مطلب زیر را آقای علیرضا از کانادا برای فرارو ارسال کرده است
با سلام. لطفا مطلب زیر با عنوان "کمرشکسته های امیدوار" را از وبلاگ "هیچ و کوچ" مطالعه بفرمایید و در صورت تمایل منتشر بنمایید. مطابق صلاحدید می توانید متن را ویرایش کنید:کمر شکسته های امیدواروقتی پایت را از ایران بیرون می گذاری، تنها از دو راه می توانی از حال و هوای ایران خبردار بشوی. اول از طریق صحبت با خانواده و دوم از طریق مشاهده ویدیو و عکس و خبر. ۱۴ خرداد که ما از ایران برگشتیم، هنوز تنور انتخابات داغ نشده بود. اما ظاهرا در این چند روز پایانی فضا خیلی عوض شده بود. از دیروز هم اکثر ایرانی های خارج از کشور مرتب پیگیر اخبار ایران بودند تا ببینند بالاخره رئیس جمهور بعدی مملکت کیست. F5 های پیاپی برای رفرش کردن صفحات خبری و انتظار...
در سفر اخیرم به ایران با هرکسی صحبت می کردم، از استاد دانشگاه گرفته تا اقوام و دوستان، غالبا از وضعیت موجود ناراضی بودند. حس ناامیدی بود که در همه موج می زد، بخصوص قشر جوان و تحصیل کرده ی مملکت. نگرانی مردم هم اکثرا "معیشت" بود. الان که داشتم خبرها و ویدیوهای شادی مردم پس از اعلام نتایج را می دیدم، حس امید و انرژی در ویدیوها موج می زد. خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها مردم از ته دل شاد هستند. خوشحالم که حاکمیت صدای مردمش را می شنود و به مردم احترام می گذارد.
خوشحالم که مردم دوباره به حاکمیت اعتماد کردند. اگر تیم ملی هم به جام جهانی برود و آن جشن وصل بشود به این جشن و جشن های نیمه شعبان که واقعا مردم این هفته حسابی لذت برده اند. شاد بودن دل مردم یک جامعه شاید مهمترین شاخصه رشد و زنده بودن یک ملت است. انشاالله که خیر است و مردم خیر انتخابشان را خواهند دید.
امیدوارم، منتخب مردم که حقیقتا اعتدال گراست، راه اعتدال پیشه کند. امیدوارم که التهاب و دودستگی از جامعه رخت برببندد و وحدت و شادی جای آن را بگیرد. امیدوارم که آقای روحانی همان طور که در تبلیغاتش گفت، از همه ایده ها و نیروهای اصول گرا و اصلاح طلب استفاده کند. از قدرت اجرایی قالیباف گرفته تا تجربه دیپلماتیک ولایتی. از ایده های اقتصادی رضایی گرفته تا نصیحت های پدرانه و دل سوزانه ی غرضی. از مشی اصلاح طلبی عارف تا نگاه انتقادی حداد. امیدوارم دولت آینده دولت اتحاد ملی باشد. امیدوارم که حسن روحانی مثل آقای خاتمی و دولت قبلی اصلاحات، اسیر دعواها و تندروی های سیاسی اطرافیانش نشود.
امیدوارم که مثل زمان آقای خاتمی، کفن پوشان به هربهانه ای راه نیفتند در خیابان و دولت را درگیر دعواهای بی سر و ته بکنند. امیدوارم که نگاه بدبینانه ی بین مردم، بین چپ و راست، بین مذهبی و غیرمذهبی، از بین برود و جایش را به اعتماد و همدلی بدهد. امیدوارم که چهار سال دیگر که این پست را می خوانم حسرت نخورم. امیدوارم مردم و دولت همه انرژی شان را بگذارد برای ساختن ایران. برای ساختن وطن.
نمی دانم تنوع خوانندگان "هیچ و کوچ" چقدر است. از نظرات اینجور برمی آید که نسبتا گسترده باشد. چند کلام می خواهم با عزیزانی صحبت کنم که معروفند به گفتمان مقاومت یا گفتمان پایداری. البته قطعا مخاطب بحث همه هواداران این گفتمان نیستند. فقط خواندن صحبتم کمی سعه صدر می خواهد. اگر صبوری شنیدن حرف مخالف را دارید از اینجا به بعد را بخوانید لطفا.
عزیزان، رای مردم را ببینید. بیش از نود در صد مردم مثل شما فکر نمی کنند. مطمئنم که تلاش نمی کنید تا به هر وسیله ای نظرتان و فکرتان را به دیگران غالب کنید. دوستان با انرژی ام، مملکت داری با آرمان گرایی نمی شود. شاید فکر شما و آرمان هایتان خیلی صحیح باشد؛ اما ضرورتا قابلیت مملکت داری و ورود به دنیای سیاست را ندارد. نتیجه ی گفتمان شما مشخص است. از نظر بنده و خیلی های دیگر، هشت سال گفتمان شما بر مملکت حکومت کرد. نتیجه اش واضح و مبرهن است. نمی گویم که فعالیت مثبت انجام نشده، چرا شده ولی برآیند این هشت سال خسارات مادی و معنوی زیادی برای مملکت و مردم بود.
نامزدهای دیگر را محکوم می کردید که دیدشان "معیشت"ی است و ما "معنویت" ی هستیم. رفقا، تا "معیشت" مردم جور نباشد کسی به دنبال "معنویت" نمی رود. آرمان و گفتمانی موفق است که به دنبال هر دو باشد. خداوند را هزاران بار شکر می کنم که نامزد گفتمان شما برگزیده نشد. که اگر می شد قطار مملکت از نظر بنده به سوی ناکجاآباد می رفت.
دوستان گرامی، هشت سال پیش مردم با هزاران امید به گفتمان شما و وعده های شما رای دادند. گفتمان شما وعده ی مبارزه با فساد داد. گفتمان شما وعده ی عدالت اجتماعی داد. صحبت از ساده زیستی کرد. صحبت از اخلاق کرد. کدامیک از این وعده ها عملی شد؟ رای مردم نشان می دهد که مردم دوباره به شما اعتماد نکردند.
نمی دانم به خرد جمعی اعتقاد دارید یا نه. ولی اگر اعتقاد دارید کمی به خود بیایید. بیایید و با جرات بگویید که ای مردم! وعده های هشت سال پیش ما عملی نشد. ما از شما معذرت می خواهیم.
خود من از اینکه دور دوم سال ۸۴ به گفتمان شما رای دادم و باعث خسارت معنوی و مادی به کشورم شدم عذر می خواهم. از درگاه خداوند طلب مغفرت می کنم. ولی خوشحالم که چهارسال پیش حنجره ام را برای مقابله با گفتمان شما پاره کردم.
چهار سال است که مردم جامعه را سیاه و سفید کرده اید. فرد خاکستری از نظر شما معنی ندارد. همه یا روشنند یا تاریک. چهارسال است که با پتک به سر بخشی از جامعه کوبیدید. ای کاش کمی احتمال می دادید که شاید بصیرت آنچه شما فکر می کنید نباشد. شاید همه کسانی که با شما مخالفند و اعتراض می کنند فتنهگر نباشند. ای کاش الان هم این احتمال را بدهید. هنوز هم دیر نیست...
سوال من این است. نتیجه ی این همه دسته بندی و گروه بندی بین مردم چه شد؟ جز اینکه حس نفرت بین مردم تقویت شد؟ جز این که خیلی ها نسبت به دین و دیانت بدبین شدند و باعث شد خیلی از حرمت ها شکسته بشود؟ جز اینکه اقتدار ایران در منطقه کاهش یافت؟ جز اینکه شان رئیس جمهور کشور، که به راستی همان شان مردم یک کشور است، پایین آمد؟ نمی گویم فقط شما مقصر بودید. همه مقصر بودند. اما اشتباه و تقصیر خود را قبول کنید. کمی فکر کنید با خودتان. دوستان، مشکل احمدی نژاد نیست. مشکل طرز فکر است. مشکل این است که بگوییم ما سفیدیم و بقیه سیاه. ما درست فکر می کنیم و بقیه غلط. این است که خطرناک است.
برادران و خواهران عزیزم، این انتخابات هم گذشت. مردم نامزدی که شما شاید فکرش را نمی کردید رای بیاورد، انتخاب کردند. بیایید و پشتیبان این دولت و این رئیس جمهور باشید. اشتباه دوره ی قبلی اصلاحات را تکرار نکنید. نمی گویم دولت اصلاحات اشتباه نداشت. چرا داشت. ولی بیایید و بزرگواری کنید و شما اشتباه نکنید. از فردا ننشینید بر سر کوچه ی مملکت و منتظر باشید تا حسن روحانی با فلان خانم دست بدهد یا فلان طرفدار روحانی در خیابان به کمرش قر بدهد تا شما فریاد وااسلاما سر بدهید؛ که در دوره ی گفتمان شما انواع دست دادن ها و بوسیدن ها و بغل کردن ها انجام شد؛ که در دوره ی گفتمان شما آنقدر کمر مردم زیر فشار گرانی و تورم خرد شد که دیگر کمری برای قر دادن نماند...
دوستان گرامی، کشور در پیچ خطرناکی است. کشور تشنه ی وحدت است. بیایید و دست یاریتان را به سوی این تفکر جدید که شاید با تفکر شما از زمین تا آسمان متفاوت باشد، دراز کنید. بیایید و دولت تدبیر و امید را یاری کنید تا چهار سال دیگر دوباره حسرت نخوریم...