bato-adv
کد خبر: ۱۱۱۵۲۳

اختلاف خونين باجناق‌ها

مردي كه به خاطر كينه قديمي از باجناقش او را زخمي كرده و پسرجوانش را به قتل رسانده بود براي دفاع در برابر اتهام قتل پاي ميز محاكمه رفت.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۲ - ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۱

مردي كه به خاطر كينه قديمي از باجناقش او را زخمي كرده و پسرجوانش را به قتل رسانده بود براي دفاع در برابر اتهام قتل پاي ميز محاكمه رفت.

به گزارش خبرنگار ما، شفيعي نماينده دادستان تهران كه براي دفاع از كيفرخواست در شعبه 74 دادگاه كيفري ‌استان تهران حاضر شده‌ اولين كسي بود كه در جلسه محاكمه ديروز در جايگاه حاضر شد.

 او خطاب به قضات گفت: ماموران پليس شهريار 26مهر سال 88 در جريان قتل جواني به نام حسين قرار گرفتند كه به دليل وارد آمدن ضربه چاقو به گردنش فوت شده بود.

 زماني‌كه ماموران به محل رسيدند دوستان حسين كه او را به بيمارستان رسانده‌بودند گفتند اين جوان توسط شوهرخاله‌اش مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفته‌است.

لحظاتي بعد در حالي‌كه هنوز ماموران در بيمارستان بودند مرد ديگر كه به شدت زخمي شده‌بود به آنجا مراجعه كرد و گفت باجناقش او را با چاقو زده و حسين هم پسر اوست.

به دليل وخامت حال اين مرد او بستري شد. در طول اين مدت ماموران تحقيقات خود را براي دستگيري امير - متهم اصلي پرونده - كه بعد از حادثه متواري شده بود آغاز و او را بعد از 11 روز، بازداشت كردند.

 امير در بازجويي‌ها به قتل حسين و مضروب كردن باجناقش اعتراف و صحنه قتل را هم بازسازي كرد و پرونده بعد از تكميل و با صدور كيفرخواست به دادگاه فرستاده شد.

 اكنون من به عنوان نماينده دادستان درخواست دارم تا با توجه به مدارك موجود در پرونده متهم را به مجازات قانوني برسانيد.

 در ادامه پدر و مادر مقتول در جايگاه حاضر شدند و درخواست صدور حكم قصاص كردند. پدر حسين كه خودش هم به طور جداگانه به دليل جراحتي كه بر او وارد شده‌بود درخواست ديه كرده است گفت: «روز حادثه به خانه رفتم و ديدم همسرم با ناراحتي با امير كه شوهرخواهرش است صحبت مي‌كند. آنها باهم دعوا كردند و همسرم تلفن را قطع كرد. امير چندبار ديگر تماس گرفت و همسرم باز هم با او دعوا كرد. وقتي پرسيدم چه شده ‌است گفت امير مي‌خواهد خانه‌اش را عوض كند و مي‌گويد حالا كه شما وانت داريد ماشين را بياوريد و اثاثيه من را جابه‌جا كنيد. ما و امير مدت‌ها بود كه با هم اختلاف داشتيم و به همين دليل زنم راضي نمي‌شد به او كمك كند.»

پدر مقتول ادامه داد: «امير دوباره زنگ زد. اين بار من گوشي را برداشتم. گفتم ما به اندازه كافي با هم مشكل داريم بهتر است تو ديگر اصرار نكني اما امير گفت بهتر است كينه‌ها را فراموش كنيم. من هم قبول كردم و با وانتم به مقابل خانه امير رفتيم. وقتي رسيديم او در منزل نبود. مشغول بار زدن اثاثيه بوديم كه امير با برادرش سر رسيد و با چاقو به جانم افتاد. من اصلا نمي‌دانستم او پسرم را هم زده‌ است. در بيمارستان متوجه شدم حسين هم زخمي شده و بعد هم گفتند كشته شده ‌است.»

سپس همسر امير در جايگاه حاضر شد. او گفت: من و امير به خاطر اعتيادي كه او داشت از هم جدا شده ‌بوديم. وقتي جدا شدم امير اعتيادش را ترك كرد. من دو پسر داشتم و به همين دليل هم دوباره برگشتم اما متوجه شدم او باز هم به سمت مواد رفته است.

 شب حادثه خانواده خواهرم براي كمك به من براي بردن اثاثيه آمده ‌بودند كه اين اتفاق افتاد. البته من نديدم چه كسي حسين را زد و از مردم شنيدم چه اتفاقي افتاد. در ادامه متهم در جايگاه حاضر شد.

او اتهام قتل را قبول كرد و گفت: 12 سال قبل راننده تاكسي بودم. خواهرزنم عامل ازدواج من بود و او خواهرش را به من معرفي كرد. اوايل، زندگي خوبي داشتيم اما من معتاد شدم با اينكه دو پسر داشتيم همسرم جدا شد. من باجناقم را عامل اين جدايي مي‌دانستم. اگر او و همسرش در زندگي ما دخالت نمي‌كردند زنم با من مي‌ماند. باجناقم از همان روز اول به من حسادت مي‌كرد. من در خانه پدرزنم زندگي مي‌كردم و به جاي كرايه خانه خرجي او را مي‌دادم اما باجناقم ناراحت بود و مي‌گفت تو حق نداري از اين خانه استفاده كني بعد هم خانه پدرزنم را فروخت و من را آواره كرد. نمي‌دانم اين حسادت به چه دليل بود اما آنقدر حسود بود كه زير پاي زنم نشست و او از من طلاق گرفت. من اعتيادم را ترك كردم و زنم دوباره برگشت اما در اين مدت اختلافات ما شديدتر شد.

متهم ادامه داد: چند روز قبل از حادثه دوباره زنم قهر كرد و به خانه پدرش رفت. او فهميده بود اعتيادم شديد شده ‌است. روز حادثه با دوستانم بيرون بودم كه يك‌دفعه برادرم با موتور آمد و گفت باجناقت وسايل خانه‌ات را بار وانتي كرده و دارد مي‌برد. بلافاصله با موتور برادرم به خانه رفتيم و من ديدم باجناقم بدون اينكه من بفهمم وسايل خانه را جمع كرده است تا به خانه پدرزنم ببرد. وقتي به باجناقم اعتراض كردم او ضربه‌اي زد. من گيج شدم و روي زمين افتادم در همان گيجي دستم را در جيبم كردم و چاقو را بيرون آوردم و در هوا چرخاندم. يك‌دفعه برادرم گفت حسين روي زمين افتاد. بيا فرار كنيم و بعد هم ما فرار كرديم و من 11 روز مخفي بودم.

بنا بر اين گزارش بعد از پايان دفاعيات متهم، هيات قضات شعبه 74 براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv