نخستین همایش سراسری «جبهه پیروان خط امام و رهبری» بعد از
انتخابات ریاستجمهوری اخیر و درگذشت دبیرکل پیشین این جبهه پنجشنبه این
هفته برگزار میشود. از جمله مسایلی که قرار است در این همایش مورد بحث و
بررسی قرار گیرد چگونگی ورود جبهه پیروان به انتخابات آینده مجلس و وحدت
اصولگرایان است؛ وحدتی که اصولگرایان بهشدت به آن نیازمندند و تجربه این
سالها و بهویژه در انتخابات گذشته نشان میدهد که ترکهای عمیقی خورده
است. «امیر محبیان» فعال سیاسی اصولگرا و روزنامهنگار به پرسشهای ما در
اینباره پاسخ داده است.
«جبهه پیروان خط امام و رهبری» اعلام کرده است که نخستین همایش بزرگ خود
را این هفته برگزار میکند. این نخستین همایش بعد از دو اتفاق بزرگ در
جریان اصولگرایی است. نخست شکست در انتخابات ریاستجمهوری و دوم، درگذشت
«حبیبالله عسگراولادی» دبیرکل پیشین این تشکل. ارزیابی شما از برگزاری این
همایش در این شرایط چیست؟
جریان اصولگرایی بعد از تحولاتی که در انتخابات گذشته - چه دوران
احمدینژاد و انتخابات اخیر - داشت به لزوم بازنگری در مفاهیم و روشها
رسید.
اما جریان اصولگرایان سنتی در سال84 هم تجربه نرسیدن به وحدت را
داشتند و میتوانستند از این تجربه همانند اصلاحطلبها درس بگیرند و سال92
با یک نامزد در انتخابات ظاهر شوند.
بله. دیدگاههای مختلف و بعضی شکافهای عمیقشده مانع رسیدن به نتیجه
مطلوب شده است. ما شاهد این هستیم که جبهه پیروان که استخوانبندی اصلی
جریان اصولگرایی را به پیش میبرد تحت عنوان مدیریت جدید یعنی آقای «باهنر»
بعد از دوران مرحوم «عسگراولادی» میکوشد با نگاهی مدرنتر این جبهه را
فعال کرده و نقش محوری آن را تثبیت کند.
منظور شما از نگاه مدرنتر دقیقا یعنی چه؟ مدرن در ابزار یا مفاهیم و ارزشها؟
بهدلیل اینکه بدنه اصلی حامیان مهندس «باهنر» همان طیف جامعه مهندسین
هستند و نگاه جدیدتری به نسبت سایر بخشهای اصولگرا به حوزه سیاست دارند.
به نظر میرسد که ما شاهد رویکرد جدیدی در این حوزه باشیم. هرچند
دشواریهای بسیاری در این مسیر وجود دارد. زیرا لازمه اولیه بازسازی و
اصلاح رویکرد و کارکردهای جریان اصولگرایی، نقد جدی این جناح در مراحل
مختلف است. جناح اصولگرا باید تصویری جدید از خود ایجاد کند.
منظور شما از این تصویر جدید چیست؟
تصویری که به گمان من در کنار تاکید بر اعتقادات و باورهای دینی که
بهدرستی برآن پافشاری میشود باید چهرهای آزادیخواهتر و عدالتگراتر از
جریان اصولگرایی به جامعه انتقال پیدا کند.
یعنی شما معتقدید که نبود این نگاه تاکنون «پاشنه آشیل» این جریان بوده است؟
به نظر میرسد که در ذهنیت افکار عمومی اینگونه جا افتاده است که جریان
اصولگرایی دغدغه زیادی نسبت به مساله آزادیخواهی ندارد و این دغدغه بیشتر
با جریان اصلاحطلبی همراه شده است. همانگونه که به نظر میرسد گویا جریان
اصلاحطلبی دغدغه مسایل دینی را به اندازه اصولگرایی ندارد. واقعیت این
است که با شناختی که از هر دو جریان دارم هم اصلاحطلبان دغدغه مسایل دینی و
هم اصولگرایان دغدغه مسایل آزادی را دارند.
من گمان میکنم اصولگرایان
باید تفسیری نو برای نسل نو انقلاب ایجاد کنند و الا همانند جریانی کهنه به
کناری نهاده خواهند شد. برداشت من آن است که برای این دوران انتقال مهندس
«باهنر» شخصیتی شایسته است و میتواند تصویر سنتی جریان اصولگرا را دگرگون و
اصلاح کند. اگر بتوانیم نگاهی معتدلانه و عقلگرا از اصولگرایی تصویر کنیم،
امکان جذب نیرو برای این جریان افزایش یافته و قادر خواهیم بود با جریان
رقیب یعنی اصلاحطلب، تعامل خردمندانه و درون چارچوب قانون را سامان دهیم؛
یعنی آرزویی که مرحوم «عسگراولادی» همواره بر آن تاکید داشت.
به نظر میرسد اتفاقا کار برای اصولگرایان تا حدی سختتر میشود.
تا پیش از این وجود مرحوم عسگراولادی در راس این جبهه و گستره شخصیتی
ایشان در میان اصولگرا میتوانست تضمینکننده نوعی وحدت باشد. حالا به نظر
شما وجود فردی مانند مهندس«باهنر» و رویکارآمدن طیف نزدیک به ایشان که از
آن عقبه سنتی هم برخوردار نیستند چطور میتوانند تضمینکننده وحدت در این
جریان شوند؟
ما باید میراث صبر و تحمل مرحوم «عسگراولادی» را در قبال رقبا پررنگتر
پیگیری کنیم زیرا در غیر این صورت اگر خردگرایی و اعتدال در جریان
اصولگرایی به حاشیه رود افراطیون میدان را به دست گرفته و بعد از چندی از
جریان اصولگرایی در بین روشنفکران و عقلگرایان جز نامی نخواهد ماند.
در این شرایط شما آینده طیف سنتی اصولگرا را چطور ارزیابی میکنید و همینطور جایگاهشان را در جبهه پیروان خط امام و رهبری؟
طیف سنتی به علت سابقه عمیق و ریشههای اجتماعی گستردهاش همواره
اعتدالگرا بوده است. برای همین جریانات نوپدید افراطی برخاسته از جریان
اصولگرایی همواره تیغ تیز حملات خود را متوجه همین جریان سنتی میکنند.
یعنی در این شرایط شما نگرانیای از حذفشدن جریان سنتی ندارید؟
جریان اصولگرایی سنتی که جریان نواندیش نیز از در تحولات نوگرایانه از آن حمایت میکند شدیدا نیاز به اعتمادبهنفس دارد.
یعنی الان اعتمادبهنفسش را از دست داده است؟
بله تا حدودی. آنها باید دریابند که رکن رشد و تعالیشان در اجتماع و نیز
دفاع از باورهایشان تندروی افراطیون نیست. باید جریان اصولگرا، افراطیون
خود را از مرکزیت و محوریت خارج کرده و سکان اصولگرایی را در دست
عقلگرایان، معتدلین و نوگرایان این جریان قرار دهد.
در شرایط فعلی به نظر شما چنین چشماندازی وجود دارد؟
بله. چون بدنه این جریان با وجود فعالیت شدید تندروها به آن پاسخ مثبت نداده است ولی در شرایطی مرعوب تندروی تندروان شده است.
منظور شما انتخابات است؟
بله و مواردی دیگر.
چه شد که مرعوب شدند؟
وقتی شرایط تند میشود، تندروها میدان را در دست میگیرند. این تصور وجود
دارد که وقتی فردی تند حرف میزند، فکر میکنند اصولگراتر است درحالی که
تندگویی و کجرفتاری و کجگفتاری جزو مرام اصولگرایی نیست و اصولگرایان
براساس آموزههای دینی اخلاق و اعتدال را سرلوحه خود قراردادهاند.
ولی شکست آنها در انتخابات اخیر ربطی به مرعوبشدن آنها نداشت.
اینکه اصولگرایان به وحدت نرسیدند محصول خودخواهی و تندروی افراطیون بود و
این باعث شد با وجود رای خوبی که اصولگرایان داشتند با فاصله 280هزار رای
شکست بخورند.
بازگردیم به جبهه خط امام و رهبری. آیا در این جبهه اصولگرایان تندرو سهمی ندارند؟
جبهه مرکب از گروههای معتدلی است که خصلت محافظهکاری دارند. اگر
اعتمادبهنفس خود را بازیابند و در شرایط حاد تحت تاثیر تندروها قرار
نگیرند، میتوانند نقش موثری در تعدیل فضای سیاسی و عقلانی ایفا کنند.