محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت: 1- يك هفته پيش از سفر آقاي روحاني به آمريكا،
رويترز و نيويوركتايمز از قول سخنگوي كاخ سفيد و مشاور امنيت ملي اوباما
خبر دادند دولت اوباما به نتانياهو پيغام محرمانه داده است كه مطمئن باشيد
در مذاكرات با ايران هيچ امتيازي نخواهيم داد و تحريمها را هم لغو نخواهيم
كرد.
جانكري كه از سوي اوباما مأمور به حل و فصل مناقشات آمريكا شده است نيز پس
از مذاكرات 1+5 و گفتگو با ظريف، فهرستي از مطالبات غيرمنطقي و غيرقانوني
آمريكا را بيپرده مطرح كرد و بدون آنكه بگويد آمريكاييها در ازاي اين
مطالبات چه امتيازي به ايران ميدهند، با همين اباطيل سر و ته مصاحبه را
جمع كرد.
او گفت: اقدامات عملي ايران براي اعتمادسازي ميتواند شامل دسترسي سريع
بازرسان به تأسيسات فردو، امضاي پروتكل الحاقي، توقف داوطلبانه غنيسازي در
حد بالا و... باشد.
لبخند هميشگي بر لبان آقاي ظريف در مذاكرات ميتواند دو تفسير داشته باشد؛
يكي بيخيالي درمورد مطالبات طرف مقابل و اصرار ايران بر ديدگاههاي خود به
اين مفهوم كه آنها كار خود را ميكنند، ما هم كار خود را، لذا در اين گذر
زمان پروسه دستيابي ايران به دانش صلحآميز هستهاي فرآيند زماني خود را طي
ميكند و به اين بگومگوها توجه ندارد.
يكي هم اثبات عدم صداقت آمريكاييها پس از 8 سال و تأكيد روي مواضع آشتيناپذير ملت ايران با دولتمردان دروغگو و قلدر آمريكا!
8 سال پيش كه آقاي روحاني و همكارانش پرونده هستهاي يا بهتر بگويم پرونده
عاديسازي روابط ايران با غرب و بويژه آمريكا را در دست داشتند، تمام
اقدامات اعتمادساز را انجام دادند اما غربيها قدم به قدم جلو آمدند،
امتياز گرفتند و امتيازي ندادند. دولت نهم و دهم كه آمد محكم به دهان آنها
كوبيد و فرآيند غنيسازي را تا ورود قهرمانانه ايران به باشگاه اتمي جهان
عملياتي كرد.
اكنون دولت و ملت ايران در موضع بالاتر و اقتدار قرار دارند.
ظهور اين اقتدار در رونمايي نيات بدخواهانه آمريكاييها مهم است. لذا بار
ديگر، هم براي ملت ايران و هم ملتهاي جهان روشن خواهد شد؛ اولاً: دولت
ايران در برابر خواستهاي نامشروع طرف مقابل كوتاه نخواهد آمد. ثانياً:
آمريكاييها هنوز آدم نشدهاند كه بشود بهعنوان يك طرف قابل اعتماد به
آنها تكيه كرد، لذا ترك مخاصمهاي در كار نيست.ميشود روي خندههاي آقاي
ظريف از اين دو زاويه هم حسابي باز كرد.
2- آمريكاييها اشتياق زيادي به گفتگو با ايرانيها نشان دادند. از پيش
معلوم بود به اين موضوع، نياز ضروري دارند. لذا رسماً به گفته خانم سوزان
رايس مشاور امنيت ملي كاخ سفيد در همان ابتداي ورود روحاني به آمريكا تمايل
اوباما براي ملاقات با رئيسجمهور كشورمان را اعلام كردند اما آقاي روحاني
نپذيرفت. با توجه به نفرت افكار عمومي ايران نسبت به رئيسجمهور آمريكا و
چارچوبهاي مأموريت آقاي روحاني در نيويورك، اين عدم پذيرش معقول و قابل
تحسين و قابل پيشبيني بود.
اما در دقيقه 90 آمريكاييها كار خود را كردند، بنا به قول آقاي روحاني
هنگامي كه وي نيويورك را ترك ميكرد، تلفني از كاخ سفيد به صدا درآمد و
اوباما پشت خط بود. طبيعي بود بيپاسخ گذاشتن آن قدري اخلاقي نمينمود. در
تلفن حرف تازهاي غير از گفتگو و نطقهاي رسمي در سازمان ملل مبادله نشد و
حاوي نكته جديدي نبود جز عذرخواهي آقاي اوباما از ترافيك خيابانهاي
نيويورك!
همين جناب سركار خانم سوزان رايس كه مبتكر ملاقات روساي جمهور دو كشور بود
كه مقبول نيفتاد بلافاصله آمد و گفت: تماس از سوي ايرانيها بوده است! ما
به رئيسجمهور خودمان اطمينان داريم لذا در اينكه آمريكاييها دروغ
گفتهاند هم شك نداريم. اين اتفاق نشان ميدهد كه در مذاكرات 1+5؛ اولاً
روي صداقت آمريكاييها اصلا حساب باز نكنيم. ثانياً وعدههايي را كه هنوز
هم از آن رونمايي نكردهاند، جدي ندانيم.
اينكه دو طرف ابا دارند بگويند منتكشي از سوي چه كسي بوده است، نشان
ميدهد افكار عمومي نسبت به نفس اين تماسها و نوع گفتگوها حساس است. در
ايران يك نفرت هميشگي از جنايات و حقكشيهاي آمريكا وجود دارد. در جهان
اسلام دوستداران ايران و اسلام و انقلاب اسلامي به اين گفتگوها حساسند و
دوست ندارند ايران فريب وعدههاي توخالي آمريكا را بخورد. آن سوي معادله هم
ملت آمريكا مشكلي با ملت ايران ندارد.
اما لابي صهيونيستي به شدت به اين
مسئله حساس است. نتانياهو نان سياسي خود را در روغن دشمني آمريكا با ايران
ميزند و ميخورد، دولت رژيمصهيونيستي را با همين جيره غذايي به عنوان يك
دولت جنايتكار و تبهكار تغذيه ميشود و از مردم سرزمينهاي اشغالي راي
ميگيرد.
لذا اوباما در توضيحات خود در باب اين مكالمه ميگويد ما طرف اسرائيلي را
توجيه كرديم. وي گفته؛ اين كار را با نتانياهو هماهنگ كرده بود!
معلوم است اين تماس يك كار شرافتمندانه نبوده است لذا هيچ يك از طرفين گفتگو مسئوليت آن را كه چه كسي اول زنگ زد نميخواهند بپذيرند.
گوشهاي از اين حساسيت را ميتوان هنگام ورود روحاني به تهران و شعار مرگ
بر آمريكا و گله برخي از كساني كه به فرودگاه براي استقبال رفته بودند،
بهخوبي ديد.
3- گفتگوها فعلا پايان يافته و تا دور جديد چند روزي فاصله داريم. آنچه
ردوبدل شده يك مشت حرف و تعارف بوده است. با آنكه طرف ايراني از حرف هم
فراتر رفته، قدري هم عمل كرده اما طرف آمريكايي در حوزه عمل وارد نشده و
حتي يكي از تحريمها و يا تهديدها را تخفيف هم نداده يا متوقف نكرده است.
يعني هنوز جوهر امضاي هرساله رئيسجمهور آمريكا مبني بر تجديد تحريم، خشك
نشده است.
هر انسان عاقل و منطقي كه ناظر بر اين گفتگوهاست، منتظر اين است ببيند
نتيجه اين گفتگوها بر توقف تحريم يا برداشتن برخي از تحريمها چيست؟ لذا
راستيآزمايي جديد آمريكا روي اين نكته متوقف است كه آنها براي ترك مخاصمه
با ملت ايران چه اقدامات عملي ميكنند بنابراين مهمترين شاخص توفيق در
گفتگوها و ارزيابي مذاكرات، كاهش تحريمهاست. اينكه اشتون گفته است 12 ماه
طول ميكشد كه نتايج معلوم شود، نشان ميدهد سير و سلوك آنها در دور جديد
گفتگوهاي 1+5 با ايران تغيير نكرده و در بر پاشنه قبلي ميچرخد.
اگر پاسخ نرمش ايران را با "وعده نقد" ندهند زمان واكنش "قهرمانانه" ايران
هم فرا ميرسد. دولت و ملت ايران نشان دادهاند براي چنين پاسخي ترديد
نميكنند.
ديپلماسي خارجي ايران در اين مقطع، ظريفكاريهاي دقيقي دارد. به همين دليل
وزير خارجه ايران با همين نام همه نبوغ ديپلماتيك خود را براي تحقق حقوق
ملت ايران بايد بهكار گيرد.
كار دولت و ديپلماتهاي آن شبيه حركت در ميدان مين است. اگر دقت نكنند هر
لحظه ممكن است فاجعهاي رخ دهد. ملت ايران تاب زورگوييهاي آمريكا را ندارد
و بيش از 35 سال است با استبداد جهاني ميجنگد، اگر لازم باشد تا ابد اين
كار را ادامه ميدهد اما زير بار باجخواهيهاي آمريكا نميرود. آمريكا
بايد تسليم اراده ملت ايران شود و از سنگاندازي در راه پيشرفت و ترقي كشور
بويژه پيشرفتهاي علمي در فناوريهاي نوين، دست بردارد.
افاضالات احمدی نژاد
این جمله شما درد دل خیلی از حزب الهی ها است