چه زماني از وقوع اين جنايت مطلع شديد؟
بعد از اذان مغرب و عشاء بود. نماز مغرب را خوانده بودم و خودم را براي
نماز عشاء آماده ميكردم كه تلفن كشيك قتل به صدا درآمد. مامور كلانتري از
آن سوي خط اعلام كرد، مرد ناشناسي در يك ساختمان مسكوني در خيابان ميرعماد
به قتل رسيده است. دستور حضور تيمهاي تخصصي از جمله افسر پليس آگاهي،
پزشكي قانوني و تشخيص هويت را در صحنه جنايت صادر كردم. به دليل اينكه محل
جنايت به خانه ام نزديك بود سريع به آنجا رسيدم. جسد مرد ميانسالي در راه
پلهها افتاده بود.هيچكدام از ساكنان او را نميشناختند. مقتول هدف يك ضربه
چاقو قرار گرفته بود. همسايهها تنها صداي " دزد. دزد. بگيريدش." را شنيده
بودند . وقتي از خانههاي خود بيرون ميآيند با مقتول رو به رو ميشوند كه
قبل از گفتن حرفي از حال ميرود.
در ابتدا هويت مقتول مشخص نبود. رد خون را دنبال كرده و به دو طبقه بالاتر
رسيديم. درب واحد آپارتماني باز بود. در ميان واحد سجاده اي پهن بود كه
شواهد نشان ميداد ، مقتول هنگام نماز از پشت سر هدف چاقو قرار گرفته است.
در كنار سجاده يك صندلي قرار داشت كه مقتول براي بلند شدن از آن كمك گرفته
بود و رد خون روي دسته آن مشهود بود. ساكنان ساختمان در تحقيقات گفتند كه
اين واحد آپارتمان متعلق به زن سالمندي است كه در حال حاضر بيمارستان است.
در بازرسي جيب مقتول يك كارت شناسايي كشف شد كه از اين طريق هويت مقتول
مورد شناسايي قرار گرفت.
چگونه به قاتل رسيديد؟
در بررسي محل جنايت تلفن همراه و دفترچه تلفن مقتول را پيدا كردم.
بلافاصله تحقيق تلفني از افرادي كه در دفترچه تلفن بودند را آغاز كردم.
بازجوييهاي تلفني طولاني باعث شد در اين مدت چهار بار تلفن همراهم باطري
تمام كند. سرانجام پس از 15 ساعت به ريحانه رسيديم. البته نام او در دفتر
تلفن ريحانه نوشته نشده بود.
از او خواستم براي ديدن يك عكس قرار بگذارد. در ابتدا گفت كه مادرم سكته
كرده و نميتواند بيايد. وقتي گفتم خودم ميآيم گفت چالوس است و تا 45
دقيقه ديگر خودش را به تهران ميرساند. آن روز تعطيل بود و امكان نداشت او
در اين مدت كم خودش را به تهران برساند به همين خاطر به موضوع مشكوك شده و
دستور رديابي آنتن تلفن همراهش را دادم. بررسيها نشان داد، تلفن همراه در
تجريش فعال است. خودم همراه ماموران راهي محل مورد نظر شديم. وقتي به مقابل
خانه شان رسيديم دوباره با او تماس گرفتم. در اين مدت هم چند بار با هم
تلفني تماس داشتيم و او سعي ميكرد طوري وانمود كند كه در جاده است. وقتي
فهميد مقابل خانه شان هستم خواست عكس را مقابل پنجره اتاقش بگيرم كه قبول
نكردم و سرانجام در را باز كرد.
در همان مرحله نخست به قتل اعتراف كرد؟
براي اينكه اعتراف كند بايد مدارك مستندي را آماده ميكرديم. به بازرسي
اتاقش پرداخته و زير تخت يك چاقوي آغشته به خون پيدا كرديم. مانتو و مقنعه
آغشته به خون نيز در اتاق كشف شد. ريحانه كه ديگر راهي براي فرار نداشت لب
به اعتراف گشود و به ارتكاب قتل اعتراف كرد.
از همان ابتدا هم دفاع از ناموس را به عنوان انگيزه قتل مطرح كرد؟
نه! او در ابتدا درباره انگيزه اش حرفي نميزد و بعدها موضوع دفاع از
ناموس را مطرح كرد. 6 ماه روي اين پرونده در دادسرا كار شد تا هيچ نكته
مبهميوجود نداشته باشد.پس از طي تشريفات قانوني پرونده براي محاكمه به
دادگاه كيفري فرستاده شد. جلسه دادگاه نيز به رياست قاضي تردست برگزار شد.
قاضي تردست از قضات باتجربه و حرفه اي بود كه در بعضي از محاكمات با
تيزهوشي متوجه بي گناهي متهم به قتل شد و او را تبرئه كرد. موضوع دفاع
مشروع از سوي دادگاه نيز رد شد و اين درحالي بود كه ريحانه و وكلايش
نتوانستند براي ادعاي خود دليلي بياورند.
با توجه به تحقيقات صورت گرفته در دادسرا به نظر شما انگيزه اصلي اين قتل چيست؟
ريحانه هيچ وقت انگيزه اصلي خود از قتل را نگفت. اما شواهد موجود در صحنه
انگيزه دفاع مشروع را قاطعانه رد ميكند. مقتول در حال نماز خواندن بود كه
قتل رخ داد. در خانه نيز قفل نبود. از سوي ديگر خيابان ميرعماد به خاطر
نهادهاي مهميكه در آن مستقر است هميشه پرتردد است. واحد مورد نظر نيز يك
بالكن داشت كه رو به حياط بود. هميشه در حياط خانه تعدادي از اهالي حضور
داشتند. با اين توضيح اگر انگيزه مقتول تجاوز بوده ، ريحانه ميتوانست به
راحتي از آنجا فرار يا درخواست كمك كند. ريحانه در برابر انگيزه اش از قتل
سكوت كرده و اميد دارد فردي در آخرين لحظات به كمك او بيايد.
در ابتدا هويت مقتول مشخص نبود. رد خون را دنبال كرده و به دو طبقه بالاتر رسيديم. درب واحد آپارتماني باز بود. در ميان واحد سجاده اي پهن بود كه شواهد نشان ميداد ، مقتول هنگام نماز از پشت سر هدف چاقو قرار گرفته است.
ولی یک نکته خیلی مهم رو میگه که به دلیل راه افتادن موج بخشش محکومین در جامعه بعضی از قاتل ها انگیزه شون رو نمی گن و اطلاعات رو مخفی می کنن