فرارو- روایت یک مدد کار اجتماعی از یک کودک کار؛ تکرار و مواجهه ی مکرر ما با فاجعه می تواند به سادگی و آرامی آن را عادی و تحمل پذیر و بی اهمیت کند. کار کودکان یکی از این فجایع است که ما به رغم دیدن هر روزه ی آن ( یا حتی به لطف طرح های «پاکسازی و جمع آوری» با آگاهی به وجود این کودکان در کارگاههای پنهان و دور از دید ما ) به سادگی از کنارش می گذریم.
12 ژوئن (22 خرداد) «روز جهانی لغو کار کودک» است. روزی که به بهانه ی آن می توان عینیتر و انسانی تر به ابعاد فاجعه کار کودکان بنگریم و اثرات جبران ناپذیر و آسیب های جدی آن را درک و احساس کنیم. گزارش زیر مستندی از زندگی و شرایط کودک خردسال دستفروشی است که به صورت پیچیده ای به دلیل کار، از جنبه های مختلف در معرض آسیب قرار گرفته است.
"اسمم شقایقِ ولی به همه می گم مجید"
شقایق کودک 8 ساله ی دستفروشی است که از سنین پایین به دلیل شرایط اقتصادی خانواده " پسر پوش" شده است و اکنون که در آستانه ی بلوغ جنسی است با واقعیت دختر بودن خود نمی تواند مواجه شود.
شقایق یا به گفته خودش مجید در حیاط جمعیت دفاع از حقوق کودک
او که در نهاد مردمیِ « جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان» مشغول تحصیل است فرزند چهارم خانوادهای است که دو پسر 21و 19 ساله وظیفهی تامین آن را بر عهده دارند. جایگاه شقایق به این دلیل که میان دو خواهر 16 و 7 سالهاش قرار دارد بسیار پیچیده شده است.
درآمد پسران در بسیاری مواقع تامین کنندهی نیاز خانواده نیست از این رو فرزند بعدی باید همواره برای استفاده از توان کاریاش آماده باشد. در خانواده های سنتی، دختران بالغ، که اکثریت آنها قبل از رسیدن به بلوغ کامل به نامزدی مردی در میآیند، از کار کردن معاف میشوند. در خانوادهی شقایق نیز اوضاع به همین روال است. در واقع از منظر افراد این خانواده شقایق نه آنقدر کوچک است که نتواند در خیابان گلیمش را از آب بیرون بکشد و نه آنقدر بزرگ که بدنش باعث افزایش ناامنی برای او شود. شقایق دختری است که به دلیل وضعیت اقتصادی خانواده ناچار به کار در خیابان است و چون خیابان برای پسران امنتر از دختران است برای تامین امنیت بیشتر پسرپوش شده است. این پاسخ قطعا به روشن شدن بخش مهمی از دلیل پسرپوشی شقایق کمک میکند اما سوال های بی شماری را بی جواب میگذارد. مثلا این سوال مهم که چرا پسرپوشی شقایق به لباس پسرانه پوشیدن در ساعاتی که سر کار میرود خلاصه نمیشود؟
در همین رابطه نمونههای دیگری از کودک کار دیده شده است که به دلیل کار و تنها برای سرِ کار رفتن مانند پسران لباس میپوشیدند و در حقیقت ظاهر خود را به پسران شبیه میکردند اما مورد شقایق اینگونه نیست. با وجود اینکه کار او مقطعی و غیر دائمی است، او همیشه مانند پسران لباس میپوشد و در واقع پسر بودن تبدیل به «جنسیت» و «هویت جنسی«اش شده است نه ابزار اجتماعی او و خانواده برای تامین امنیت.
در حالی که به دلائل اجتماعی و فرهنگی کار دختر در بیرون خانه برای یک خانواده دارای تبعات اجتماعی است به نظر نمی رسد و ممکن است شانس خانواده در ازدواج دختران را در آینده کاهش دهد، قطعا دستفروش بودن پسر 5 ساله در مقایسه با دختر 5 ساله تبعات اجتماعی کمتری برای خانواده و خودِ کودک دارد. اما اکنون بعد از گذشت 4 سال از آغاز به کار شقایق و نزدیک شدن هر روزهاش به سن بلوغ و از همه مهمتر مقطعی بودن کار او، این دلیل کمرنگتر از گذشته به نظر میرسد.
این مسئله را میتوان از اندک و اندکتر شدن هراس و اضطراب کودک و حتی خانودهاش، از آشکار شدن جنسیتاش در ماههای گذشته، متوجه شد. در حال حاظر تمامی خانواده کودک –با نسبتهای دور یا نزدیک – و حتی همسایگان و دوستان او نسبت به جنسیتاش آگاهی کامل دارند. او را شقایق صدا میزنند و از او انتظاراتی مطابق با دختر بودن دارند. خود او نیز اضطراب و هراساش به صورت چشمگیری پایین آمده است. از آزارهای کلامی پسران و طرد شدن از بازیهای آنها مانند گذشته برآشفته نمیشود. با هرکس که او را در مدرسه شقایق خطاب کند با پرخاش شدید برخورد نمیکند و دیگر اصراری ندارد به هر شکلی که میشود گوشهایش را پنهان کند که سوراخ بودن آنها سوالی برای کسی به وجود بیاورد. با این توضیحات به نظر میرسد او دختر بودنِ خود را پذیرفته است و در مرحلهایست که میتواند لباس پسرانه را با پوشش دخترانه تعویض کند اما اینگونه نیست.
پسرپوشی شقایق علاوه بر این ها، دلیل مهم دیگری نیز دارد و آن هم توانایی کودک در درک محیط و روابط پیرامونش است. شقایق با وجود اختلالات خفیف یادگیری و عدم آموزش کافی بینهایت نسبت به محیط پیرامونش هوشیار است. سنِ کم شقایق در زمانِ آغازِ پسرپوشی ذهن او را بیشتر از همسنهایش درگیر مسئلهی «هویت جنسی» کرده است. شقایق تا پیش از بلوغ گمان می کرده برای تعیین شرایط فیزیکیاش حق انتخاب دارد و اکنون که در آستانهی بلوغ قرار دارد نمیتواند واقعیت را به سادگی بپذیرد.
در واقع شقایق با توجهِ بیش از حد معمول-که زاییدهی شرایط بلاتکلیف جنسی و هوش نسبتا بالای او بوده است- به روابط مردان و زنان در خانواده و محیط کار(خیابان) برداشتی از موقعیت، وظایف و سرنوشت زنان دارد که به شدت در برابر همزادپنداری با آنان مقاومت دارد. همچنین از این مسئله نیز به شدت هراس دارد که آزادیها و امکاناتی که او با پسر بودن به دست آورده است با دختر شدن یک شبِ بر باد رود.
"من یه دختر کوچیکم . نباید برم توی خیابون کار کنم "
بی شک کار کودکان، چه در خیابان چه در کارگاه ، منشا آسیب های جبران ناپذیری است که بر تمامی زندگی کودک تاثیر گذار خواهد بود. بسیاری از آسیب ها روانی و اجتماعی میان کودکان کار مشترک و تنها میزان آنها در هر کودک بسته به شرایط فردی اش متفاوت است. این آسیب های متداول مانند اضطراب شدید، اختلال یادگیری، عدم آموزش به موقع و کافی، طرد شده گی از جامعه و .... در شقایق نیز به وضوح قابل تشخیص است.
مجید در حال تماشای بازی فوتبال هم محلی های خود
اما این کودک علاوه بر همه ی این موارد متداول، دچار فشار شدید بیگانگی با بدن خود قرار دارد. یکی از این نشانه های این آسیب مشکلاتِ شقایق در دستشویی رفتن است که به شکلی حاد در شب ادراریهای مکرر خود را نشان داده است. بخشی از اضطراب او مربوط به شرایط کاریاش در خیابان است. او در خیابان ناچار است به دستشوییهای مردانه برود و در تمام مدتی که آنجاست هراس دارد که مبادا مردان دیگر با باز کردنِ در، یا توجه به سوراخ گوشهایش به رازش پی ببرند و امنیتاش به خطر بیافتد. بر اساس گفتهی خودش تا جایی که بتواند سعی میکند از هواس پرتیِ نگهبانان استفاده و به دستشویی زنانه برود اما این کار همیشه ساده نیست.
او این نکته را دریافته است که پسران همشغلاش یا برادرش با سهولت بیشتری میتوانند جایی برای این کار پیدا کنند اما او این امکان را ندارد. و این مسئله همواره ذهن کودک را درگیرِ درک تفاوت فیزیکیاش با پسران میکند و این احساس یکی از مهمترین دلایل شب ادراری کودک است. در واقع شقایق تنها در این مکان و در حال ادرار کردن با واقعیت روبرو میشود و چون از آن هراسی توام با نفرت دارد از حل و کنار آمدن با آن عاجز است.
دختران بسیاری در گوشه و کنار با شرایطی مشابه شقایق زندگی میکنند که ما قادر به دیدن و رفع حداقلی آسیبهایشان نیستیم. در حقیقت واکاوی شرایط و شخصیت شقایق به عنوان کودکی کارگر، این نکته را به ما آموخت که راه پیشگیری از شقایق شدنِ دیگر کودکان را باید در شرایط کلیای بجوییم که به نظر تغییرناپذیر میآیند. یکی از این شرایط کار کودکان است. ممنوعیت کار کودکان( بدون در نظر گرفتن هویت ملی و مذهبی آنها) که ریشه، دلیل و تقویت کنندهی بسیاری از آسیبهای یاد شده است، میتواند از شکل شعار و تنها خطی از قانون خارج شده و ضمانت اجرایی پیدا کند.