هوشنگ امیراحمدی متولد ۱۳۲۶ در
شهرستان شاندرمن گیلان است. وی درسال ۱۹۷۵ ایران را ترک كرد و پس از آن در
آمریکا اقامت گزيد. امیراحمدی دکترای خود را در رشته «برنامه ریزی و توسعه
بینالمللی» از دانشگاه کُرنل در ایالت نیویورک دریافت کرده است و هم اکنون
در دانشگاه راتگرز، دانشگاه ایالتی نیوجرسی، به تدریس و تحقیق مشغول است.
وی سالها مدیریت مرکز مطالعات خاورمیانه این دانشگاه را نیز برعهده داشت.
نظرات وی در مورد مسائل اقتصاد سیاسی و توسعه و همچنین سیاست آمریکا در
قبال ایران و خاورمیانه در رسانههای عمومی از قبیل رادیو، تلویزیون و
روزنامههای بینالمللی در آمریکا، اروپا، ایران و سایر نقاط دنیا به طور
مستمر منعکس میشود. نوشتههای دکتر امیراحمدی شامل بیش از ۱۵ جلد کتاب و
۲۰۰ مقاله علمی است. امیراحمدی به عنوان مشاور با دولتها و موسسات خصوصی
گوناگونی همکاری داشته است. اولین بار گفتوگو با وی پیش از توافقات ژنو
امکان پذیر گردید و به مرور زمان این گفتوگوها کامل شد. آنچه در ادامه
میخوانید بخشی از گفتوگوی مفصل «قانون» است.
رئيس جمهور به کمک و نقش تاثیرگذار هموطنان خارج از کشور در «دیپلماسی
موفق اخیر» دولتشان اشاره کردند. با این گفتهها آیا شاهد فعالیتهای بیشتر
شما در آینده خواهیم بود؟
اول از اینکه آقای روحانی به «هموطنان خارج از کشور» لطف دارند از طرف
خودم تشکر میکنم. مطمئن هستم بخش دیگری هم دوست دارند که من به نمایندگی
از آنها هم تشکر کنم. اما میدانم که بخشی هم حتی دوست ندارند آقای روحانی
از آنها تشکر کند! چون آنها با نظام و دولت مشکل دارند. این سوالی است
که آقای رئيس جمهور باید جواب دهند.
واقعیت این است که تنها یک تعداد
انگشتشماری از ایرانیان خارج از کشور درگیر مسائل رابطه ایران و آمریکا
هستند و بخشی از آنها هم متاسفانه در جهت مخالفت با هرنوع گشایشی بین دو
کشور فعالیت کردهاند و هنوز هم کم و بیش میکنند. بخشی از ایرانیان خارج
از کشور هم به ظاهر کمک میکنند ولی در عمل بیشتر ضربه زدهاند تا کمک، حتی
وقتی هم ظاهرا طرف کمک بودهاند آن را مشروط کردهاند به مسائلی نظیر حقوق
بشر و انتخابات آزاد و... تعدادی از پولداران ایرانی در آمریکا هم به
مبارزات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری و کنگره کمک مالی میکنند و
چند عکس هم میگیرند و بعد آنرا به دولتمردان ایرانی بهعنوان نفوذ خود
روی این افراد میفروشند.
اگر اغراق نباشد من از نادر ایرانیان خارج از کشور هستم که بیش از ۲۵ سال
از زندگی حرفهایام را بدون هیچ چشمداشتی روی رابطه ایران و آمریکا خرج
کردهام. من همیشه مخالف هر نوع تحریمی بودهام، همیشه علیه کاربرد زور
علیه ایران و تغییر رژیم آن، فعالیت کردهام، همیشه هم همه انتخابات کشور
را جدی تلقی و در آن شرکت کردهام. در واقع من جزو نادر ایرانیانی بودم که
انتخابات ریاست جمهوری اخیر که آقای روحانی در آن انتخاب شد را جدی گرفتم و
حتی در آن کاندیدا شدم.
یک اکثریت قریب به یقین از ایرانیان خارج کشور،
منجمله آنانی که امروز سنگ دولت آقای روحانی را به سینه میزنند، مرا برای
جدی گرفتن همین انتخابات اخیر، بیرحمانه نقد میکردند. من همیشه اعتقاد
داشته و دارم که ایران و آمریکا منافع مشترک زیادی دارند. من همیشه و در
همه حال مخالف پیش شرط در این رابطه بودهام. مثلا عدهای در خارج رابطه
بهتر بین ایران و آمریکا را منوط به تصحیح وضعیت حقوق بشر در ایران
ميدانند. ضمن اینکه میخواهم حقوق بشر در ایران وضعیت بهتری پیدا کند،
قبول ندارم که این مشکل باید روی میز مذاکره بین ایران و آمریکا باشد.
درباره شورای ایرانیان و آمریکايیان توضیح بیشتری بدهید.
شورای ایرانیان و آمریکاییان، که من موسس اصلی و رئيس فعلی آن هستم، یک
نهاد مستقل مردمی و غیردولتیست که با هدف درک بهتر از مسائل دو دولت و ملت
ایران و آمریکا و ایجاد جایگاهی برای گفتوگوهای سالم میان انها در سال
۱۳۷۰ یعنی ۲۲ سال پیش تشکیل شد و از قدیمیترین سازمانهایی است که
ایرانیان در آمریکا، با همکاری آمریکاییان، موسس آن بودند.
همانطور که از
اسمش برمیآید، شورا منحصرا سازمان آمریکاییان ایرانی تبار نیست بلکه
سازمان همه آمریکاییان و ایرانیان، بدون توجه به ملیت یا محل سکونت آنهاست.
این شورا هرگز تغییر موضع نداده است و همیشه مخالف هرنوع تحریم و کاربرد
زور (مثلا جنگ) علیه ایران بوده است..
دستاوردهای این شورا چه بوده است؟
این شورا دستاوردهای بسیار مهم و تاریخی داشته است. چند نمونه را ذکر
میکنم: سخنرانی خانم «مادلین آلبرایت» وزیر امور خارجه وقت دولت کلینتون
که در آن از ملت ایران برای سیاستهای اشتباه آمريكا علیه ایران منجمله
کودتا علیه دولت دکتر مصدق، حمایت از صدام حسین در جنگ عراق علیه ایران، و
حمایت از دیکتاتوری شاه عذرخواهی کرد و بخشی از تحریمها علیه ایران را لغو
کردند؛ سخنرانی آقای «جو بایدن» معاون فعلی آقای اوباما که در آن پیشنهاد
دیدار با مجلسیان ایران را كرد و سخنرانی آقایان جان کری و چاک هیگل وزرای
امور خارجه و دفاع فعلی آمريكا و مرحوم سایروس ونس وزیر امور خارجه دولت
کارتر در حمایت از دیپلماسی و مخالفت با تحریمها یا کاربرد زور، ملاقات و
گفتوگوی یک گروگانگیر ایرانی سفارت آمريكا در تهران با یک گروگان
آمريكایی که در سازمان یونسکو در ژنو برگزار شد.
شورا همچنین افتخار دارد
که توانست موافقت دولت آقای اوباما برای فروش یدکیهای هواپیما به ایران را
جلب کند ولی ایران شرایط آمريكا را در آنزمان نپذیرفت و معامله فوق
انجام نشد.
وقتی «شورای ایرانیان-آمریکاییان» را تشکیل میدادید هیچگونه
هماهنگی با مقامهای جمهوری اسلامی انجام دادید یا لااقل مورد تشویق قرار
گرفتید که چنین ابتکاری بهخرج دهید اگر چنین بوده، آن مقامها وابسته به
چه طیف سیاسی داخل بودند، اگر هم چنین نبوده آیا بعدها اشخاص موثر یا
جریآنها یی از داخل ایران شما را تشویق کردند؟
اول بگویم که من در طول عمر سیاسی خود همواره فردی مستقل بودهام و به
هیچ جناح یا جریان سیاسیای تعلق نداشتهام. اینجانب اینگونه دسته بندیها و
جناحگراییها را مغایر با منافع نظام و ایران تلقی کرده و آفتی برای
اتحاد ملی میدانم. من فقط یک جناح را به رسمیت میشناسم و آن «جناح مردم
ایران» است. استقلال از نیروهای سیاسی به معنی عدم همکاری با آنها در
چارچوب منافع ایران نیست. در چارچوب این دیدگاه، شورای آمريكاییان و
ایرانیان همیشه مستقل از دولتها و جناحها (در ایران) بوده است.
این شورا
در زمان دولت آقای هاشمی بهوجود آمد، در دوره آقای خاتمی در اوج فعالیتها
و دستاوردهای خود بود و در دوره آقای احمدینژاد هم فعال ماند و کماکان هم
با جدیت بهدنبال حل مشکلات فیمابین ایران و آمريكاست. کار کردن با دولت
آقای هاشمی آسانتر بود، ولی کار کردن در آمريكا برای شورا زمان آقای
خاتمی آسانتر شد. متاسفانه هم کار کردن با اقای احمدینژاد و هم کار کردن
در آمريكا زمان ایشان خیلی مشکل بود. بهنظر میرسد کار کردن با آقای
روحانی و کار کردن در آمريكا در زمان ایشان باید اسانتر باشد.
همکاری و فعالیتهای اقتصادی شما با دولتهای ایران چگونه بوده است؟
من هیچ همکاری اقتصادی با دولت احمدینژاد نداشتم. در دولت اول
احمدینژاد، برای بازاریابی مناطق آزاد کیش و بندر انزلی به مدیریتهای این
مناطق طرحهای مفصل و مهمی دادم و برای تهیه این طرحها هم، هزینههای
بسیار زیادی متحمل شدم اما در ازای آنها از دولت و از این مناطق ریالی
دریافت نکردم و پروژهای هم نگرفتم. خوشحال هستم که به نوبه خود توانستم
خدمت کوچکی انجام دهم. یادم هست که شایعه شده بود که دختر من در کیش با
وساطت آقای مشایی یک پروژه بزرگ هتل سازی گرفته است که البته همان موقع
هم من و هم آقای مشایی تکذیب کردیم چون کذب محض بود. در واقع من فقط یک
فرزند دختر دارم که در آن موقع نوزده ساله بود. خوشبختانه بعدها واقعیت آن
پرونده کذایی آشکار شد و معلوم شد که چه افرادی درگیر آن پروژهها بودند.
آنچه ایران از غربیها و بالاخص آمریکا میخواهد تقریبا روشن
است از جمله رفع تحریمها، آزادسازی اموال و داراییها و...، اما غرب در
ماجرای هستهای دقیقا از ایران چه میخواهد و آیا خواستههایشان همین جا
متوقف خواهد شد یا حوزههای دیگر همچون پیوستن به روند صلح خاورمیانه،
تروریسم (براساس تعریف خاص آنان مثلا گروههای نزدیک به جمهوری اسلامی در
لبنان و غزه تروریست محسوب میشوند) و... را هم شامل خواهد شد؟
مشکل آمريكا با ایران (با مشکل ایران با آمريكا اشتباه نشود) نه با غنی
سازی اورنیوم شروع شد و نه حتی با توقف کامل غنی سازی برطرف میشود. اصلا
مشکل آمريكا با ایران غنی سازی، حمایت از تروریسم، صلح بین فلسطین و
اسرائیل، و حقوق بشر در ایران نیست. این مشکلات البته بین دو کشور وجود
دارند ولی آنها در تحلیل نهایی بیش از آنکه تعیین کننده باشند، اهرمهای
فشار هستند و با رفع هر یک یا حتی همه آن مسائلی را که آمريكا میگوید با
ایران دارد، برطرف نمیشود. واقعیت این است که اینها مسائل منطقه و جهان
امروز هم هستند ولی متاسفانه آمريكاییها، «بخوانید اسرائیلیها»، آنها
را بهعنوان مشکلات بههم تنیده بین خودشان و ایران متبلور کردهاند. از
این دیدگاه، مشکل ایران با آمريكا یا اسرائیل یک مشکل منطقه ای- جهانی،
یعنی استراتژیک است و ریشه آن هم ناهمخوانی پندار، گفتار و کردار جمهوری
اسلامی با نقشه دراز مدت آمريكا و اسرائیل برای جغرافیای سیاسی منطقه است.
متاسفانه این مشکل استراتژیک یک وجه قوی ایدئولوژیک هم دارد و آن هم
انقلاب اسلامی و نظام مذهبی ایران است. درواقع آن مشکل استراتژیک و این
مشکل ایدئولوژیک دو طرف یک سکه هستند و هر دو یک راه حل پیوسته، و نه دو
راه حل مجزا، دارند. دشمنی انقلاب اسلامی با آمريكا و برعکس بر کسی پوشیده
نیست. و این هم یک واقعیت تاریخی است که آمريكا با هیچ انقلابی نتوانسته
است همزیستی بکند و تنها وقتی با انقلابها کنار آمده است که آنها تغییر
مسیر دادهاند و دست از انقلابیگری برداشتهاند. ایران انقلابی هم از این
قاعده مستثنا نیست. در همین حال اسلام انقلابی برای بدرفتاری آمريكا با
ایران مزید بر علت شده است. اسرائیل هم همین مشکلات استراتژیک و ایدئولوژیک
را با ایران دارد اما در درجات خیلی حادتری. مثلا، این دو کشور هم سر
برتری قدرت منطقهای با هم دعوا دارند و هم اینکه موجودیت همدیگر را
«نامشروع» میدانند و نابودی آن را آرزو میکنند.
به طور دقیق بفرمایید چه طیفهایی در اروپا و آمریکا و کدام
کشورها از رفع تنش بین ایران و غرب زیان دیده، لذا میکوشند چنین امری
بهوقوع نپیوندد؟
رابطه ایران و آمريكا دوستان فراوان اما ضعیف و دشمنان اندک ولی قدرتمند
دارد. مهمترین مخالفان عادی سازی رابطه بین دو کشور اسرائیل ، سعودی و
امارات هستند. مشکل این کشورها با رابطه، سیاسی و امنیتی است. اسرائیل و
سعودی مشکل ایدئولوژیک هم با جمهوری اسلامی دارند. امارات متحده عربی مشکل
امنیتی و ارضی دارد (سه جزیره تنب و ابوموسی در خلیج فارس).
روسیه و چین هم
نمیخواهند که رابطه دو کشور دوستانه بشود اگرچه از عادی شدن آن با کراهت
استقبال میکنند. این دو کشور در غیاب رقابت آمريكا و این اواخر اروپا
بازار تجاری بزرگی برای خودشان در ایران دست و پا کردهاند. سه قدرت بزرگ
اروپا، یعنی انگلستان، آلمان و فرانسه هم با تردید به نزديک شدن ایران و
آمريكا نگاه میکنند. انگلستان هنوز هم مدعی افزایش نفوذ تاریخی خود در
ایران است و از این دیدگاه با آمريكا رقابت دارد. فرانسه هم دید مخلوط
سیاسی – اقتصادی به رقابت خود با آمريكا در ایران دارد. آلمان اما بیشتر
به اقتصاد ایران فکر میکند و دوست دارد بازار بزرگ ایران را تا حد ممکن در
حوزه نفوذ خود داشته باشد.
ورای کشورها، رابطه ایران و آمريكا دشمنان غیر دولتی زیادی هم دارد. در
میان آنها گروههای سیاسی مخالف نظام اسلامی، لابی کشورهای دشمن ایران،
افرادی که از تحریمها پول میسازند، سازمانهایی که دشمنی ایران و آمريكا
به آنها قدرت داده است و بالاخره اسلحه فروشان عمده و قاچاقچیان اسلحه در
دنیا هستند. در این میان لابی اسرائیل، مخصوصا سازمان ایپک و کنگره
آمريكا، دشمنی زیادی با ایران و جمهوری اسلامي میکنند و نقش تعیین
کنندهای هم در شکل گیری سیاستهای ضد ایرانی دولت آمريكا دارند. لابی
عربها هم بهدلیل پول زیادی که هزینه میکنند قدرت زیادی در واشنگتن علیه
ایران دارند.
شما دارای موقعیت خاصی هستید بخش بزرگی از اپوزیسیون جمهوری
اسلامی شما را «دلال» خوانده و از طرفی در داخل ایران تندترین طیفهای
داخل حکومت با عناوین مشابه از شما یاد میکنند و معتقدند شما وابستهاید،
تاکنون چگونه با این موقعیت خاص کنار آمدهاید و چه احساسی دارید؟
من یک فرد ملی هستم و از جناح بازی خوشم نمیآید و آنرا برای منافع مردم
ایران مضر میدانم. در همین حال هم حاضر بودهام و هستم که با همه
جناحهای سیاسی کشور در جهت ترقی ایران همکاری کنم. من خودم را دشمن کسی
نمیدانم و از دشمنی دیگران با خود هم استقبال نمیکنم، اما با اینها هم
هیچ مشکلی ندارم و به ایده آنها احترام میگذارم. میگویند کسی که دشمن
ندارد، کاری هم نمیکند، آن کس که (دشمن) دارد کاری انجام میدهد، آنهم
کاری در سطح رابطه ایران و آمريكا، بدیهی است که چند تا دشمن هم داشته
باشد.
این را هم اضافه کنم که ۲۵ سال پیش وقتی در رابطه ایران و آمريكا
فعال شدم حتی ۵ در صد مردم ایران و یا مردم آمريكا از این حرکت استقبال
نمیکردند. اکثریت حتی فکر میکردند که من یا دیوانهام یا نادان! امروز با
افتخار بگویم که بیش از ۸۰ در صد ایرانیان و شاید درصدی نزدیک به این رقم
در آمريكا خواهان عادی شدن رابطهاند و از حرکت من استقبال میکنند. این
افتخار من و حاصل زحمات من و دوستان من و دیگرانی است که دور اندیش بودند و
دل به دریا زدند.
باوجود همه بیم و امیدها گمان میکنید مذاکرات ایران با پنج
به علاوه یک با توجه به گام موفقی که اخیرا در ژنو برداشته شد در نهایت
به نتیجه مطلوب طرفین ختم میشود؟
چون این سوال وسيع و مهم است و این مصاحبه هم بیش از حد به درازا کشیده
شده است، اجازه دهید در فرصت دیگری این بحث را انجام دهیم. در اینجا به این
گفته بسنده کنم که خوشبختانه مذاکرات در ژنو به یک نتیجه ابتدایی و مشروط
رسیده است و باید دید که در عمل ودر مرحله اجرای توافقها چه مسائلی پیش
میآید که حتما هم پیش خواهد آمد.
اما، بهنظر من، هر اتفاقی بیفتد، مشکل
هستهای ایران در مسیر حل نهایی قرار گرفته است. این را هم اضافه کنم که
قرارداد ژنو برای ایران و طرف مقابل بردها و باختهایی داشته است. اما
آنچه بهنظر من مهم است این برد و باختها نیست بلکه تاثیر این توافق و
اجرای آن، روی رابطه ایران و آمريكاست. اگر این توافق در جهت حل مشکلات
دیگر رابطه پیش برود و آنرا عادی سازد، آنوقت ایران بیشترین برد را داشته
است. اما اگر توافق هستهای در همینجا باقی بماند، برد با آمريكا و
دیگران خواهد بود.
من اگر جای آقای روحانی بودم، زیاد روی اینکه برای مشکل
هستهای چه اتفاقی افتاده تکیه نمیکردم بلکه توجهم را میبردم به اینکه
چگونه میشود از این توافق برای عادیسازی رابطه استفاده برد. واقعیت این
است که این رابطه سرطان دارد و باید معالجه بشود چه در غیر اینصورت کشنده
خواهد شد. من امیدوارم و اطمینان دارم که دو دولت و ملت راه شرافتمندانهای
را برای حل مشکلات فیمابین پیدا خواهند کرد. همه ما هم باید کمک کنیم.
اتفاقات پیش آمده در وین اتریش و ترک مذاکره توسط
مذاکرهکنندگان ایرانی در اعتراض به عدم تعهد طرف آمریکایی به توافقات خود
را چگونه ارزیابی میکنید؟ تاثیر لابیهای صهیونستی و اختلافات داخلی در
دولت و کنگره را چگونه میبینید؟
من پیشبینی کرده بودم که در عمل و در مرحله اجرای توافق ژنو «مسائلی
حتما پیش خواهد آمد». بنابراین، اتفاق پیش آمده برایم غیر منتظره نبود.
واقعیت این است که هم توافقنامه مشکلاتی دارد و هم دولت اوباما که زیر
آنرا امضا کرده است. مثلا، در توافقنامه متاسفانه صحبت از این شده است که
آمریکا نمیتواند روی ایران در دوره ۶ ماهه آزمایشی مورد توافق، تحریم
هستهای بگذارد اما بحث روی تحریمهای نوع دیگر نشده است.
دیروز هم وقتی
وزارت خزانهداری آمریکا تحریمهای جدیدي را اعلام کرد نگفت که اینها
تحریمهای هستهای هستند بلکه از آنها به عنوان تحریمهایی یاد کرد که
بهدلیل نقض تحریمهای موجود و قوانین آمریکا اعمال میشود. در همین حال هم
دولت اوباما با این حرکت به ظاهر امتیازی به کنگره طرفدار اسرائیل داد تا
آن دست از لایحه تحریمی که قرار بود به رای گیری گذاشته شود بردارد. این
بازی پلیس خوب و پلیس بد مدتهاست که بین دولت وکنگره در ارتباط با ایران
رواج دارد. بهعبارت دیگر، دولت اوباما صرفا برای راضی نگهداشتن کنگره این
کار را نکرد بلکه خودش هم میخواست فشار را روی ایران زیاد کند و در همین
حال زهرچشمی هم از تحریم شکنان احتمالی بگیرد (داستان گربه را دم حجله
کشتن خودمان).
متاسفانه قرارداد ژنو میتواند تله بزرگی برای ایران بشود. دولت باید
بسیار مواظب باشد. مخالفان این توافقنامه تمام سعی خودشان را خواهند کرد که
سنگ اندازی کنند و ایران را مجبور به عقبنشینی نمایند. هدف آنها در همه
حال ایجاد وضعیتی خواهد بود که برای ایران قابل قبول نباشد و از اجرای
توافقنامه سر باز زند. اگر این اتفاق بیفتد آن وقت ایران مقصر عدم اجرای
توافقنامه اعلام خواهد شد و بهعنوان ناقض توافقنامه گرفتار تحریمهای
بیشتری خواهد شد. بهنظر من ایران اشتباه کرد که مذاکرات را در وین رها
کرد. بايد بدون توجه به این تحریمهای جدید مذاکره را ادامه میداد. ایران
در واقع باید تحت هر شرایطی به اجرای درست توافقنامه اصرار داشته باشد و
نگذارد طرف مقابل آن را به قطع مذاکره و عملی نکردن توافقنامه وا دارد.
در واقع ایران نباید حتی تهدید کند که در صورت اعمال تحریمهای جدید
توافقنامه را اجرا نخواهد کرد. چنین تهدیدی دشمنان ایران را بیشتر مصر
میکند که بهدنبال اعمال تحریم بروند و ایران را مجبور به خروج از
توافقنامه بکنند. همانطور که قبلا گفتهام ایران باید به توافق ژنو
بهعنوان پلی برای رسیدن به عادی سازی رابطه با آمريكا نگاه کند و اهمیت
چندانی به نتیجه خود توافقنامه ندهد. واقعیت این است که توافق ژنو چندان
بهنفع ایران نیست و تنها نفع آن این خواهد بود که دولت از ان برای حل
مشکلات نظام با آمريكا استفاده ببرد. در جهت این هدف وسیعتر، ایران باید
ناملایماتی را که طی اجرای توافقنامه پیش خواهد امد تحمل کند. در غیر
اینصورت ترس من این است که تله گذاشته شده کار خودش را بکند.