مطلب زیر را یکی از خوانندگان برای فرارو ارسال نموده است
فرارو؛ درود برشما
فکر نمی کردم روزگاری خودم را در حال تایپ خبری بد برای سایت محبوبم ببینم. خبری و اتفاقی که دل هر ببیندهایی را سخت آزرده خواهد کرد.
اینکه فرهنگ و تمدن در کجای آیین و کیش این مردم نقش بسته است و چرا مردمآزاری از جنس خشونت محض، کماکان ارضا کننده حس لذائذ دنیوی بعضی از مردم ایران است.
امروز عصر طبق روال هر روز کاری در ایستگاه چیتگر سوار بر قطار ساعت 18:53 به مقصد کرج شدیم به بخش فوقانی یکی از واگنها با یکی از دوستان رفته و مشغول صحبت بودیم. اینقدر گرم صحبت شدیم که گذشت زمان و رسیدن به ایستگاه کرج را متوجه نبودیم.
ایستگاه اتمسفر قطار بعد از توقف کوتاه شروع به حرکت کرد. پاسی از زمان حرکت نگذشته بود که صدای انفجار گونه رنگ از رخسار اطرافیان و ما را پرناند!
هجوم شیشه خوردهها در هوا برای یک لحظه در مقابل چشمانم حک شد.
صدای انفجار نبود؛ صدای پرتاب سنگی هفت یا هشت کیلویی به طرف قطار در حال حرکت بود که شیشه ردیف صندلی جلوی ما را به شکل مهیبی منفجر کرد!
پیرمردی همراه یک مرد با زن و دختر بچه خردسالش در آن ردیف نشسته بودند. صدای فریاد و گریه دخترک 3 یا 4 ساله کل فضای واگن را گرفت. سر و صورت مرد زخمی شده بود و مادر بچه با دستانی لرزان گاه به کودک گریان نگاه میکرد که با دستهای کوچکش صورت خود را گرفته بود و گاه به شوهرش که از اصابت شیشه خردهها، چندین خراش بر سر و صورتش نقش بسته بود.
خدا را صد هزار مرتبه شکر سنگ در جهت خلاف بر روی پشتی صندلی که خالی بود اثابت کرد و غیر از چند جراحت ساده اتفاق دیگری به ظاهر برای مسافران بخت برگشته نیفتاد.
عکس های مختصری از این اتفاق را برای شما میفرستم امیدوارم با تدبیر و آگاه سازی شما باعث ایجاد کنترل بیشتر در مسیرهای مترو باشیم.
پیروز باشید
قبول کنیم تا زمانیکه فرهنگمون اینه، انتظار هیچ بهبودی در شرایط اجتماعی مون رو نباید داشته باشیم.