان فرنگی فقط بخشهای سیاسی و اقتصادی (و اندکی اجتماعی) جامعه ایرانی را دیدهاند و البته آن بخشها را به خوبی کاویدهاند، اما تعمیم دادن خلقیات آن بخشها به همه جامعه نادرست است. افرادی که سیاحان و ماموران سیاسی و اقتصادی فرنگی با آنها در ارتباط بودند، ویژگیهای خاصی بودند و سیاحان هم از روی شناخت آنها، درباره ایرانیها صحبت کردهاند که معروفترین آنها حاجی بابای اصفهانی است. درمجموع، سفرنامهها نکات بسیار خوبی برای شناخت جامعه ایرانی از نظر سیاسی و اقتصادی دارند اما در بخش فرهنگی و اجتماعی کمتر قابل استنادند. به هر صورت سفرنامهها دادههای خیلی خوبی درباره جامعه ایرانی، در غیاب دادههای بومی دارند ولی با احتیاط باید به آنها استناد شود.
بیشتر سفرنامهها مربوط به ایران قدیم و بهخصوص قبل از انقلاباند. جامعه ایران در این سالها تغییرات زیادی کرده. آیا این اتفاقات در خلق و خوی ایرانی تاثیر گذاشته است؟
اگر بپذیریم خلق به معنای یک ویژگی نهادینه شده است، به سادگی تغییر نمیکند. خلقیات منفی ایرانیان محصول ناامنی و استبداد طولانی مدت است و با تغییر نظام سیاسی به جمهوری به سرعت از بین نمیرود و هنوز رگههایی از آن وجود دارد. در دورههای جنبش اجتماعی در جامعه ایران مثل دوران مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی که هر دوسوی ماجرا درگیر کنش جمعی بودند، کمتر خلقیات منفی به چشم میآمده است. میشل فوکو که در سال ۵۷ به ایران آمده، خیلی نکته منفی در ایرانیان ندیده است. انقلاب به تعبیر لیلی عشقی یک حادثه متفاوت با زمانهای عادی است. بنابراین در دورههای کوتاهی مثل دوران انقلاب، جنگ و مشروطه یا ملی شدن نفت، یعنی دورههایی که کنش جمعی هست، براساس مشاهدات سیاحان فرنگی، خلقیات منفی کم میشود. خود ما هم هنوز از سال ۵۷ بهعنوان دوره طلایی یاد میکنیم و میگوییم مردم به هم کمک میکردند و با هم رفتار خوبی داشتند اما به غیر از این زمانهای کوتاه، خیلی از خلقیات ایرانی در طول تاریخ در جامعه مشاهده میشود.
یکی از ویژگیهای جامعه ایرانی که مرحوم بازرگان هم از آن یاد کردهاند، روحیه سازگاری ایرانی است، آیا میتوان گفت این روحیه به این دلیل بوده که ایرانیان صلحطلب بودند و علاقهای به جنگ نداشتند؟
سازگاری با روحیه انفعال متفاوت است. ویژگی زندگی مردم یکجانشین در ایران، پرهیز از جنگ و خشونت است. در شهرهای کوچک و روستاها به دلایل اقتصادی و فقر رایج که در آن مازاد تولید به قدری نبوده که بتوانند سرباز دایمی داشته باشند، اهل ستیز نبودهاند. یعنی ویژگیهای جغرافیایی، فاصله میان شهرها و روستاها، بیآبی و نبود، مازاد و فقدان حکومت مقتدر، روحیه سازگاری را در یکجانشینان به وجود آورده است. مسالمت بیش از اندازه و پرهیز از خشونت ریشه در ناامنی و جنگ در تاریخ ایران دارد. بعد از جنگ جهانی دوم است که کشورهای جهان تلاش دارند مشکلاتشان را با گفت و گو زیرنظر یک سازمان فراملی حل کنند و برخی اصرار دارند، نشان بدهند ایران در ۲۰۰ سال گذشته درگیر جنگی که شروعکننده آن باشد نبوده است. وقتی تمام اقوام همسایه ما طمع ارضی دارند و در زمانهای که همه مردم گرگند، صلحخویی صفت پسندیدهای نیست. به وقت ضرورت باید با گرگها برخوردی در حد گرگ داشت. صلحطلبی خوب است اما ممکن نیست که همیشه بتوان در صلح ماند. برای اینکه کشوری بقا داشته باشد نیاز دارد که از حداقلی خشونت بهرهمند باشد.
سازگاری یا دقیقتر، سازشکاری در این معنا روحیهای نیست که علیالاصول بتوان آن را ترویج و به آن تفاخر کرد.
و حالا این روحیه سازشکاری تا چه حد با بیتفاوتی اجتماعی که در سالهای اخیر بهعنوان یکی از ویژگیهای زندگی شهری ایران از آن یاد میشود، ارتباط دارد؟
اصولا در زندگی جدید نیاز به حداقلهایی از بیتفاوتی هست، بهخصوص در شهرهای بزرگ. وقتی از کنار یک تصادف عبور میکنید بهترین کار این است که زنگ بزنید به پلیس و خودتان محل حادثه را ترک کنید تا ازدحام نشود. سطوح دخالت باید معنا داشته باشد. شهر محل گمنامی است. نمیتوان در هرکاری دخالت کرد. بیتفاوتی اجتماعی با سازگاری و تن به هر چیزی دادن متفاوت است. به این معنا که زندگی خودت را بکنی و از زندگی و منافع خود هم دفاع کنی اما به مردم کاری نداشته باشی. منظور از سازگاری این است که تن به همه چیز بدهی و با هر قومی سازگار باشی.
سازگاری در این معنا، سازشکاری است و بر سر اصول نایستادن. امروزه اگر کسی در ایران اسم فرزندش را صدام بگذارد، خائن یا بیتوجه به چندصدهزار نفری است که در جنگی که صدام بر ایران تحمیل کرده، کشته شدند. ولی اسامی چنگیز، آتیلا، تیمور و اسکندر در ایران رایج است. اینها نشانههایی از سازشکاری است که ما آن را نقد میکنیم.
بعد از مدرن شدن ایران خیلی چیزها به هم خورده و بعضی از این خصایص که قبلا در سفرنامهها هم آمده تغییر کردهاند. آیا با این توصیف میتوان یک ویژگی را بهعنوان ویژگی مهم جامعه ایرانی نام برد؟
توصیف جامعه پیچیدهای مانند ایران با یک صفت دشوار و حتی نشدنی است. اما میتوان گفت ناامنی شرایطی است که باعث بروز بعضی از خلق و خوهای منفی ایرانیان میشود. امنیت به معنی اطمینان به آینده و عدم ترس از دیگران و حکومت و همسایگان و محیط است که زمان طولانی میبرد تا ایجاد شود. چند دهه برای ایجاد امنیت لازم است، درحالیکه با یک واقعه از بین میرود و هنوز رگههای این ناامنی در جامعه ایران وجود دارد. بهعلاوه من اعتقاد ندارم که در جامعه ایرانی برخی ویژگیهای کاملا ثابت وجود دارد و حتی خود مرحوم بازرگان که معتقد بود ایرانیها سازشکارند، نمونه خوبی برای نظریه خودش نبود و کاملا در تعارض با آن نبود. همچنین ایران در زمانی که این کتاب را مینوشت نیز نمونه خوبی برای این نظریه نیست.
۳ سال بعد از نوشتن این کتاب انقلاب رخ داد و نشان میدهد که این ویژگی چندان قابل تعمیم به همه زمانها و افراد نیست. اما در هر حال، اگر بخواهیم در ایرانیان یک ویژگی مقبول پیدا کنیم، آن صفت «جوانمردی و فتوت» است. این مساله به این معنی نیست که فتوت ویژگی امروز ما است ولی اگر قرار است یک صفت داشته باشیم آن«فتوت» است. تحقیقات دیگران، ازجمله باتسن هم چنین چیزی را نشان میدهد. با این حال اینکه مردم ایران جوانمردند و جوانمردی در ایران رواج دارد بهعنوان یک آرمان مطرح است.