bato-adv
کد خبر: ۱۷۳۷۹

ابراهیم نبوی: من عید برمی‌گردم ایران!

گفتگوی انتقادی میم فه با سید ابراهیم نبوی

تاریخ انتشار: ۱۲:۱۸ - ۲۸ آبان ۱۳۸۷
گفتگویی که در پی می آید احتمالا نخستین گفتگوی یک رسانه‌ی  فعال در داخل ایران و تحت قوانین و الزامات جمهوری اسلامی با آقای سید ابراهیم نبوی، طنزنویس مشهور ایرانی است. سید ابراهیم نبوی اکنون در آستانه‌ی پنجاه سالگی و ساکن بلژیک است و در چند رسانه‌ی فارسی زبان مشغول به کار است که بلااستثنا همگی فیلترند! اما کتاب‌های وی همچنان در بازار کتاب ایران به فروش می رسند. 

قاعدتا نیازی به این توضیح تکراری نیست که گفتگو با یک فرد به منزله‌ی تایید دیدگاه‌های وی نیست و به خصوص به نظر می‌رسد اگر این مصاحبه چالشی و انتقادی باشد، چنین توضیحی کاملا مهمل است. اما به نظرم این نکته را باید توضیح داد و با قَسَم‌های سنگین موکد کرد که چالش و انتقاد هم به منزله‌ی توهین و تخفیف نیست!

آقای نبوی در این گفتگو، ضمن پاسخگویی به برخی از متداول‌ترین انتقادها نسبتا به ایشان و برخی نوشته‌های طنزآمیزشان؛ اعلام کرده‌اند که حوالی نوروز امسال به ایران بازخواهند گشت. اتفاقی که در صورت وقوع علاوه بر دوست داران وی برای بسیاری از منتقدان نبوی هم خوشحال‌کننده خواهد بود. 

این گفتگو در محیط چت (گوگل تاک) صورت گرفته است و خصوصیات یک گفتگوی مکتوب را دارد. چیزی بین مصاحبه‌ی شفاهی و کتبی، و البته بیشتر شفاهی و در لحظه. گفتگو در دو بخش تنظیم شده و علاوه بر آن ،چنانچه سوالات خوانندگان (که از طریق بخش نظرات هر مطلب قابل ارسال است) از آقای نبوی زیاد و متنوع باشد؛ پس از جمع‌آوری برای آقای نبوی ارسال می شود و به همراه پاسخ‌های ایشان (پس از انتشار قسمت دوم گفتگو) در سایت فرارو منتشر می شوند.
میم فه 

*****************

میم فه: آقای نبوی، چند روز پیش شما 50 ساله شدید. می گویند این سن سن کمال عقل و پختگی آدم است. موافقید؟
سید ابراهیم نبوی: با اینکه چنین چیزی گفته شده موافقم، یعنی من هم شنیدم که پنجاه سالگی در مورد اکثر آدمها سن کمال عقل و پختگی است، بله، شنیده ام، اما اطلاع دقیق در مورد جهانشمول بودن آن ندارم، چون دیوانه‌های زیادی می شناسم که کمابیش در همین سن و سال هستند...

میم فه: راستی من در این مصاحبه میم فه نامیده می شوم که حروف اول نام کوچک و نام خانوادگی ام است. موافقید عدالت را رعایت کنیم و شما هم با دو حرف مشابه شناخته شوید؟
سید ابراهیم نبوی: من چون سه حرف هستم، سین الف نون نامیده می شوم، این منطقی است.

میم فه: شما با الف و نون خالی مشکلی دارید؟
سید ابراهیم نبوی: بله، شما هم مشکل دارید، چون ممکن است مردم اشتباهی بگیرند.

میم فه: مردم نون خالی را با هیچ چیزی اشتباهی نمی‌گیرند!
سید ابراهیم نبوی: اشتباه می کنید، در خیلی موارد مردم ممکن است نون خالی را با اورانیوم یا وایتکس پاک کننده نقشه یا خرما یا حتی دوربین های ناظر بر ترافیک اشتباه بگیرند، به هر حال توی همه اینها نون هست.

میم فه: ولی قبول دارید که هیچ کدام آب و نون نمی‌شوند؟
سید ابراهیم نبوی: دقیقا، هیچ کدام آب و نون نمی شوند، اصولا مشکل گاهی اوقات همین آب و نون است .

میم فه: اصلا آب و نون کاربردهای غیر خوراکی هم زیاد دارند. مثلا یکی به یکی دیگر می گوید: نونت نبود... آبت نبود... طنزنویس شدنت چی بود؟ راستی این سوال تا به حال از شما پرسیده نشده؟
سید ابراهیم نبوی: چرا، سه بار تا به حال این سووال را از من پرسیده اند. اما گاهی اوقات سووال را به این شکل می پرسند که:... نونت نبود، آبت نبود، طنز نویس هم که نبودی، برای چی اینهمه سوژه خنده درست می کردی؟

میم فه: البته سوژه را که معمولا طنزنویس درست نمی کند. مگر اینکه سیاست باز هم باشد ...
سید ابراهیم نبوی: سوژه را طنزنویس درست می کند، اما سیاستمدار و غیره (این غیره شامل دیگران می شود، مثل بقیه غیره ها) کاری را می کنند که طنزنویس از آن کار سوژه درست می کند، البته می شود جور دیگری هم به موضوع نگاه کرد، مثلا اینجوری...

میم فه: قبول دارید که بعضی وقت‌ها نقش استراتژیست‌های سیاسی را می‌گیرید؟
سید ابراهیم نبوی: انسان دائما در حال اشتباه کردن است، اصولا نویسنده جماعت یا طنزنویس جماعت خیلی اوقات زرتی می افتد توی چاله استراتژی سیاسی، می دانی، اشکالش این است که خیلی اوقات استراتژیست ها جوری حرف می زنند که انگار طنزنویس هستند، بعد وقتی ما حرف می زنیم فکر می کنند استراتژیست هستیم، راستی قرار شد جدی حرف بزنیم، از جمله ی بعد، جدی حرف بزنیم .

میم فه: اتفاقا داریم خیلی جدی حرف می‌زنیم. مثل وقت‌هایی که یک انتخابات نزدیک می شود و شما در ستون‌های طنزتان به قدری جدی و پر حرارت له این و علیه آن حرف می‌زنید که حتی خود احزاب و کاندیداها هم آنقدر جدی نیستند.
و حتما متوجه شده اید که این مساله چقدر باعث برانگیختن انتقاد از سوی کسانی شده که شما را طنزنویس می‌دانند.
سید ابراهیم نبوی: دقیقا، موضوع همین است. شاید مهم ترین اشکال انتخابات در ایران همین است، طرف در انتخابات نامزد شده ولی خودش باورش نمی شود، پنج دقیقه با او حرف می زنی استعفا می دهد و می رود، در حالی که مثلا مایکل مور طنز نویس در انتخابات آمریکا وانت می گیرد و برای مردم حوزه های رای گیری مواد غذایی می برد که نامزدش رای بیشتری بیاورد، مساله همین است، من ساده دل واقعا فکر می کنم وقتی فلانی در انتخابات نامزد شده واقعا می خواهد انتخاب شود، در حالی که اینطوری نیست . این یک طرف قضیه ؛ و از طرف دیگر، بله، مردم دوست ندارند طنزنویس وارد بحث های حزبی سیاسی شود، حتی فکر می کنم با سیاسی شدن قضیه مشکل ندارند، با حزبی شدن اش مشکل دارند.

میم فه: خود شما چطور فکر می کنید؟
سید ابراهیم نبوی: به نظرم نباید در جانبداری از یک نامزد خیلی انرژی بگذارم، در حالی که برای حمایت از یک جریان لازم است آدم انرژی بگذارد؛ مثل جریان دفاع از آزادی یا عدالت . من نمی توانم طنزنویس باشم و از عدالت یا آزادی دفاع نکنم، ولی طبیعتا وقتی بوق دستم بگیرم و آقای اکبر آقا یا اصغر آقا را مصداق بارز عدل و آزادی بخوانم مشکل ایجاد می شود .

میم فه: ولی بالاخره همه‌اش هم نمی‌شود کلی‌گویی کرد. گه‌گاهی دفاع از عدالت، شاید به اندازه‌ی بوق دست گرفتن عینیت پیدا کند. حالا مایکل مور که نمونه‌ی دم دستی‌اش است؛ ما حتی در مورد ببسیاری از فیلسوفان از راسل گرفته تا سارتر و همین روشنفکران زنده مثل چامسکی و فوکویاما و دیگران می بینیم که تا حد امضای بیانیه و دفاع از یک کاندیدای خاص و حتی روزنامه فروختن در سر چهارراه وارد عمل می‌شوند. 

سید ابراهیم نبوی: مشکل ما اصولا در جامعه این است که ملت ما علاقه خاصی به روشنفکران دارند، بطور خاص دوست دارند سر به تن شان نباشد. وقتی حرف می زنیم و عمل نمی کنیم، می گویند روشنفکران برج عاج نشینی که عمل نمی کنند. وقتی عمل می کنیم، می گویند شما نباید عمل کنید. در حالی که در پنجاه سال گذشته طبیعتا و در ساده ترین شکل در هر انتخاباتی روشنفکر و نویسنده و حتی هنرمند الکی و بیلمز هم بطور صریح از نامزدی که دوست دارد دفاع می کند.
اوپرا وینفری از اوباما دفاع می کند و مثلا بریتنی اسپیرز، بلا به دور از جورج بوش. هیچ اتفاقی هم نمی افتد.

میم فه: راستی گفتید بریتنی اسپیرز من یاد فرح کریمی افتادم. بد نیست همین جا یکی از انتقادات دائمی برخی افراد از شما و همکارانتان در روزآنلاین و رادیو زمانه را مطرح کنم. چرا به طور مستقیم یا غیر مستقیم از منابع مالی خارجی استفاده می کنید؟ منابعی که اهداف آنها هم می‌تواند چندان سالم و صادقانه نباشد.
سید ابراهیم نبوی: اتهامات در مورد پول خارجی اصولا مثل همه اتهاماتی است که زده می شود، نه می شود جدی اش گرفت، نه می شود نادیده اش انگاشت. بیشتر یک پرونده سازی برای بازی سیاسی است، مثلا کسی به پول انگلیسی بی بی سی کار ندارد، یا کسی به پول فرانسوی رادیو فرانسه که اتفاقا دولتش با ایران مشکل بیشتری دارد کاری ندارد، اما با پول مثلا هلندی کار دارد، در حالی که هزار اما و اگر در این وسط است. اصل قضیه هم این است که چون در سیستم فرهنگی اقتصادی ایران، معمولا ما پول را بدون انتظار سیاسی نمی دهیم فکر می کنیم همه جا همین است.
به نظرم مفهوم پول سیاسی را باید بحث کنیم .می خواهید بحث کنیم؟

میم فه: بله. چه چیزی جذاب‌تر از پول و سیاست برای بحث؟
سید ابراهیم نبوی: برویم.

میم فه: کجا برویم؟ توضیحا عرض کنم که من نه آدم سیاسی‌ای هستم که ویزا و پناهندگی برایم صادر شود و نه پولی برای رفتن دارم. به نظرم بمانیم بهتر باشد!
سید ابراهیم نبوی: پس بمان من دارم برمی گردم .

میم فه: جدا می خواهید برگردید؟
سید ابراهیم نبوی: بله، سعی می کنم تا آخر سال اگر دوستان مرا از ترس سکته ندهند برگردم . اینجا کار جدی ندارم، آنجا کار جدی دارم، باید برگردم.

میم فه: گمان کنم چند سال است که حکایت این حرف شما حکایت همان "حرف مردی یکی‌ست" ملا نصرالدین شده. نه؟
سید ابراهیم نبوی: به قول آن یارو دارم تذکر می دهم که فراموش نکنند، وگرنه حرفم همان است. از سه سال قبل می‌خواستم برگردم، ولی دوستان رسما و غیر رسما گفتند نیا، فعلا به این نتیجه رسیدم که در هر حال در حوالی عید، قصدم بر این است که بیایم. امیدوارم همه چیز همین طور بماند و بشود آمد.

میم فه: حاضرید دردسرهای نه چندان احتمالی این کار را هم تحمل کنید؟
سید ابراهیم نبوی: طبیعتا سعی می کنم تحمل کنم. البته قصدم این نیست که برگردم و دیگر پایم را به فرنگستان نگذارم، بیشتر قصد دوجانشینی دارم، البته اگر وقتی برگشتم هنوز امکان تحرک داشته باشم. این انتخابات که تمام شود، نتیجه هر چه باشد سیاست را ترک می کنم و ادبیات و طنز را جدی می گیرم.

میم فه: از بین خوردن چوب و دادن پول و خوردن پیاز کدام را ترجیح می‌دهید؟
سید ابراهیم نبوی: خوردن پیاز را.

میم فه: حافظه تاریخی وحتی ادبی ما نشان می دهد کسانی که با خوش‌خیالی به دنبال یک مجازات سبک و خلاصی بوده‌اند معمولا همه اشکال مجازات را مجبور شده‌اند تحمل کنند! مثل آن بابایی که هم مجبور شد چوب بخورد هم پیاز و هم پول را بدهد.
سید ابراهیم نبوی: بله، همین طور است. منتهی در ایران شما باید تکلیف تان روشن باشد تا مجازات منطقی را تحمل کنید یا اصلا تحمل نکنید، من طبیعتا پیش بینی شرایط سخت را می کنم ولی مطمئنا برای کتک خوردن به ایران نمی خواهم بیایم، طبیعتا فکر هم نمی کنم شما اینقدر دیدگاه سیاهی داشته باشید که بخواهید بگوئید که اگر من برگردم ایران پدرم را در می آورند. طبیعتا من در دوره آقای احمدی نژاد که نویسندگان آزادی کامل دارند به ایران بازخواهم گشت و بعید می دانم ایشان اجازه بدهد برای من مشکلی پیش بیاید، بخصوص اینکه آقای مرتضوی هم مواظب من است.

میم فه: البته شما خودتان هم قبلا خیلی برای آن "مواظبت" لیاقت به خرج دادید! خاطرتان که هست...
سید ابراهیم نبوی: به همین دلیل عرض کردم.

میم فه: لابد خودتان یادتان هست که بعد از آن ماجرای دادگاه شما، چقدر انتقاد علیه تان راه افتاد. شما هم البته دائما گفته‌اید که "من قهرمان نیستم". به نظر خودتان این توجیه کافی است؟
چرا در اینجور مواقع از هنرمندان و روشنفکرانی که مشی سیاسی معینی دارند و برایش مبارزه هم می کنند یاد نمی کنید؟
سید ابراهیم نبوی: این توجیه نیست، این یک توصیف بسیار دقیق در جدا کردن عمل یک نویسنده با یک فعال سیاسی است. من هم حرف درستی در آن دادگاه زدم و هم کار درستی کردم. من می توانستم سه سال بروم زندان و بعد بیایم بیرون و همان کار دوستانم را که قهرمانی کردند انجام دهم. اما من آمدم بیرون و بیست کتاب نوشتم و چاپ کردم و وقتی دیدم شرایط آزاردهنده شده آمدم بیرون و در بیرون هم 2000 مقاله منتشر کردم و حداقل 25 کتاب جدید نوشتم. من به عنوان نویسنده کارم را می کنم.
من متوجه نمی شوم منظورتان از هنرمندان و روشنفکرانی که مشی سیاسی معینی دارند و برایش مبارزه می کنند چیست؟
یک کم توضیح بدهید قدرت درک بیشتری پیدا می کنم .

میم فه: منظورم این است که اگر شما می‌خواهید "عمل سیاسی" داشته‌باشید و آن را منافی نویسندگی خود نمی دانید، طبعا باید توجه داشته‌باشید که این عمل، ملزومات خود را دارد. نمی شود وقتی فعالیت‌های سیاسی شما مستلزم پرداخت هزینه شد، از زیر بار آن شانه خالی کنید و بگویید من یک نویسنده‌ام... زندان نرفتم و در عوضش فلان قدر کتاب نوشتم... اینها ربطی به هم ندارد. همانطوری که وقتی قرار می‌شود برتراند راسل برای شرکت در یک تظاهرات ضد جنگ یا ضد سلاح هسته‌ای به زندان برود، نمی آید از مواضعش عقب نشینی کند و بعدا بگوید "من به جای انکه زندان بروم نشستم اینقدر کتاب در منطق ریاضی نوشتم!"
سید ابراهیم نبوی: رسیدیم به همان جایی که باید می رسیدیم..... ببینید، من معتقدم باید در انتخابات قانونی شرکت کرد و از مردم می خواهم در انتخابات شرکت کنند، عملی که من خواهان آن هستم عملی نیست که من لازم باشد برایش هزینه بپردازم. آیا باید بخاطر دفاع از دادن رای به زندان بروم؟ مساله من همین است که اگر بناست من حرفی بزنم که مستلزم هزینه نیست، چرا باید زندان بروم؟ مثلا دوستان من معتقدند به مبارزه مدنی، من معتقد نیستم، چرا من باید هزینه کاری که آنها اعتقاد دارند بدهم؟ مشکل شما این است که فرض می کنید که من حتما باید هزینه ای بپردازم، در حالی که عمل سیاسی مورد نظر من نیازمند هزینه سیاسی نیست . از نظر من آنچه اهمیت دارد کار من به عنوان نویسنده است. جز این، من قصد مبارزه و جنگ عجیب و غریبی ندارم. به عنوان نویسنده هم من دائما می خواهم هزینه انتشار نظرم را پائین بیاورم نه این که آن را بالا ببرم.

میم فه: البته توجه دارید که من قضاوت سیاسی یا اخلاقی نمی‌کنم. من نمی گویم روش سیاسی شما درست است یا غلط. بلکه دارم می گویم تناقض دارد. رفتار سیاسی شما البته از این حدودی که می‌فرمایید خیلی بیشتر بوده‌است. اما مجددا بدون آنکه بخواهم در مورد مشی سیاسی شما یا نظام ج.ا.ا. که بر اساس قواعد نوشته و نانوشته‌اش همه می‌دانستند که رفتارهای شما در این کانتکس هزینه زیادی خواهد داشت؛ قضاوتی داشته‌باشم؛ می خواهم بگویم بالاخره شما آنقدر عاقل و باتجربه بوده‌اید که بدانید در محیط خلا یا مثلا فرانسه و هند زندگی نمی کنید. کارتان هزینه دارد و دیر یا زود مجبور به پرداخت خواهید بود . خصوصا آنکه یک بار هم زندان بسیار کوتاه مدتی رفتید…

سید ابراهیم نبوی: البته من دوبار زندان رفتم که فدای سر شما اصلا چیز مهمی هم نبود، دو ماه انفرادی هم که اصلا چیزی نیست، چشم روی هم بگذاری تمام می شود، ظرفیت بالاست، بالاخره می کشیم، ولی به نظرم می رسد شما اصرار عجیبی دارید که نشان بدهید که من خلاف خیلی بزرگی کردم و باید مجازات سختی بشوم، در حالی که من چون فکر می کنم حکومت ایران را می شناسم، بعید می دانم با وجود همه مواردی که گفتید، برای بازگشت مشکل وحشتناکی داشته باشم

البته طبیعتا شما نباید مرا خیلی بترسانید؛ چون ممکن است واقعا بترسم !

میم فه: پناه بر خدا! من خودم صبح تا شب مشغول ترسیدن هستم، آنوقت چطور می‌توانم یا ممکن است بخواهم که شما را بترسانم؟! تازه من دارم در مورد آن دادگاه جنجالی شما حرف می‌زنم که انتقاد بسیاری از دوستارانتان را هم برانگیخت. شما خودتان خوب می دانید که مصاحبه‌کننده بسیاری از مواقع سوالات و نظرات دیگران را از مصاحبه‌شونده می پرسد و نه الزاما سوالات و نظرات خودش را.

سید ابراهیم نبوی: بسیار خوب، من خیلی روشن پاسخ خواهم داد. منتظر شنیدن سووالات بسیاری از خوانندگان هستم تا پاسخ بدهم. سووال اول؟

میم فه: این که شد یک نوع بازجویی معکوس! اصلا می خواهید خواننده ها سوالات و انتقاداتشان از شما را در بخش نظرات همین مطلب مطرح کنند و شما بعدا سر فرصت جواب بدهید؟ 

ادامه دارد...
برچسب ها: طنز ابراهیم نبوی
bato-adv
مجله خواندنی ها
پرطرفدارترین عناوین