عباس عبدی در روزنامه بهار نوشت:
اگر به نقشه نیروهای سیاسی ایران نگاهی بیندازیم، مجموعهای از گروههای در حال ستیز را خواهیم دید که از نظر ناظر بیرونی این رفتار بسیار عجیب میآید، زیرا این گروهها در حالی مشغول ستیز با یکدیگر هستند، که مجموعه آنها از وضعیت باثباتی برخوردار نیستند و انواع خطرات آنان را تهدید میکند.
برخی از قوای سهگانه که باید مظهر تعامل و همکاری باشند، هر روز تیری به سوی یکدیگر نشانه میروند. یکی در نقد دیگری چنان پیش میرود که میگوید «دروغ» در این کشور هزینهای ندارد، دیگری در پاسخ میگوید که دولت میخواهد زمین سوخته تحویل دهد. آیا میدانیم که اصطلاح زمین سوخته از کجا آمده است؟ اشغالگرانی که مجبور به عقبنشینی میشوند یا قادر به تثبیت وضع خود نیستند، سیاست زمین سوخته را اجرا میکنند.
گروهی دیگر رییس قوه مقابل خود را اگرچه به طنز، رییس اتحادیه صادرکنندگان حرفهای درشت و مفت معرفی میکند و رییس دولت هم پاتک زده و اعلام میکند که فقط 30درصد درآمد نفت به جیب مردم میرود و معنای روشن این جمله آن است که بقیه را دیگران میبرند.
تمامی اقدامات طرفین علیه یکدیگر، رنگ و بوی انتخاباتی دارد، با این تفاوت که «رقابت» انتخاباتی برای این ابداع شد که جای «ستیز» گرفته شود، ولی ظاهرا در ایران، اصلیترین ستیز، ستیز انتخاباتی است و اقدامات مقدماتی و پیشدرآمدهای آن نیز ستیزهجویانه است. به همین دلیل امروز مصوبهای در دولت تایید میشود، فردا در مجلس لغو میشود و برعکس آن هم به صورت دیگری هست و در این میان مردم هاج و واج ماندهاند که در این فضای گرانی و حتی در مواردی ناامنی، چرا به جای آنکه در پی حل مسائل مردم و جامعه باشند، در پی حالگیری از یکدیگر و وارد ستیز سیاسی شدن با هم هستند.
به همین دلیل هم برخی افراد به حدی این دعواها را غیرطبیعی و غیرعاقلانه میدانند که به اصالت و واقعی بودن این ستیزها باور ندارند و گمان میکنند که اینها همه جنگ زرگری است تا ذهنیت جامعه از مسائل اصلی و مبتلابه مردم منحرف شود، در حالی که این برداشت درست نیست، کاش جنگ زرگری و از واقعیت به دور بود، ولی چه میتوان گفت که چنین نیست.
روزی که اصولگرایان غالب، رقبای خود را از حکومت بیرون میکردند، گمان داشتند که اکنون زمانی است که باید نفس راحتی کشید، غافل از اینکه مسئله جامعه ما این نیست که فلان گروه یا بهمان فرد برخلاف ما و نادرست فکر میکند و اگر حذف شود، مشکلات نیز رفع خواهد شد؛ مسئله اصلی این است که نسبت به شیوهای منصفانه و عادلانه و مسالمتآمیز برای حل اختلافات خود توافق نداریم، بنابراین وقتی که یک گروه را حذف کردیم، به خطا گمان میکنیم که مشکلات حل میشود، در حالی که درون گروه باقیمانده بر سریر قدرت نیز، اختلافات وجود خواهد داشت و چون راهحل مسالمتآمیز و عادلانه برای حل اختلاف در اختیار نداریم، مجددا میان باقیماندگان نیز ستیزهجویی، حرف اول و آخر را خواهد زد.
بنابراین اگر جناح غالب بتواند، گروه طرفدار دولت را که منحرف مینامد، حذف کند، باز هم مشکل گروه غالب حل نخواهد شد و به ناچار باید آماده روبهرو شدن با نوعی ستیزهجویی جدید، میان اجزای گروه باقیمانده شود.
از آنچه که گفته شد چه نتیجهای میتوان گرفت؟ به یقین میتوان گفت که راهحل بحرانهای سیاسی ناشی از ستیزهجویی گروههای درون قدرت، ادامه دادن ستیز تا شکست و حذف یک طرف دعوا یا ایجاد وحدت صوری و موقتی میان آنها نیست، بلکه راهحل در پذیرش روش منصفانه و مسالمتآمیز برای حل اختلافات در جامعه و بهطور مشخص با نیروهای بیرون ساختار است.
این گمان باطل است که عدهای فکر کنند، میتوانند بسیاری از نیروها را بیرون ساختار سیاسی فرض کرده و با آنان ستیزه کنند، ولی اختلافات درون خودشان را با مسالمت و رفاقت حل و فصل کنند. اگر در میان منتقدان سیاستهای جاری، کسانی هستند که معتقد به استفاده از شیوههای مسالمتآمیز حل اختلاف هستند، پس هرچه زودتر به آنان خیرمقدم بگویید، پیش از آنکه دیر شود، از حذف زورمدارانه آنان خوشحال نشوید که این شتر دیر یا زود جلوی هر خانهای خواهد خوابید.
گمان میکنم که اگر جناح غالب نخواهد به چنین شیوهای ملتزم شود و حق همه را برای بهرهمندی از رقابت سیاسی به رسمیت نشناسد، این احتمال وجود دارد که بحرانهای داخلی میان خودشان با شیب غیرقابل باوری در ماههای آینده روند صعودی بگیرد، به طوری که دو طرف یا حداقل یک طرف ماجرا، حتی به انتخابات ستیزهجویانه نیز رضایت ندهند.
اگر اصولگرایان غالب دوست دارند که میان خودشان رقابت و نه ستیزهجویی حاکم شود، باید رقابت را به عنوان تنها شیوه مشروع برای همه و از جمله منتقدان خود به رسمیت بشناسند و تردید نباید کرد که در فقدان چنین شیوهای برای تعامل با منتقدان بیرون ساختار، هیچگاه نخواهند توانست که رقابت مسالمتآمیز را درون خود تجربه کنند.