مذاكره تلفني اوباما و روحاني را بايد يكي از مهمترين اتفاقات سياسي ايران پس از پيروزي انقلاب دانست. اگرچه اين مذاكره تلفني دو واكنش متفاوت «توهين و تشويق» را روز شنبه در فرودگاه مهرآباد به دنبال داشت اما آنچه به نظر ميرسد از اهميت بيشتري برخوردار است آينده مذاكرات است.
محمد رضا تاجيك، فعال سياسي اصلاحطلب و رييس سابق مركز استراتژيك رياستجمهوري در دولت سيد محمد خاتمي معتقد است كه اراده معطوف به تغيير مردم، بيشترين نقش را در تابوشكني مذاكره با امريكا داشته و دولت تدبير و اميد، تجلي و تبلور يك نياز و يك ضرورت تاريخي بهنام «تغيير» بود كه اين تغيير با مذاكره دو جانبه آغاز شد.
تاجيك در گفتوگو با اعتماد راه مذاكره ايران و امريكا را به مثابه هزارتوي پر پيچ و خمي ميداند كه در هر گوشه و كنار آن ديو و ددي خفته و چاله و چاهي است.
پس از 34 سال از ديدار مرحوم مهدي بازرگان و برژينسكي شاهد گفتوگوي تلفني رييسجمهوري ايران و امريكا و همچنين مذاكره سي دقيقهيي و خصوصي وزراي خارجه دو كشور بوديم. ارزيابي جنابعالي از اين اتفاق تاريخي چيست؟
از نظر من روابط، به طور اعم، و روابط انقلابي، به طور اخص، همچون انقلابات از مرحله ترميدوري برخوردارند كه اسم آن را «ترميدور روابط» ميگذارم. در پرتو اين اصطلاح ميخواهم بگويم كه روابط ميان كشورها نيز از يك «حركت دوري» برخوردار است، با اين تفاوت (نسبت به انقلابات) كه اين حركت دوري لزوما صورت و سيرتي راديكال، ارتجاعي، ضدانقلابي و سلطهپذيرانه ندارد، اما ميتوان آن را ناشي از نقاهت پس از فرونشستن تب راديكاليسم و آنتاگونيسم و نوعي تحولِ حال و احوال رهبران و مردم از آرمانگرايي به واقعگرايي تصوير و تعريف كرد.
از منظر ديگر، در پس و پشت هرگونه تغيير روابطي (بهويژه در اشكال راديكال آن) ميتوان جاي پاي نوعي «شورش موقعيت» را ديد. به بيان ديگر، موقعيتها (رواني، روحي، احساسي، گفتماني، سياسي، اقتصادي و... ) گاه با شورش خود، اراده خود را بر اربابان تصميم و تدبير تحميل ميكنند و نقشه راه آنان را تغيير ميدهند. اين «شورش موقعيت» را امروز بايد در قاب و قالب انتخاب و انتظار و اميد مردم به تصوير كشيد.
به نظر شما چه مولفهها و پارامترهايي باعث شد تا پس از 34 سال روساي دو كشور، تابوشكني كرده و تن به انجام مذاكره و گفتوگو دهند؟
همانگونه كه در پاسخ به پرسش نخست گفتم اقتضاي شرايط، و عقلانيت معطوف به مصلحت و منفعت، عدم امكان بازي با كارتهايي كه در دست نبودند يا از دست خارج شده بودند، و نيز، اراده معطوف به تغيير مردم، بيشترين نقش را در اين تابوشكني داشتند.
امريكا همواره در طول سه دهه گذشته خط قرمز سياست خارجي ايران به شمار ميآمد و هيچ دولتي اجازه برقراري رابطه با بلندپايهترين مقام امريكايي را پيدا نميكرد اما جناب آقاي روحاني توانستند اين كار را انجام دهند. تفاوت دولت روحاني و شرايط فعلي ايران با دولتها و شرايط گذشته كشور در چه بوده كه او مجوز برقراري ديالوگ با همتاي امريكايي خود را پيدا ميكند؟
دولت تدبير و اميد تجلي و تبلور يك نياز و يك ضرورت تاريخي بهنام «تغيير» بود. صداي پاي اين نياز و ضرورت در شرايط كنوني، بلندتر و رساتر از آن بود كه شنيده نشود. مضافا اينكه آقاي روحاني به علت فضاي گفتماني و روش و منش مرامي و سياسي و عقبه حمايتياي كه دارند، كمترين حساسيت را در ميان گروههاي راديكال جامعه برميانگيزند، و امكان بازتوليد انگاره حاكميت دوگانه را به حداقل ميرساند. افزون بر اين، بايد بپذيريم كه گذشت زمان بسياري از امور منجمد را در خود ذوب ميكند و بسياري از گفتمانها را دستخوش دگرگوني ميكند.
فرصتها و تهديدهاي مذاكره با امريكا در داخل و خارج از ايران چه خواهد بود؟
بستگي به محتواي مذاكرات، از يكسو، شيوه و سطح مذاكرات، از سوي ديگر، و نتايج حاصله از آن، از جانب سوم، دارد. بيترديد، راه مذاكره ايران و امريكا هزارتوي پر پيچ و خمي است كه در هر گوشه و كنار آن ديو و ددي خفته و چاله و چاهي است. در اين مسير، بايد منتظر يك گام به پيش و دو گام به پس نهادنها - يا بالعكس - باشيم، بايد منتظر اشكها و لبخندها باشيم، بايد منتظر ترميدور در ترميدور روابط باشيم، بايد منتظر فراز و فرودهاي تند و نااميدكننده باشيم، بايد منتظر قهر و آشتيها باشيم و... طبعا با گشوده شدن باب مذاكره بايد منتظر ورود برخي فرصتها و تهديدات نيز باشيم. كه به برخي از آنان در پاسخ به پرسشهاي قبلي، و نيز در مصاحبههاي ديگر خود، اشاره كردهام.
گفتوگوي روحاني و اوباما چه تغييراتي را در مناسبات جهاني و آرايش قدرتهاي جهاني به دنبال خواهد داشت؟
آغاز گفتوگوها اگرچه بسيار مهم است، اما ادامه و پايان آن مهمتر است. بيترديد، ادامه و پايانِ موفقيتآميز اين مذاكرات، ميتواند تاثير ژرفي بر مناسبات و آرايش قدرت جهاني – و بهويژه منطقهيي – داشته باشد. در پايان اين مذاكرات، فرض نخست (اگرچه بعيد) اين است كه ايران و امريكا «دگربودگي» يكديگر را فراموش كنند و همديگر را عضوي از بلوك «خوديها» تعريف كنند.
تحقق اين فرض، گستردهترين و عميقترين تاثير را در آرايش قدرت جهاني و منطقهيي خواهد داشت، زيرا در اين حالت، روسيه و چين لاجرم از بازتعريف روابط خود با ايران هستند، و كشورهاي منطقه نيز به تبع سياستها و مواضع دو ابرقدرت امريكا و روسيه، روابط خود با ايران را مورد بازنگري قرار ميدهند. در سطح داخلي نيز، شاهد راديكاليزهشدن احساسات ضدامريكايي در ميان برخي گروهها و عميقتر شدن شكاف و فاصله آنان با دولت خواهيم شد.
در فرض دوم، بايد تنها شاهد نوعي صلح مسلح (در نوع و سطحي ديگر) و يا نوعي روابط لرزان و نازكتر از برگ گلهاي بهاري باشيم كه با وزش كمترين نسيمي و بارش كمترين باراني و تابش كمترين آفتابي ممكن است پژمرده شود. تهديدات چنين وضعيتي به مراتب بيش از فرصتهاي آن است. در سومين فرض، بايد شاهد آبشدنِ آهسته و پيوسته كوههاي يخي كه ميان اين دو كشور حايل شدهاند در پرتو نور و حرارت تدابير خردمندانه و هوشيارانه و معطوف به حقوق طرفين باشيم.
در اين حالت، ميتوانيم با همنشين كردن تشنجزدايي با امريكا با همزيستي مسالمتآميز و روابط متقابل دوستانه با ساير قدرتهاي جهاني و منطقهيي، از يكسو، و با سياستِ عدم تعهد و وابستگي، مناسبات و آرايش قدرت جهاني و منطقهيي را به گونهيي (و در سطحي) تغيير دهيم كه محيط خارجي امنتري را براي كشور ما به ارمغان بياورد.
گفتوگوي تلفني روحاني با اوباما چه هزينههايي را براي او در ايران به دنبال خواهد داشت؟
در شرايط كنوني هزينه چنداني دربرنخواهد داشت. احتمالا گروهي اندك شعاري خواهند داد و كفشي پرتاب خواهند كرد، اما حركتي راديكال و فراگير صورت نخواهد گرفت و كسي به طور جدي متعرض آقاي روحاني نخواهد شد. بعد از گذشت حدود سه دهه از قطع روابط ايران و امريكا، تقريبا همه ايرانيان به تجربه و دانش دريافتهاند كه رابطه با امريكا امري حاكميتي است و نه حكومتي.
آيا جريانهاي سياسياي كه معتقد بودند هرگز مذاكرهيي در سطح مقامات ارشد ايران و امريكا صورت نخواهد گرفت پس از اين مذاكرات و گفتوگوي تلفني دچار اختلال هويتي خواهند شد و براي حل اين اختلال هويتي چه واكنشهايي را جنابعالي براي آنها پيشبيني ميكنيد؟
قدرت و استعداد انطباق هويتي اين گروهها با شرايط بسيار بالاست. تقريبا مطمئنم كه بسياري از اين گروهها در شرايط كنوني همچون پرندگان گردنچرخان عمل خواهند كرد و زبان و قلم و رفتار و مواضعشان را با استلزامات شرايط جديد انطباق خواهند داد و با آغوشي باز از ايجاد اين روابط استقبال خواهند كرد. بيترديد، گروه اندكي تلاش ميكنند با صداي بلند مخالفت خود را با هر گونه رابطه با امريكا فرياد بزنند، اما ترديدي ندارم كه اعتراض و مخالفت اين عده نيز، بسيار بهداشتيتر از گذشته خواهد بود.
با توجه به رخداد موجود چه مشكلات و موانعي را در ادامه مذاكرات ميان روحاني و اوباما متصور هستيد؟
من نخستين و مشكلترين مشكل را در فرآيند اين مذاكره، زبانِ حاكم بر آن ميدانم. بيترديد، در اين مذاكره پاي زبان گفتاري و نوشتاري تا حدود زيادي چوبين است و تنها زبان عمل است كه ميتواند دري را بگشايد و مصالحه و مفاهمهيي را به ارمغان بياورد. اما مشكل در همين زبان مشكلگشا (زبان عمل) نهفته است، زيرا زبان عمل زبان تيز و گويا و انضمامي است.
ترديد دارم، گفتوگوي اين دو كشور با زبان عمل گفتوگويي سهل و بدون چالش باشد. افزون بر اين، ميدانيم كه چه در امريكا و چه در ايران گروههايي وجود دارند كه از ايجاد چنين رابطهيي تصوير و تعريفي مثبت ندارند. كاملا قابل پيشبيني است كه هر چقدر امكان اين مذاكرات جديتر شود، فعاليتهاي سلبي و تخريبي اين گروهها نيز تشديد خواهد شد.
همينجا بايد به نقش سلبي و تخريبي برخي از كشورها – از جمله اسراييل و برخي از كشورهاي عربي منطقه- نيز اشاره كرد. اين كشورها - كه بعضا در سياست خارجي امريكا نقش موثري دارند - ايرانِ غيردشمن با امريكا را دشمن خود ميپندارند، از اينرو، تلاش خواهند كرد كه در روند اين عاديسازي روابط خلل ايجاد كنند. مشكل بعدي در تعدد و تراكم موانع اين رابطه نهفته است. مشكل رابطه ايران و امريكا را نميتوان به سطح مساله هستهيي تقليل داد. بسياري از حصارهاي تاريخي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... ديگر در مسير اين رابطه وجود دارند كه تقريبا به هم گره خوردهاند و مرتفع كردن يكي بدون مرتفع كردن ديگري ممكن نيست.
آيا روحاني بدون اجازه اقدام به گفتوگو با اوباما كرده است؟
نميدانم، اگرچه بسيار بعيد ميدانم.