امیر وفایی در روزنامه قانون نوشت:
استناد به پروفايل ايرانيهاي عضو
فيسبوك، يكي از راهكارهاي مغفول مانده دولت براي خوشهبنديهاي اقتصادي و
شناسايي واجدان شرايط واقعي دريافت يارانه و سبد كالاست. هر اندازه كه ملت
در مقابل ارائه آمار دخل و خرج زندگيشان به ماموران آمار، مقاومت به خرج
ميدهند، در تكميل پروفايل اطلاعات فيسبوكيشان دست و دلباز عمل ميكنند و
گاهي حتي بيشتر از آن چيزي كه هستند و دارند را در طبق اخلاص ميگذارند.
دليل اين موضوع هنوز به طور كامل مشخص نشده اما يكي از عوامل اصلي آن را مي
توان به دور بودن زاكربرگ و كارمندانش از ايران و عدم ارتباط آنها با
سازمان هدفمندي و مركز آمار ايران دانست.
خيلي اتفاقي لنگ فروش پشت چراغ قرمز را در فيس بوك پيدا كرديم. در
پروفايلش نوشته:" work at: نايب رئيس بانك مركزي"Studied at: Harvard
university" و در انتها "live in: Norway" فرداي آن روز از او پرسيديم: «تو
واقعا توي نروژ زندگي ميكني؟» لنگها را روي آسمان رها كرد و در ميان
ماشين ها ناپديد شد.
چنانچه دولت تدبير و اميد بتواند باب مذاكره را با زاكربرگ باز كند،
اطلاعات اقتصادي جديد و حيرت انگيزي را از وضعيت معيشتي مردم بدست خواهد
آورد و چه بسا ماجراي توزيع سبد كالا هم با اختصاص كمتر از 1000 سبد به
هموطنان واجد شرايط و در كمتر از نيم ساعت جمع و جور شود.
اوضاع روحي و مالي ايرانيها در فيس بوك آن قدر رديف شده كه اكثرا علاوه
بر پيج شخصي يك صفحه جداگانه هم با موضوعات اجتماعي، سياسي افتتاح كردهاند
و از ديگران ميخواهند به آن بپيوندند. مثلا مادربزرگ خود ما به تازگي
فعاليتش را به عنوان ادمين پيج «من از كساني كه داخل قرمه سبزي لوبيا چشم
بلبلي ميريزند، متنفرم»آغاز كرده و پيجش در كمتر از يك هفته 16 هزارتا
لايك خور داشته.
او در اين صفحه هر از گاهي در لابهلاي اشارههايي كه به
روش صحيح پخت قرمه سبزي دارد، كنايههاي سياسي هم ميزند و همين باعث
افزايش محبوبيتش در ميان كاربران شده. مثلا چند وقت پيش نوشته بود: «تره
اگر كم باشد خورشت از بو و رنگ ميافتد و اگر زياد شود مزه تندش در ذوق
ميزند. پس چه چيز بهتر از اعتدال؟» اين پست ده هزار و دويست بار شِير شده
بود و همه اعم از اصلاح طلب و اصولگرا لايكش كرده بودند.
در اين ميان
عدهاي از مادربزرگ زرنگتر بودند و پيج هايي را تاسيس كردند كه خير دنيا و
آخرت را برايشان به همراه دارد. قديم مردم براي آنكه ثواب كنند خيلي سختي
ميكشيدند. مثلا بعضيها يك عمر پول جمع ميكردند تا در اواخر عمرشان مدرسه
بسازند و بار گناهان خود را سبك كنند اما الان فيس بوك خيلي كار را راحت
كرده. كافيست شما 10 ثانيه وقت بگذاريد و پيج «ما نگران وضعيت تحصيل
بچههاي روستايي هستيم»يا «لطفا سريع براي جراحي پلاستيك بچههاي مدرسه شين
آباد اقدام كنيد» را لايك بزنيد.
اينكه آيا اين لايكها براي آنها مدرسه
يا جراحي پلاستيك ميشود يا نه يك بحث فرعي است اما ثوابش قطعا به پاي
لايككنندگان نوشته خواهد شد. مردم ما به دليل همين امكاناتي كه برايشان
فراهم شده دارو ندارشان را براي زاكربرگ رو ميكنند. اين رفاقت دو سويه
حتي زمينه سوءاستفاده برخي از دزدها و كلاهبرداران را فراهم كرده است. آنها
دم خانههاي مردم خودشان را مامور فيس بوك معرفي ميكنند و وقتي صاحبخانه
با شربت و شيريني به استقبالشان ميرود از او باج ميخواهند