زمزمه ها حول محور ورود زود هنگام
جناحهای سياسي به انتخابات مجلس و همچنين حرف و سخنهای تاثير اصلاحطلبان
بر راي آوري روحاني سبب شد تا سراغ يكي از اصلا ح طلباني برويم كه كمتر
وارد بحثهای بي اساس گروههای سياسي مي شود و بيشتر اوقات سخناني را بيان
ميكند كه حكايت از تار و پود مباحث سياسي روز دارد.ابراهيم اصغرزاده،
سياستمداري كه هيچگاه دست رد به درخواستهای روزنامه «قانون» نزده است،در
اين گفت و گو به سوالات ما پاسخ مي دهد.
آيا انتخابات ۹۲ را با انتخابات ۷۶ مي توان مقايسه كرد؟
انتخابات سال ۹۲ بسیار مهم بود و حتی از سال۷۶ نيز مهم تر بود. درسال ۷۶
کشور وارد مرحله جدیدی شد و ۱۶ سال است ما شاهد آثار انتخابات آن سال
هستيم. از ۷۶ به بعد در کنار هر انتخابات و قبل از مراحل حقوقی انتخابات یک
جنبش اجتماعی پديدار میشود و آن جنبش اجتماعی شعارها و مطالبات خود را
سازماندهی میکند و بعد که انتخابات شروع میشود، اين شعارها و مطالبات
خود را به احزاب و کاندیداها تحمیل میکنند. درسال ۷۶ طبقه متوسط نقش
آفرینی کرد ولی در ۹۲ یک ائتلاف طبقاتی تشکیل شد یعنی اینکه گروههای پایین
دست جامعه به کمک طبقات متوسط جامعه آمدند.
اين گروهها چه مطالباتي داشتند؟
مطالباتشان به گونهای بود که کاندیداهای جناح راست نيز شعارهايی دادند
که به تبار و سابقه آنها نمیخورد. این اتفاق از این منظر که فرصتهایی را
در کشور ایجاد کرد مهم است و دولت آقای روحانی باید از آن استفاده کند.
شاخصههای اين انتخابات،اولا اين بود كه حکومت براي اولین بار پذیرفت
مخالفانی در کشور حضور دارند و باید به پای صندوق رای بیایند، دوما مشخص شد
دولت با یک اپوزيسیون داخلی نجیب به نام اصلاحات رو به رو است. مشخص است
اصلاح طلبان مخالف شرایط موجود هستند ولی حاضرند در چارچوب قانون اساسی
براي كشور کار کنند و حاضر نیستند مطالبات رادیکالي که دولت روحانی را با
مشکل رو به رو ميكند بيان كنند. این در حالی است که در سال ۷۶ افرادی
بودند که حتی قصد داشتند از قانون اساسی عبور کنند.
آيا اين اصلاح طلبان مي توانند كمكي در اداره دولت داشته باشند؟
اصلاح طلب ها و منتقدان فرصتی برای آقاي روحانی ایجاد میکنند که بتواند
پایگاه اجتماعی و تفکرات خود را توسعه دهد. ائتلاف میان طبقه متوسط و تنگ
دست که نسبت به سیاستهای احمدینژاد معترض بودند و وجود یک نیروی منتقد
نجیب مانند اصلاحطلبها به آقاي روحانی براي به قدرت رسیدن کمک زيادي
میکند.
از نقش آقاي هاشمي و خاتمي در موفقيت روحاني بگوييد.
آقای هاشمی و خاتمی هم ناچار شدند و هم تیز هوشانه سوار بر موج دوران انتخابات شدند و به نفع روحانی حرکت کردند.
چالشهای پيش روي اين ائتلاف چيست؟
مشكل اينجاست كه اين ائتلاف شكننده وناپايدار است.
چرا ناپايدار؟
چون سازماندهي ويژهاي ندارند و توده وارند واگر آقای روحانی به
اصلاحطلبان و هوادارانش کمک نکند كه این تودهها را سازمان دهی کنند دولت
اعتدال از درون دچار آشفتگی و مشکل میشود.
راهكاري كه شما ارائه ميدهيد، چيست؟
این ائتلافها یک سری خواسته دارند که اگر به آنها توجه نشود از هم
میباشند و به متفرقین تبديل و مطالبات آن ها تکثیر میشود.از سوي ديگر
بسیاری از گروهها جاي اینکه به روحانی کمک کنند، پراکنده و دولت روحانی
در سالهای آینده عمر خود با یک خلأ مواجه میشود. در همين راستا روحانی
میتواند این تهدید را به فرصت تبدیل کند البته به شرط اینکه به نیروهای
منتقد و طرفدار اجازه دهد این ائتلاف ها را به وسيله احزاب و نهادهای مدنی
سازمان دهند.
تبعات از بين رفتن اين ائتلاف چيست؟
اگر این ائتلافها از بین برود مخالفان و دشمنان روحانی به صحنه بر
میگردند و سازمان رای را به نفع خود مصادره میکنند. براي همين روحانی
باید زمینه ساز تشکل بخشيدن به تودهها باشد و این افراد تشکل پیدا
نمیکنند مگر اینکه در سازماندهي آن ها نخبگان و هنرمندان و جميع افرادي كه
در حال حاضر فعال هستند به كمك گرفته شوند. شما میبینید وقتی روحانی قصد
دارد حرکتی انجام دهد، توسط نیروهای رقیب و راست افراطي جلوی آن گرفته مي
شود. براي اینکه میدانند اگر این نيروها سازماندهی و تبدیل به تشکل شوند،
دیگر جایی برای آنها در فضای سیاسی کشور نخواهد بود و روحانی موفق خواهد
شد.
روحاني براي موفقيت در اين خصوص باید چه کند؟
رئيس جمهور باید تمام تلاش خود را داشته باشد تا بتواند این ائتلافها را
تا انتخابات مجلس دهم رهبری کند و در اين صورت مجلس از نمایندگانی تشکیل مي
شود که اکثریت مردم را رهبری میکند.
برای رسیدن به این آرمان چه مشکلاتی وجود دارد؟
بله. اولین مشکل بر سر راه دکتر روحانی، شورای نگهبان است. شورای نگهبان
با حق استصوابی که برای خود قائل است امکان دارد برای مجلس مشکل ایجاد کند و
روحانی به عنوان رئیس جمهور نه به عنوان رئیس جمهوري باید با شوراي نگهبان
گفت و گو کند و از حقوق مردم دفاع کند.مطمئنا گوشهای شنوایی در شورای
نگهبان وجود دارند که صدای انتخابات ۹۲ را شنیده باشند و بخواهندشأن شورای
نگهبان را حفظ و ارتقاء ببخشند. گفتوگوی آقاي روحانی با شوراي نگهبان مي
تواند كاري كند انتخابات مجلس رقابتیتر باشد. به نظر من این وظیفه اصلی
روحانی است و وي نیازی ندارد مجلسی دولت ساخته به وجود بیاورد بلکه مردمی
که به او رای دادند، افرادی را روانه مجلس میکنند که به صورت طبیعی از
روحانی حمایت میکنند و فقط باید این بستر آماده باشد.
الزامات اين انتخابات چيست؟
دولت روحانی نباید در خواب خرگوشی به سر ببرد و شاهد باشد تمام افرادی که
صلاحیت لازم را براي شركت در انتخابات دارند رد صلاحیت شوند و افرادی به
مجلس بیایند که جلوی اقدامات و اصلاحات روحانی را بگیرند.
این اقدام سودی هم برای اصلاحات دارد؟
اگر روحانی اقدامات لازم را انجام دهد، اصلاحطلبان نیز خود به خود سود
خواهند برد چرا اینکه اصلاح طلبان بعد از دولت احمدینژاد دارای یک جایگاه
ممتازی در جامعه شده اند و حتی اصولگرایان خردورز نیز حرفهایی را میزنند
که از زبان اصلاحطلبها نیز شنيده نمي شد.اگر روحانی بستر را برای برگزاری
انتخابات دموکراتیک آماده کند، ما مجلس مقتدری خواهیم داشت و قطعا تشکیل
مجلس مقتدرآينده به نفع روحانی است. ولی اگر روحانی سرگرم مسائل سیاست
خارجی شود و تنها به دنبال پیروزی در آن باشد، راستها این پیروزی را
مصادره میکنند و اگر پشتوانه سیاست خارجی سیاست داخلی نباشد پيروزي ها
ناپایدار خواهد شدو بايد اشاره كنم در دنیا دولتی را مقتدر میدانند که
پشتوانه مردمی داشته باشد.
شما چه راهكاري براي حفظ پشتوانه مردمي پيشنهاد مي كنيد؟
برای مثال بعد از انتخابات رياست جمهوري كه روحاني راي آورد،تودههاي
خودجوش مردمي به خيابانها آمدند و يكپارچه مطالباتی درباره وقایع 88 را
فرياد زدند و روحاني بايد به اين خواسته ها احترام بگذارد.
به نظر شما دكتر روحاني به تنهايي ميتواند در برابر اين بحث ها تصميم بگيرد؟
روحانی باید با طرفهای دیگر بنشیند و بگوید اگر میخواهید من و كشور موفق
شويم و تنشها رفع شود باید به من کمک کنید.اگر اين مشكلها رفع شود در
عرصه بين الملل نيز مشخص ميشود دولت تمام حکومت را اداره میکند و این به
نفع روحانی است و از سوی ديگر با احترام به خواستههاي مردم، شکاف میان
دولت و ملت نیز کم
میشود.
ولي من معتقدم اين تصميمات تنها به دست دولت نيست و نهاد هاي ديگر تصميمگير نيز هستند كه تاثيرگذارند،درست است؟
بله درست است. ولی روحانی فراتر از يك رئیسجمهور، نماینده یک جنبش
اجتماعی است. این جنبش شاید پنهان شود ولی از بین نمیرود. این اسب چموش
باید به کنترل در بیاید وگرنه به یک نیروی مخرب تبدیل میشود و كشور باید
بتواند تهدید را به فرصت تبدیل كند.
به نظر شما اين صحبت ها عملي است؟
چطور راست هاي افراطي میتوانند هر کاری كه مي خواهند بکنند و به دولت
فشار بیاورند و اين در حالی است که هیچ جایگاهی در کشور ندارند ولی روحانی
که رئیس جمهور مملکت است نمیتواند در برابر آنها بايستد و از فشار ها
جلوگیری کند.گفتمان آقای روحانی حاکمیت یگانه و بسیار خوب است. اين رويكرد
میتواند سبب یک استحکام درونی شود و روحانی را محبوبتر کند و از سوی دیگر
به ایران در مذاکرات بین المللی جایگاه ويژه اي دهد.
صحبت هاي شما صحيح است ولي بايد به اين نيز توجه داشت كه كشور 8سال در اختيار دولتي مانند دولت احمدي نژاد بود.
قبول دارم. دولت یازدهم به دلیل شخصیت خود آقای روحانی دارای سابقه است.
روحانی مانند احمدینژاد که بیآدرس و چتر باز نبوده است و سابقه او در
امنیت ملی، جبهه و سایر منصبهای حکومتی مشخص است. ولی دولت احمدی نژاد از
افرادی ترکیب شده بود که آدرسی نداشتند و ناگهان وارد فضای سیاسی کشور
شدند. ما نیز به همین علت نباید انتظار داشته باشیم روحانی مثل احمدینژاد
باشد ولی روحانی باید بداند زمان به سرعت میگذرد و باید ابتکار عمل دولت
افزایش پیدا کند.
به نظر شما چگونه مي تواند از پس اين كار بر بيايد؟
دولت روحانی دولت احمدینژاد نیست كه پارتيزاني عمل كند و باید دایم با
خلق فضاهایی اجازه عرض اندام به نیروهای افراطی را ندهد و طوري نباشد كه
آنها طرح مسئله کنند و روحانی جواب دهد. برای مثال روحانی میتواند پا در
یک کفش کند و بگوید این کادری که صدا و سیما را اداره میکند و برنامههای
دولت را تخریب میکند عوض شود و حتی در رابطه با سخنان برخی ائمه جمعه
تندرو هم پاسخ محکم بدهد و در قد و قامت یک رئیس جمهور ظهورپیدا کند.
انتقادي در حوزه اقتصاد دولت داريد؟
اقتصاد کشور ناشفاف است و نیروهایی روي اقتصاد انگشت گذاشتهاند که رگ و
ریشه امنیتی و نظامی دارند و این يك چالش است و روحانی باید حوزه اقتصاد را
شفاف کند. برای مثال در تهران دولت باید به مردم پاسخگوباشد و بايد نشان
دهد زیر پوست تهران چه وضعیتی است و شركت هاي نظامي كه پروژه ها را اجرا
ميكنند باید قواعد و شرایط را داشته باشندکه شرکتهای شخصی و خصوصی دارند و
صرف اينكه نظامياند نباید از موقعیت استفاده کنند.از سوي ديگر اگر زلزله
اي درتهران بیاید شما میفهمید چه فسادی در پروژههای شهری ما وجود داشته
است و چون نظارتی بر آن نبوده خسارت هاي جبران ناپذيري خواهند زد. بنابراین
دولت نمیتواند کنار بکشد و بگوید در رابطه با تهران و ديگر پروژهها به
اين دليل كه در دست نهادهای نظامی است،كنترلي ندارم.بنابراين دولت به اين
دليل كه رابط پول مردم با نهادهای دیگر است باید پاسخگو باشد.
به نظر شما احتمال بازگشت افراد و تفكرات 8 سال گذشته وجود دارد؟
تصور ميكنم اكنون جلساتي بين شكستخوردههاي انتخابات رياست جمهوري تشكيل
ميشود تا در انتخابات مجلس دهم به صحنه بيايند. جريان بنیادگرايي سنتي
يا بنيادگرايي افراطي وجود دارد و به اين سادگي از جامعه ايران حذف نخواهد
شد ولي چه زماني بتواند خود را به سطح جامعه برساند، به قدرت ما براي
سازماندهي جامعه، بستگي دارد. هر چه جامعه تودهوار باشد و هر چه جامعه از
تشكيلات و نهادهايي كه آن را سازماندهي ميكند، فراري باشد افراد ميتوانند
به وسيله تفكرات پوپوليستي و بنيادگرايي تحريك شوند. قطعا دولت احمدينژاد
و تفكر احمدينژاديزم در جامعه باقي است، رقيب اصلي اين تفكر سازمان دادن
به جامعه است.
نقش دولت روحاني در بهسازي چهره ايران در نظام بين الملل را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
مردم ما بدانند كه اپوزیسيون خارج از كشور يا طيفهاي برانداز براي
موقعيت ايران در منطقه و جهان زمينگير شدند.ازسوي ديگر در ميان كشورهاي
همسايه همچنين شرايط بينالمللي كشور نسبت به گذشته ارتقا يافته است.
اكنون ايران در وضعيتي است كه نظام فرسوده عربستان سعودي و نظام فاشيست
اسرائيل كاملا در مقابل ما ايستادهاند. چند سال پيش بسياري از روشنفكران
ميگفتند امكان ندارد آمريكا در مقابل اسرائيل و عربستان بايستد اما
شاهديم كه بارها در مقابل آنها ايستاده است. آن جنبش اجتماعي به دنيا
نشان داد حاضر است به صندوق راي تمكين كند. اگر ما به دنبال تحريم انتخابات
رفته بوديم و در انتخابات شركت نكرده بوديم، هر كانديداي ديگر حتي بهتر از
روحاني به قدرت رسيده بود، موقعيت كشور ارتقا پيدا نميكرد و ايران نمي
توانست ديالوگي با جامعه جهاني برقرار كند.
البته پرچم دار آشتي با صندق راي آقاي خاتمي بودند.
آقاي خاتمي در انتخابات مجلس نهم فداكاري كرد. به رغم فضاي منفي كه عليه
او به وجود آمده بود، در حوزه انتخابات دماوند راي داد. خيلي از دوستان
در آن زمان گفتند آقاي خاتمي اشتباه كرده است. آن زمان به دوستان گفتم كه
خاتمي داراي استراتژي است و ميخواهد در اين حكومت از روزنه انتخابات
استفاده كند. به نظرم، موقعيت خاتمي در انتخابات 92 هم تحكيم شد. او به
عنوان يك ليدر، براي جريان اصلاحطلب، قدرت تجميع نيروهاي اصلاح طلب را
دارد و فرصت طلايي براي خاتمي و هاشمي، به خصوص با رد صلاحيت هاشمي
رفسنجاني فراهم شد. رد صلاحيت، نقش آقاي هاشمي را براي هميشه در تاريخ ثبت
كرد. اشتباهي كه شوراي نگهبان كرد، موقعيت خاتمي و هاشمي را فوق العاده
تقويت كرد.
افراطيها و راديكالها ادعا ميكنند كه اصلاحطلبها چون
ميدانستند در انتخابات 92، آقاي عارف نميتواند راي بياورد، او را كنار
ميگذارند و از روحاني حمايت ميكنند. اين در شرايطي انجام شده است كه
سياستهاي روحاني مورد پسند اصلاحطلبان هم نبود. آيا اين ادعا صحت دارد؟
تصور ميكنم حرف مهمي است و چندان هم غلط نيست. چند وقت پيش به دوستاني
به شوخي گفتم اين رحم اجارهاي براي پرورش يك نطفه است . وقتي به شما
اجازه نميدهند احزاب جريان سياسي ات فعاليت داشته باشد، مجبور به ائتلاف
ميشويد. همانطور كه ميدانيد مهمترين احزاب جريان اصلاح طلب
ممنوعالفعاليت بودند. البته قرار بر اين بود كه آدمهاي قويتر از آقاي
خاتمي را به انتخابات بياوريم،اما آنقدر عقب نشيني كرديم كه آقاي خاتمي
شد هاشمي، هاشمي شد روحاني. آقاي روحاني همانطور كه گفتم، متعلق به جناح
محافظه كار بودند.
كدام شخصيت بالاتر از آقاي خاتمي مدنظرتان بود؟
حرفم اين است كه به لحاظ اصلاحطلبي، برگشت به خاتمي نشانه يك نوع عقبگرد
بود. شايد اصلاحطلبان روي نيروي جوانتري تفاهم ميكردند و وقتي پشت او
ميايستادند به خاطر جنبش اجتماعي، راي ميآورد. عبور از خاتمي براي
اصلاحطلبان پيروزي بود. اما عقب نشيني كردند، البته از مقام خاتمي كم
نميكند، او در مقام ليدري جريان اصلاحات است و الزاما ليدر نبايد رئيس
جمهور شود. ولي اتفاقي كه افتاد اين بود كه اصلاح طلبان تن به يك نوع سازش
با بخشهايي از محافظه كاران دادند.
اين سازش اشتباه بود؟
سازش زيركي آنان را نشان ميدهد و اين يك نوع ائتلاف است و اشكالي ندارد.
با اين حال بهتر اين بود كه فضاي جامعه آنقدر دموكراتيك و آزاد بود كه
جريان اصلاحطلب ميتوانست كانديداي خود را معرفيكند و عزم خود را نشان
ميداد. اما به خاطر شتابزدگي جريان حاكم كه نگران بود چه اتفاقي ميافتد،
سعي كرد فضاي جامعه را به گونهاي اداره كند كه ائتلاف طبقاتي شكل نگيرد.
ولي اشتباه مهلكي كه جريان حاكم كرد رد صلاحيت هاشمي رفسنجاني بود. اين رد
صلاحيت هم جامعه را بيدار كرد و هم به موضعگيري واداشت. این ماجرا براي
جامعه خيلي تحقيرآميز بود. بهتر اين بود كه اصلاحطلبان يا جريانهايي كه
داراي شناسنامه هستند كانديدايي متعلق به خود را معرفي ميكردند حتي اگر
نتيجه اشتباهي به دنبال داشت.
اما اگر برنامه ريزي داشته باشند، ميتوانند
كاري كنند، در يك ائتلاف شركت كنند. اتفاقي كه در سال 92 افتاد، اين بود
كه آقاي خاتمي و هاشمي دنبال مردم و جنبش اجتماعي دويدند. در صورتي كه بايد
خودشان اين جنبش را خلق ميكردند. اگر يادتان باشد در انتخابات اخير همه
چيز دقيقه نودي بود. يعني حتي قبل از آن بين عارف و روحاني وحدت ايجاد
نشده بود. حتي زماني كه عارف كنار رفت، اسم روحاني را نياورد. در صورتي كه
در شرايط ديگر بايد سران جريانها در جلسهاي به ائتلاف برسند و
شعارهايشان را هماهنگ كند. متاسفانه اين اتفاق وقتي افتاد كه هم عارف و
هم روحاني، به لحاظ سازمان راي و كمپين، در رده پنجم و ششم بودند.
ائتلاف اين دو نفر قابل پيش بيني نبود، چرا روند انتخابات در ايران قابل پيش بيني نيست؟
اگر يادتان باشد تا يك هفته قبل از انتخابات، فضای كشور پيچيده و پيش بيني
ناپذير بود. اين از خصلت مردم ايران است. اين خصلت به خاطر فضاي بسته
سياسي وپايدار نبود نظام حزبي به وجود آمده است. مردم سعي ميكنند از اصل
غافلگيري استفاده كنند و در لحظه آخر تصميمگيري كنند. به همين دليل
سازمانهايي كه نظرسنجي ميكنند، حتي روشنفكران، سياستمداران و احزاب دست
و پاشكستهاي كه در كشور وجود دارند، قادربه پيش بيني نيستند. در صورتي كه
تمام دنيا نه فقط در كارهاي سياسي حتي براي فعاليت اقتصادي، با نظرسنجي
ميتوانند ميزان استقبال از محصولات را ارزيابي كنند.
جامعهاي كه تودهاي
است و سازمان پذير نيست، باعث ميشود پيش بيني براي سياستمداران سخت باشد.
گاهي وقتها شانس و تصادف است و گاهي زيركي سياستمداران است كه گيرنده خود
را با موج مردم تنظيم ميكنند. كافي است آنها بفهمند مردم چه ميخواهند و
روي موج مردم حركت كنند تا موفق شوند. درست است كه روحاني اصلاحطلب نبود و
خود نيز به اين موضوع اعتراف كرد، اما شعارهاي او حامل پيامها اصلاحطلبي
بود. با وجود اينكه روحاني خودش و پرچم اعتدالش، نتوانست گفتمان ايجاد
كند، اما پرچمي را مقابل افراط، جنگ طلبي و ماجراجويي بلند كرد كه توسط
اصلاحطلبان در آن باد زده شد و به جامعه گفته شده كه اگر اين آقا رئيس
جمهور شود ايران از شرايط نه جنگ، نه صلح و حتي حالت جنگي و تخاصم با دنياي
خارج عبور ميكند و به مرحله صلح ميرسد و همچنين به لحاظ اقتصادي وضع
كشور تثبيت خواهد شد. در حقيقت اصلاحطلبان، كشتي روحاني را به ساحل
رساندند.