جبهه پایداری و آیتالله مصباحیزدی این روزها بیش از هر جریان و شخصیت سیاسی زیر تیغ انتقاد هستند. درواقع بعضی در جریان اصولگرایی شکست خود در انتخابات را بر گردن این جریان انداخته است. راستسنتی یا همان اصولگرایان میانهرو در این انتخابات سعی کردند تا آنجا که میتوانند در مواجهه با رقبا سکوت کنند یا حداقل با نقدهای ملایم مرزبندی خود با اصلاحطلبان و رقبا را نشان دهند و فقط در مقابله با دولت بیرحم باشند. اصولگرایان برخلاف سالهای 88 و 89 کمتر نسبت به رفتار اصلاحطلبان واکنش نشان دادند و حتی متهمان فتنهگری را تغییر دادند. واکنشها نسبت به سیدمحمد خاتمی و اصلاحطلبان حامی او کمتر شد.
اما در مقابل جبهه پایداری و کامران باقریلنکرانی قرار داشتند. کامران باقریلنکرانی از روزی که تصمیم به حضور در انتخابات گرفت در اکثر سخنرانیهایش بیشترین حملات را به هاشمیرفسنجانی و اصلاحطلبان داشت. او بارها به سران جریان اصلاحطلبی و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاخت و تاکید کرد که مردم جواب آنها را در انتخابات خواهند داد. درواقع کامران باقریلنکرانی تنها نبود. او از حمایت آیتالله مصباحیزدی برخوردار بود. آیتالله سالهاست که با آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و درمجموع جریان اصلاحطلبی مشکل دارد و در مقابل این جریان نیز با آیتالله تا به حال وارد چالشهای اساسی و جدی شده است. آیتالله بیتوجه به دیگر جریانهای اصولگرا در انتخابات یازدهم خواست که خود به تنهایی تعیینکننده انتخابات باشد و اعلام حضور وزیر بهداشت دولت نهم و سپس حمایت از سعید جلیلی خط خود را از دوست و دشمن جدا کند.
آیتالله مصباحیزدی اختلاف با علما را کنار بگذارد
اصولگرایان آمده بودند که بازی انتخابات را تمام کنند. یک رییسجمهوری وفادار به اصولگرایان میخواستند، اما آنچه تندروی و تکروی میخوانندش تمام بازیشان را بههم زد. هرچند باقریلنکرانی تلاش میکند تا رای حسن روحانی را رای مخالفان دولت بداند که از سیاستهای جاری ناراضی هستند، اما اصولگرایان به خوبی دریافتهاند که این رای در واقع «نه» به تفکر تمامیتخواه و اقتدارگرایی بوده است. مردم نه فقط از سیاستهای هشتساله محمود احمدینژاد خسته شده بودند که تفکرات شکلگرفته اطراف او را نیز نمیخواستند.
اصولگرایان این پیام را به خوبی گرفتهاند و برای همین این روزها تلاش میکنند تا خود را از جریان به اصطلاح تندرو دور و به جریان اعتدالگرایی که توانسته به پاستور راه یابد، نزدیک کنند. این روزها جبهه پایداری، آیتالله مصباحیزدی و جبهه پایداریها بیش از همه زیر بار انتقاد تند اصولگرایان قرار دارند. در همین ارتباط دبیرکل جامعه اصناف و بازار به ایلنا گفت: «آیتالله مصباحیزدی متاسفانه ساز جدایی در بین علمای قم میزند که این حرکت ناپسند و ناشایسته است. ایشان در انتخابات نیز دچار رفتارهای متناقض شده بودند بهطوری که پیش از انتخابات لنکرانی را به عنوان گزینه اصلح معرفی میکردند و از ناکارآمدی جلیلی سخن میگفتند ولی به محض عدم احراز صلاحیت لنکرانی، جلیلی را به عنوان گزینه اصلح عنوان کردند.» وی با تاکید بر اینکه دولت در این دو دوره به جای برخورد با فساد همواره حافظ منافع مفسدان بود، گفت: «آیتالله مصباحیزدی متاسفانه ساز جدایی در بین علمای قم میزند که این حرکت ناپسند و ناشایسته است؛ بهتر بود ایشان این اختلاف و جدایی با علما را کنار بگذارند و به جبران آن بپردازند.»
دبیرکل جامعه اصناف و بازار با تاکید بر اینکه باید همه نظرات جامعه را با آغوش باز پذیرفت، گفت: «معتقدیم انتخاب هاشمی در مقام رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام نشان میدهد که وی همواره شخصیت مورد تایید رهبری بوده است و هیچکسی حق اهانت به هاشمی و دیگر شخصیتها را ندارد. این کار، کار افراطگرایان است که تلاش میکنند کشور را همواره دچار التهاب کنند.» حسین کنعانیمقدم، فعال سیاسی اصولگرا، درباره سرنوشت طیفهای افراطی موجود در جناح اصولگرا گفت: «به نظر میرسد جریان افراطی اصولگرا با شرایطی که بهوجودآمده به دنبال این باشد که تجدیدنظری در تفکر، اندیشه و سازمان خود بکند و شاید ما شاهد چهار سال سکوت و چهار سال تهاجم تبلیغاتی آنها علیه اصلاحطلبان باشیم. جریان افراطی از سال 88 و به مدت چهار سال فرصت داشت که به مجموعه اصولگرایی بپیوندد، اما متاسفانه هم در انتخابات مجلس و هم در انتخابات شوراها و ریاستجمهوری راه خود را رفتند و بعید میدانم که آنها گفتمان اصولگرایی را بخواهند ادامه بدهند مگر آنکه با همان تفکر تندروی و خروج از جریان اصولگرایی باشد.»
احمدینژاد استاد را فراموش کرد
اما فقط این اصولگرایان نیستند که فراموش کردند چطور یک زمان دنبال حمایت آیتالله مصباحیزدی بودند. محمود احمدینژاد و همراهانش نیز لطف آیتالله را فراموش کردند و این روزها بیش از همه علیه حامی دیروز مینویسند. شبکه ایران نزدیک به دولت در مطلبی روز گذشته نوشت: «نام آیتالله مصباحیزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور یک ادعای بزرگ است. آیتالله مصباحیزدی و حامیانش در هشت سال گذشته بارهاوبارها مدعی شدهاند که پیروزی احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری در پی حمایتهای آنان محقق شده است. در این مدت رسانههای نزدیک به آیتالله مصباح برای اثبات مدعای خود به خبر منتشرشده در یکی از سایتهای ضدانقلاب در سال 84 استناد کردهاند. با نگاهی به وضعیت سیاسی بغرنج و انزوای سیاسی آیتالله مصباح در سال 84 که در پی حملات رسانههای اصلاحطلب پدید آمده بود، میزان صحت ادعای اطرافیان آیتالله مصباح روشن میشود. با وجود این ناظران سیاسی، انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و حضور مستقل جبهه پایداری را بهترین آزمون برای روشنشدن وزن سیاسی و اجتماعی این حزب نوپا اما پرسروصدا عنوان کردند. درواقع، نتایج انتخابات ریاستجمهوری فرصتی است تا شاید مقاومت شدید پایداری در برابر کسب خودآگاهی سیاسی و فهم واقعیتها شکسته شود.»
در بخش دیگری از این نوشته آمده است: «احمدینژاد دو سال قبل شرایط کنونی مصباحیزدی و اطرافیانش را پیشبینی کرده بود. رییسجمهوری در جمع هوادارانش گفته بود: «به آقایی که تندروی کرد و گفت اینها بزرگترین خطر از صدر اسلام تاکنون هستند و هفته بعد گفت اینها عددی نیستند، پیغام دادم که نگران شما هستم. آن شخصی که میخواست پیام را ببرد گفت به چه دلیلی این حرف را میزنی؟ گفتم: دولت نهم را خدا سر کار آورد. احمدینژاد فقط یک فلش جهتنما بود. اگر کسی در ذهنش خطور کند که این دولت را او سر کار آورده خدا یکجا حالش را میگیرد و به او نشان میدهد که
هیچ کاره بوده است.»
همه اشارهها به او
امروز جریان پایداری و آیتالله مصباح مقصر اصلی قلمداد میشوند. حتی رییس دفتر آیتالله مهدویکنی نیز گلایه میکند و میگوید: «شاهدیم بهدلیل همین وزانت و سابقه حتی حجتالاسلام روحانی که در جریان اصولگرایی تعریف نمیشدند و حتی آقای عارف که بهعنوان نماینده اصلاحطلبان نامزد شده بودند، از چند ماه پیش آمدند و استشاره و احترام کردند، اما بعضی دوستان حتی شده برای حفظ ظاهر هم این کار را نکردند و یکدفعه تصمیم گرفتند و وارد صحنه انتخابات شدند. بههرحال ما که اعتراض نکردیم چرا نامزد شدید؟ ولی آنها هم نباید اعتراض کنندچرا حمایت نکردید؟» بهنظر میرسد این مشاورهنکردن و کنارزدن دیگر علما و روحانیون در قم در گلایه رییس دفتر رییس مجمع خبرگان خودش را نشان داده است.
آیتالله مصباح مدتهاست که راه خود را جدا کرده و شاگردانی چون آیتالله غرویان از او جدا شدهاند و ترجیح میدهند بیشتر انتقاد کنند تا تبعیت.
اگه آزادي رسانه هست پس آزادي انديشه هم بايد باشه ديگه؟!
جالا اينو منتشر كن ولي اوني كه جواب مقالتون بوده كه منتشر نميكنيد!!
آزادي انديشه!! واقعا از منظر شما يعني فقط آزاد بودن انديشه شما!