فرارو- 10سال قبل، روزی شبیه امروز بود که معروف ترین دوقلوهای تاریخ ایران تبدیل به سوژه خبری رسانه های دنیا شدند. روزی که لاله و لادن، دوقلوهای بهم چسبیده 29ساله زیر تیغ جراحی رفتند و 52ساعت با مرگ دست و پنجه نرم کردند اما قبل از آن که جدا شدنشان را به چشم ببینند، از دنیا رفتند.
خبرگزاری مهر در گزارشی تصویری عکس هایی از آلبوم این دوقلوی به هم چسبیده را منتشر کرده است.
دلم واقعا گرفت و اشک ریختم... روزی ک لاله و لادن عزیز دنیا را بدرود گفتند همه دنیا متاثر شدند و اشک ریختند...یادشان تا همیشه جاودان و روحشان شاد و در آرامشی همیشگی...هرگز فراموشتان نخواهیم کرد...
علت فوت این بنگان خدا ،پدرشون شد که اینها که قریب28سال تحت تکفل پرفسور رحمتالله صفاییان بادرودی و اخوی ایشان آقای علیرضا صفاییان که دو عکس بالا همان آقای علیرضا میباشد که همه امکاناتبرای آنان فراهم کرد حتی تحصیلات در رشته حقوق دانشگاه تهران اما چه فایده آقای بیژنی پدر اصلی ایشان بعد از این همه مدت پیدا شدو >>>>>>>>
روحشان شاد و قرین رحمت الهی
ما در همسایگی این دو عزیز زندگی میکردیم
پاک ترین با روحیه ترین و شاد ترین ادم هایی بودند که من دیده بودم همه اهالی تهرانسر این دو عزیز را مانند اعزای خانواده خود دوست داشتند
روحشان شاد
خدا رحمتشون کنه،
ولی شاید تا الآن عجلیه نمیکردند برای جداسازی میتونستند توسط گروه دکتر سمیعی و دوستانش این عمل را با موفقیت انجام دهند نه اینکه بدهند دست چندتا جراح سنگاپوری
خيلي جالب بود
از خداوند متعال شادي روح اين دو مرحومه را خواستارم
اميدوارم با يافته هايي كه از جراحي نا موفق اين دونفر بدست آمد گامي روبه جلو در راستاي بهبود درمان اينگونه ناهنجاريهاي مادرزادي فراهم شده باشد.
ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بچه که بودم،وقتی تصویر آنها را در تلویزیون و روزنامه و مجله و...می دیدم حسابی میترسیدم و حتی چشمانم را می بستم.هنوز هم این ترس کودکانه کمابیش درونم هست.تابستان آن سالی که آنها به رحمت خدا رفتند من تازه در کلاس تابستانی آموزش قرآن شرکت کرده بودم.یکی از دوستانم خبر فوتشان را داد.معلم قرآن کلاس از بچه ها خواست برایشان فاتحه ای بخوانیم.دیگر مثل قبل نمیترسیدم.بعدها که بزرگتر شدم و زندگینامه شان را خواندم،آنها برایم نمونه ای از انسان های بزرگ شدند که علی رغم محدودیت در توانایی و امکانات فیزیکی و بدنی،به موفقیت های بزرگی دست یافتند که خیلی ها از دستیابی به آن عاجز بودند(مثل تحصیل در دانشگاه و رشته حقوق و...)
خدا رحمتشان کند و خوشا بحالشان که احتمالا بخاطر شرایطشان خداوند به آنها با لطف بیشتری می نگرد
خدا رحمتشان کند. ولی سؤالی که از همان روزهای جراحی این دو خواهر برام مطرح بود اینکه آیا واقعاً کشوری و جراحانی بهتر از سنگاپور در دنیا نبود که آنها را عمل کنند؟؟؟؟!!
ما در همسایگی این دو عزیز زندگی میکردیم
پاک ترین با روحیه ترین و شاد ترین ادم هایی بودند که من دیده بودم همه اهالی تهرانسر این دو عزیز را مانند اعزای خانواده خود دوست داشتند
روحشان شاد