- ما شاهد سقوط اخلاقی در رسانهها هستیم
- اين تهديد است که همه عملکرد نظام به پای اسلام نوشته شود
- گاهی گروهی خودشان را مساوی با نظام و ولایت فقیه میدانند
- مردم در راهپیماییها نشان دادند نظام و ولی فقیه را قبول دارند
- چرا به نام دین به نام انقلاب عرصه زندگی را به دیگران تنگ میکنید
- وقتی افراد تصمیم ساز دوران امام زیر سوال میروند خود امام هم زیر سوال میروند
- وقتی همه مدیران دوران رهبري را از حیثیت ساقط کردند چه قداستی برای ایشان میماند
- اگر بد اخلاقي ها کنترل نشود شاهد پیدایش گروههاي تروريستی خواهيم بود
- بعید میدانم آقاي هاشمي وارد صحنه انتخابات وکاندیداتوری شود
- یک تحول اساسی باید در مدیریت اجرایی کشور صورت بگیرد
- رهبری را باید برای کارهای بزرگ بخواهیم نه برای پوشش ضعفهای خود
- خاتمی نسبت به دستورات مقام معظم رهبری در عمل پایبند بودند
- وقتی در سطح سران قوا چنین برخوردی صورت میگیرد از دیگران چه توقعی میتوان داشت
- اين بداخلاقي ها را عناصر نفوذی منافقین و یا سرویسهای بیگانه طراحیمي کنند
جملات فوق را مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتگو با روزنامه قانون بیان کرده که متن کامل این گفتگو در ادامه می آید.
مجمع روحانیون مبارز، تشکلی سیاسی که مجید انصاری سالها به عنوان عضو در این مجمع فعالیت میکند. علاوه بر سابقه درخشانی که وی در انقلاب دارد وکالت مجلس و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در پرونده اش مشاهده میشود. بعد از اتمام دولت اصلاحات و روی کار آمدن دولت نهم وی از منتقدان سیاست اقتصادی احمدینژاد شد و این راهبرد تا جایی پیش رفت که مجید انصاری خواستار استیضاح رئیس جمهور شد. سختگیریهای ایشان تنها در امور اقتصادی دولت خلاصه نمیشود و خدا میداند که ما برای مصاحبه و چاپ آن، چه رنج دورانی دیدهایم و چه خوندلها خوردهایم. با تمام این تفاسیر گفتوگو را با این سوال شروع کرديم که:
تهدیدها و فرصتهایی که در سر راه کشور وانقلاب قرار دارد از نگاه شما کدامند؟ چگونه این فرصتها به تهدید تبدیل میشود؟گام اول شناخت درست فرصتها و تهدیدها و تفاهم عمومی و ملی بر سر این مسائل است به خصوص میان کسانی که مسئول و تصمیم گیر هستند. اینها باید با گفتوگو و تعامل سازنده به وحدت نظر و برداشت مشترک برسند متاسفانه در همین گام اول با مشکل مواجه هستیم. از زوایای مختلف به مسائل نگاه میشود و لذا در تشخیص تهدید و فرصت بعضا اشتباه صورت میگیرد و همین تشخیص اشتباه ممکن است آثار جبران ناپذیری را در بر داشته باشد. بنابراین ابتدا باید دید فرصت و تهدید کدام است و بعد از شناسایی درست با حکم عقل و خرد و با استفاده از دانش و تجربه دیگران سعی کنیم از فرصتها استفاده کنیم.
گاهی فرصت سوزیهایی صورت میگیرد که نه تنها از فرصت استفاده نمیشود بلکه فرصت به یک تهدید تبدیل میشود. ما در آموزههای دینی به خصوص سخنان امیرالمومنین (ع) بسیار داریم که مراقب باشید فرصتها در سپهر زندگی ثابت نمیماند تا هر موقع که دلمان خواست از آن استفاده کنیم. بنابراین نکته دوم بعد از شناسایی فرصتها و تهدیدها اقدام به موقع است که هم از فرصتها استفاده شود و هم تهدیدها را اگرمی توانیم تبدیل به فرصت کنیم. فرصت دیگری که در اختیار است تغییراتی است که در جغرافیای سیاسی جهان به وقوع پیوست بالاخره در این فاصله جهان دوقطبی تغییر کرده تحولاتی در اروپا و آمریکا رخ داده است و قدرتهای نو ظهور اقتصادی وارد صحنه شدندو به تدریج در حال قدرت گرفتن هستند و به وضوح میتوان پیش بینی کرد قدرت از غرب به شرق در حال انتقال است که هند و چین از نمونههای این قدرتهای نوظهور هستند. نکته مهم بیداری مردم است. گر چه غربیها تلاش میکنند همچنان سلطه و منافع خود را داشته باشند اما حوادث مصر، تونس و لیبی نشان داد که با اراده غربیها انقلابها مهار نمیشود و این هم فرصتی است تا منطق انقلاب اسلامی در دنیا همه فهمتر و قابل انتقال باشد یعنی انقلاب با قدرت الهام بخشی خود در میان تودهها در حال گسترش است و در ضمن همین مسئله میتواند تهدیدی هم باشد چرا که اگر در داخل درست عمل نکنیم و اثر بخشی انقلاب اگر در درون درست نباشد میتواند تاثیر منفی در کشورهای تازه به حرکت درآمده بگذارد و فاصله آنها با ایران و مفاهیم انقلاب را بیشتر کند. نوع دیگر ی از تهدیدات هم در حقیقت رفاه زدگی و فراموش کردن نقش تاریخی است که بر عهده ما ست یک کشور انقلابی با ملتی که آهنگ پیشرفت دارد و در گامهای اولیه است نباید به آنچه دارد اکتفا کند و تعریفهای غلو آمیز مسئولان از دست آوردها باعث شود که فکر کنیم به همه چیز رسیدیم و الان موقع بهرهبرداری است که این آفت بزرگی است.
آیا در میان تمامی این تهدیدها و فرصتها گزینهای وجود دارد که به نظر جناب عالی مهمتر باشد؟تهدید مهم از دید من این است که گرچه پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران فرصتی بزرگ وتاریخی برای اسلام وجوامع دینی است، اما از این جهت تهدید است که همه عملکرد نظام به پای اسلام نوشته میشود. در گذشته رژیم شاه مدعی اسلام نبود کسی هم از آنها توقع نداشت اما در حال حاضر هیچ کس توقع حرکت خلاف عدل و شرع را از هیچ دستگاه و مسئولی ندارد.
لذا اگر امور کشور به درستی تدبیر نشود، سخنانی که گفته و وعدههایی که داده میشود در عمل خلاف باشد، نه تنها نظام را تضعیف میکند بلکه میتواند بیاعتقادی به اصل اسلام و مدیریت دینی به وجود آورد. این یک تهدید است و باید خیلی مراقبت کرد که درست حرکت بشود و اگر جایی اشتباهی صورت میگیرد باید پذیرفت وتصحیح کرد. از تهدیدات مهم دیگر اینکه در گزینشی سوداگرانه افراد به نام ارزش و دین بخواهند خواستههای شخصی یا گروهی خود را بر مردم و جامعه تحمیل کرده و نوعی انحصار طلبی را به پای دین بگذارند.
به تعبیر دیگر به نام دین عرصه زندگی پرنشاط عادی بر مردم تنگ شود. سختگیریهایی که بعضا ربطی به اسلام ندارد. فرض بفرمایید حجاب برتر را به عنوان حجاب ضروری و پایه و حداقلی در نظر گرفتن یاتجسس در زندگی شخصی افراد و سخت گیریهای نامعقول در گزینشها و مراقبتهای امنیتی وانتظامی غیر ضروری در زندگی و این مسئله در حوزه زندگی سیاسی تجلی بیشتری دارد. این روزها عدهای فکر میکنند هر چه آنها فهمیدند و تشخیص دادند همه باید همانگونه فکر کنند و اگر خلاف آن فکر کردند اینها ضد انقلاب، ضدامام (س) و ضد ولایت فقیه هستند. در حالی که اصلا این طور نیست. گاهی گروهی به قدرت ميرسند و خودشان را مساوی با حق مطلق میپندارند . خودشان را مساوی با نظام و ولایت فقیه میدانند و لذا اگر انتقادی به آن شخص یا نهاد صورت بگیرد آن را حمل بر مخالفت با نظام میدانند. مردم در راهپیماییها نشان دادند نسبت به اصل انقلاب علاقهمند هستند نظام و ولی فقیه را قبول دارند اما آیا اگر به فلان نهادی که منسوب به ولی فقیه است انتقاد صورت گیرد با ایشان مخالفت شده است؟ مثلا اگر به شخصی در شورای نگهبان انتقادی صورت گرفت به منزله انتقاد از ولی فقیه است؟ درست نیست که شورای نگهبان در بررسی صلاحیت افراد به طوری عمل کندكه چنین امری را نقطه منفی ونبود التزام به نظام تلقی کنند.
اگر شخصی به سازمانی مثل صدا و سیما یا دولت یا قوه قضايیه یا نهادهای زیر نظر رهبری و یا به دخالت نظامیها در انتخابات انتقاد کرده و این انتقاد برخاسته از دلسوزی فرد و بر اساس وصیتنامه حضرت امام (س)بوده است ضدیت با نظام یا ولایت فقیه کرده است؟ متاسفانه بعضیها مایل هستند ترویج کنند که خیمه ولایت فقیه خیمه یک حزب است در حالی که خیمه کل ایران و حتی فراتر از آن کل انقلاب اسلامی است و اگر کسی آمد به انحصار طلبیها یا اشتباهات و افراد کم ظرفیت انتقاد کرد که چرا اینجور میکنید، چرا جفا به ولایت فقیه میکنید، چرا به نام دین به نام انقلاب و به نام ارزشها عرصه زندگی را به دیگران تنگ میکنید و چرا به جای سیاست جذب حد اکثری، دفع حداکثری را در پیش گرفتهايد.
آیا این بد اخلاقیهایی که در هفته گذشته از سران کشور دیدیم تهدیدی بر ضد امنیت ملی نیست؟بد اخلاقیهای گستردهای که امروز در جامعه وجود دارد تهدید بزرگی است. ایرانی در جوهره ذاتش و تاریخ ایران نشان داده اهل مدارا، ادب و تعامل بوده است. متاسفانه شکستن مرز سیاستمداری اخلاق مدارو به هم ریختن این مرزها صورت گرفته و ما شاهد سقوط اخلاقی در رسانهها هستیم. هر کس که صبح از خواب بلند شد به خودش حق میدهد که یک سایت درست کند یا از پول بیت المال یا پول شخصی و بعد هم فکر میکند که حرمت غیبت و تهمت و تفرقه انگیزی و حتک حیثیت دیگران فقط در زبان است و اگر تبدیل شد به برنامهای رسانهای از طریق سایت یا ایمیل و جامعه را متشنج کرد اشکالی ندارد و به راحتی سرمایههای انقلاب و بزرگان را به چوب تاراج میزنند ،گویی که در این نظام از ابتدا تا کنون تنها حضرت امام و مقام معظم رهبری سالم بودند بقیه افراد همه فاسدبودند و هستند!!! به یکی میگویند جاسوس آمریکا به یکی میگویند جاسوس اسرائیل به یکی میگویند با جرج سورس ملاقات کرده به آن یکی میگویند دزدیده ، خورده و برده . یک فضای آشفتهای از بد اخلاقی که هر کس از بیرون نگاه میکند میگوید این چه نظام مقدسی است که طی ۳۴ سال گذشته جز رهبر همه دچار انحطاط و فساد شدهاند. در حالی که به نظر من کسانی که این کارها را میکنند بسیاری از آنها خودشان میدانند که چه کار دارند میکنند وقتی افراد تصمیم ساز دوران امام زیر سوال میروند خود امام هم زیر سوال میروند چرا که امام با این افراد کار میکردند. یا در دوران ۲۲ ساله رهبری آيتا...خامنهاي وقتی که همه مدیران را به چوب اتهام زدند و از حیثیت ساقط کردند چه قداستی برای ایشان میماند؟ لذا این بد اخلاقیها تهدید بسیار بزرگی است و هر چه سریعتر باید سامان پیدا کند و ادامه یافتن آن باعث فروپاشی مطلق اخلاق در جامعه خواهدشد و ممکن است به نوعی هرج ومرج منتهی شود که ما جلوههایی از آن را در گذشته وحال میبینیم. گروههاي خشک مغز و خودسر مانند خوارج، منافقین و گروه فرقان و کسانی که دست به شمشیر بردند و زبان اسلحه و خشونت را در سیاست وارد کردند رفتارشان برآمده از چنین بد اخلاقیهایی بود. من خطر چنین بداخلاقیهایی را در جامعه خودمان میبینم و به نظرم اگر به موقع کنترل نشود ما شاهد پیدایش گروههاي تروريستی از قبیل گروه فرقان و منافقین خواهیم بود.
با توجه به اتفاقی که در مجلس افتاد شما اين فاجعه را چگونه ريشه يابي ميكنيد؟آن اتفاق که افتاد فاجعه اخلاقی و ملی بود و مهمتر از عوارض مستقیم این برخوردها که حیثیت انقلاب و ایران را در عرصه جهانی زیر سوال میبرد بد آموزیهایی است که در جامعه خواهد داشت. وقتی در سطح سران قوا چنین برخوردی صورت میگیرد از دیگران چه توقعی میتوان داشت که چنین راهی را نروند به نظرم باید با این نوع پدیدهها برخورد ریشهای شود. نمیخواهم به حادثه خاص مجلس اشاره کنم اما در کل به برخی رفتارهایی که از ناحیه برخی جریانات و گروهها در شکستن حریمهای اخلاق سیاسی رخ میدهد مشکوک هستم. ممکن است عناصر نفوذی منافقین و یا سرویسهای بیگانه طراحیهایی کنند. که افراد ناخواسته یا ندانسته مجری برخی طراحیهای دشمن بشوند بدون اینکه خودشان بدانند یا بخواهند.
همانطور که میدانید آخرينماههاي دولت احمدینژاد است. تا چه حد این دولت توانسته به شعارهایی که داده است عمل کند؟دولت آقای احمدینژاد شعارهای خوبی در ابتدا انتخاب کرد و اگر این شعارها توام با برنامه بود میتوانست برای دولت آقای احمدینژاد نقطه عطفی باشد. شعار عدالت، ساده زیستی، پاک دستی، مهرورزی و شعارهای اسلامی و انقلابی خواست مردم بود و مردم در دولت اول آقای احمدینژاد بیشتر به همین شعارها رای دادند و در بخش عدالت ممکن است آقایان بگویند ما خیلی کارها کردیم، خوب است که با آقایان بنشینیم و صحبت کنیم و مفصل نظرات مختلف را بشنوند از دید کارشناسان فن توزیع پول یک تهدید است اما به نظر آقایان توزیع پول یک فرصت است. این وضعیت باعث شده است به وضوح در جامعه عدهای به ثروتهای فوق العاده مشروع یا نامشروع دست پیدا کنند و عدهای فقیرتر شوند.
به نظر شما این تحریم هابرای بعضیها خوب نشده است و باعث نشده برخیها جیبشان را پر کنند؟هم تحریم و هم سیاستهای ناپایدار اقتصادی باعث شده است یک شبه افرادی صاحب میلیاردها دلار و تومان ثروت شوند که به خواب هم نمیدیدند. لازم به ذکر است بگوییم در بحث عدالت کارهای خوبی کردهاند مثلا مسکن مهر یک گام مثبت بود که دولت برداشت حالا بعضیها انتقاداتی به نحوه اجرا دارند که هر کاری میتواند انتقاداتی داشته باشد. اما اصل کار بزرگ و در جهت عدالت بوده و بسیاری صاحب خانه شدند که در شرایط عادی ممکن نبود صاحب خانه شوند.
برخیها قائل به حضور افرادی مثل هاشمی رفسنجانی در عرصه انتخابات هستند. شما با این نظر موافقید؟نمیخواهم راجع به انتخابات صحبت کنم اما آقای هاشمی رفسنجانی از مدیران موفق و قدرتمند در انقلاب میدانم اگر چه بسیار بعید میدانم ایشان وارد صحنه انتخابات وکاندیداتوری شود ومن معتقدم که یک تحول اساسی باید در مدیریت اجرایی کشور صورت بگیرد و این تحول اساسی با آمدن افرادی که در یک جبهه گروه با مدیران اجرایی فعلی بودند بعید است که بشود به دستاوردهای بزرگی نائل شد. اگر زمینهای فراهم شود و این امکان به وجود بیاید که نیروی توانا ودارای تجربه وتفکر مدیریتی دانش نهاد و مردم بنیان به صحنه بیاید میتواند با استفاده از توان عظیم انسانی و طبیعی کشور بر مشکلات فائق آمده و قطار رشد و توسعه را به مسیر اصلی خود باز گرداند. این ظرفیت در اصلاح طلبان بالاست هم تجربه موفقی دارند و هم نیروها و ظرفیتهای فراوان به هر حال در یک جمله معتقدم باید روند مدیریت کنونی تحول اساسی پیدا کند در جهت مثبت با تمرکز بر مسائل محوری و کلیدی که در کشورداریم تمامیت قانون اساسی میثاق ملی است نقش رهبری نقش بیبدیلی است در نظام جمهوری اسلامی اما نوع نگاه به قانون اساسی و تعامل قوا و نوع نگاه به جایگاه رهبری و استفاده از اینجایگاه برای پیشرفت کشور و پیشبرد قوه مجریه میتواند موثر باشد.
در بعضی محافل میگویند که ولایتمداری آقای خاتمی زیر سوال بود اما وي یک بار هم مقابل رهبری ایستادگی نکرد. ولی مابارها شاهد آن هستیم که آقای احمدینژاد فرمایشات رهبری رااجرا نکردهاند. نظرتان در این باره چیست؟دیدگاه من این است که رهبری را باید برای کارهای بزرگ کهشان و جایگاه ایشان اقتضا میکند بخواهیم نه برای پوشش ضعفهای خود. باید روسای قوای سه گانه مسئولیت اعمال خود را خودشان به عهده بگیرند. رهبری مسئول هماهنگی قواست اما قوا نباید طوری برخورد کنند که لازم باشد ایشان هر روز مداخله کنند. آن هم مداخلاتی که از ناحیه این دستگاهها بیپاسخ بماند و احیانا آثار سویی که این اقدامات اجرایی دارد به پای رهبری نوشته نشود. تا آنجایی که با جناب خاتمی کار کردم ایشان چنین دیدگاهی داشت و حرمت والایی برای رهبری قائل بود.آقای خاتمی به منویات مقام معظم رهبری و دستورات ایشان در عمل پایبند بودند و سعی میکردند دولت را در مدار وظایف قانونی پیش ببرند و بیجهت از رهبری خرج نکنند. ولی در جاهایی که دستور بوده و یا سیاست گذاری بوده ایشان تلاش مضاعفی داشتند که تحقق پیدا کند. در جلسات دولت اتفاق میافتاد که ایشان با وزاری خود در برخی مسائل برخورد چالشی داشت و از رهبری خرج نمیکرد، ولی بعدها معلوم میشد که این صلاحاندیشی رهبری بوده ولی ایشان نخواسته بودند به پای رهبری تمام کنند. من نوعی صداقت در رفتار آقای خاتمی نسبت به جایگاه رهبری دیدم که متناسب با شخصیت آقای خاتمی است که در حوزههای دیگر هم قابل مشاهده است من ایشان را فرد صادقی میدیدم.